6 سالم بود...سیزده به در سال 75...
با مامانم و آجی و داداشم رفته بودیم پارک رجایی، اینقدر خانواده اومده بودن که حد نداشت...یه خانواده ترک پرجمعیت (نزدیک به 60 نفر) کنار ما بودن...سر ظهر بساط کباب راه انداخته بودن...مامانم از خونه غذا آورده بود ولی خب
که توی سفره هممون همه چی بود...
بدون اینکه بچه ای چیزی رو دلش بخواد و نباشه..بدون اینکه کسی دلخور باشه و هممون نزدیک به 200 نفر آدم خوشحال نشسته بودیم و غذا میخوردیم...
دلم برای اون موقع ها تنگ شده...اونموقع که نظر بلند بودیم و دیگران رو توی خوشحالیمون دخیل میکردیم....
-عروس خانوم شاغلن؟
-بله
-عه چه خوب، شغلشون چیه؟
-سگ زیرزمینی ان
-یعنی چی؟
-یعنی 12 تومن میگیرن میرن زیرِ زمین توی مترو میپرن به مردم:)))
-خب پس مبارکه، پسر ما هم سگ زمینی هس؛ رو سطح زمین پاچه میگیره!
#حجاببان
بچه که نمیفهمه...دلش میخواد...آجیم یهو گفت عههه چه بوی خوبی..مامانم یه چشم غره بهش رفت و اونم بغض کرد...این قضیه شاید 5 ثانیه هم طول نکشید اما از دید مادر بزرگ اون خانواده دور نموند...یه بشقاب پر کباب کرد و آورد برای ما...مامانم قبول نمیکرد
گفت در صورتی میگیرم که شما هم یه چیزی از ما ببرین، اون خانوم هم چند تا گز و یه ظرف کوچیک از غذای مارو برداشت...خانواده های اطراف هم مثل ما از خونه غذا آورده بودن و فقط یکیشون داشت جوجه میپخت...
من یهو نگاه کردم دیدم اینقدر همه این چند تا خانواده برای هم غذا بردن
12-13 سالم بود، روی زاینده رود حد فاصل 33 پل و پل فردوسی وسط رودخونه (اونموقع کامل خشک بود) یه سازه ای درست کرده بودن که شبیه یه کافی شاپ و مجموعه کوچیک بازی بچه ها بود...مامانم من و خواهر و بردارم رو برد اونجا، نگهبان جلومونو گرفت و گفت نمیشه بریم تو
ساعت 10 و 54 دقیقه شب، مامانم بعد از 6 سال درگیری با سرطان، تموم کرد...در فاصله 1 و نیم متری من..جوری که صدای آخرین نفسش رو هم شنیدم...
وقت عزاداری یا گریه نداشتم..چرا؟چون یه برادر 17 ساله داشتم که خواب بود چون فردا امتحان داشت..
یه خواهر 18 ساله داشتم که به شدت ترسیده بود
آقا من میخام یکی رو پیدا کنم....ممنون میشم این توییت رو دست به دست کنید....
آقای آتشنشانی که توی یه شب تو بهمن 74، ماموریت با عنوان ریزش کامل سقف یه منزل بهت خورد و محل ماموریت توی خیابون مسجدسید اصفهان کوچه مهمانپذیر فروردین ( گاراژ اتوتاج ) و ساعت ماموریت حوالی 4 تا 5 صبح بود.
نی نی سایت، انجمن فراماسونری ایرانه...دارک وب ایرانه...چنان لایه های مخوفی داره که اصلا خدا داند و بس...
یه چیزایی توش پیدا میشه که استغفرالله...اصن یه وضی😬😬
دایی من ارث مادرمو بالا کشید، اونم درست زمانی که بابام ورشکست شده بود و نشد هزینه شیمی درمانی مامانمو جور کنه...داییم، مامانمو ازم گرفت، خانوادمو از هم پاشوند، بابامو دق مرگ کرد و در نهایت، از خودم شکایت کرد که چرا با زنش دعوا کردم گفتم حق مادرمو برگردونین...
خودمون باشیم...شعور و شخصیت که ندارین حق انتخاب پوشش بقیه رو حالیتون بشه، حتما باید فحشتون بدن...
ملت رو گروگان گرفتین و دائم فضولی میکنین اما خودتون شب و روز خواب لنگ و پاچه حوری میبینین...چه گناهی کردیم گیر شماها افتادیم؟
یه کارفرمایی داشتم قبلا هم از این کاراش نوشتم...مدام به بهانه های مختلف زنگ میزد و تا 2-3 دقیقه میگذشت و مثلا ادای پیگیر بودن رو درمیاورد، سریع بحث رو میکشید سمت مسائل خصوصی من و خب منم هر بار بدون استثنا میگفتم من کار دارم و قطع میکردم...یه بار ساعت 11 و نیم شب تو واتساپ
من کاملااااا به این رسیدم تو زندگیم...بابام یه دوستی داشت که ارمنی بود...اونا بالا شهر اصفهان بودن ما اون پایین ها...چقدر این مرد به بابام تاکید میکرد که خوشتیپ باش؛ برای زن و بچه ات خوب خرج کن؛ بذار دخترات آزادی عمل داشته باشن تو اجتماع برن و بیان و جسور باشن
با چهار تا پولدار بگردی، پنجمین توئی
با چهار تا ورزشکار بگردی ،پنجمین توئی
با چهارتا خلافکار بگردی، پنجمین توئی
با چهار تا نا امید بگردی، پنجمین توئی
با چهارتا امیدوار بگردی، پنجمین توئی
با چهار تا درسخون بگردی پنجمی توئی
با چهار تا معتاد بگردی پنجمی توئی
با آدم حسابی بگردین !
یه کشتی با نزدیک به 600-700 پناهجو تو آب های یونان غرق شد و هیچکس پیگیری نکرد ببینه کسی زنده هس یا نه یا اینکه عملیات نجات ترتیب بده
یه زیردریایی حامل 5 تا آدم ثروتمند گم شد و کلی بسیج شدن تا پیداشون کنن
هر دو هم حدودا تو یه زمان رخ دادن...
بله عزیزان..دنیا بر مدار پول میچرخه🥺
تامین میکنه اینجوری تحقیرانه برخورد کنین؟
کی برای شما این حق رو قائل شده که با کسایی که باید خادمشون باشین، مثل غلام و بنده رفتار کنین؟
مملکت ارث پدرتونه که تصمیم بگیرین یه ایرانی کجاش بره کجاش نره؟
پراید آشغال تولید خودتون هم براتون کسر شان داره؟ ای لجن به اون هیکل نجستون...
یکی نوشته بود ملاحظه راننده اسنپی که تو این هوا،کولر روشن نمیکنه رو بکنین چون کولر یه سره روشن باشه به ماشین فشار میاد!!!
میخوام بدونم همین آقای راننده، میاد ملاحظه من مسافر رو بکنه بگه کرایه مثلا 150 تومنی رو 120 تومن بده چون تو هم صبح تا شب داری کار میکنی به دستات فشار میاد؟!
اینایی که میگرن دارن میدونن چه حالی میشی وقتی از خوابی که بعد اونهمه درد داشتی بیدارت کنن...مراعات کردم گفتم مادره، احترامش بذارم ولش کن اما اون ول کن نبود...هر چی کم محل کردم که ول کنه، دست بردار نبود و هی زیر لب فحش میداد که من کافرم!!
من نمیفهمیدم شان یعنی چی اما جمع شدن اشک تو چشم مادرمو دیدم...پایین انداختن سر پدر اون خانواده رو دیدم...
پراید الان 300 میلیونه...یعنی درآمد 50 ماه یه کارگر تازه اگه هوا بخوره و اجاره نده و...
کی به شما اجازه میده که با مردمی که مالیات و اموال اونا تا جوراب پای شمارو هم
مامانم تا زمان زنده بودنش (۲۰ سالگی من) حتی یکبار منو پیش دکتر زنان نبرد...عقیده داشت که دکتر زنان فقط مال زن متاهله (توهین نکنین، زن خیلی متعصبی بود)... اولین باری که مطب زنان رفتم ۵ ماه بعد از فوتش بود اونم به خاطر خونریزی شدید و پریودی که ۵ ماه بود یک سره ادامه داشت
چند سال با مقنعه سر کردن و دخترارو خنگ خطاب کردن و تولید محتواهای سخیف و زننده و بعد تبلیغ روبیکا و...پول پارو کرد حالا همچی نوشته مجبور شدم انگار دانشمندی چیزیه و دنیا لنگ اینه که از مزخرفات ایشون مشعشع بشه!!
بیا برو عامو..تو خونه پرش یکی بشی مثل این دختره دنیا جهانبخت..نکبت..
@Snapp_Team
اونموقع که به راننده دیوثتون به خاطر پیاده کردن یه دختر وسط خیابون به بهانه حجاب، لوح تقدیر دادین و دختر رو وادار به عذرخواهی کردین، یادتون نبود که خواسته و ناخواسته توی چه کثافتی شریک میشین؟
شماها دیگه فاز غم و همدردی برندارین....
این توییت فرای تصورم بین شما دست به دست شد...حالمون خیلی بده میفهمم.. من منظورم صرفا کباب و این چیزا نبود...منظورم مهربونی و بخشندگی بود...اگه چیزی دارین حتی از نظر خودتون خیلی ساده، دیگران رو هم توش سهیم کنین...مثلا ترشی، مربا، کوکو..هر چی....نذارین مهربونی رو ازمون بگیرن
مامانم هی سر و وضع مارو نگاه میکرد که ببینه عیب و ایرادی داریم ولی هیچ مشکلی نبود، عید بود هممون لباس نو داشتیم...تا اینکه برای یه خانواده دیگه هم تکرار شد...نگهبان به اونا هم همینو گفت و زمانی که اصرار ما زیاد شد، گفت نمیدونم چجوری بگم، راستش شما در شان این مجموعه نیستین...
سال 95 معلم خصوصی یه دو قلو بودم...باباشون بازاری بود و از اینا که جانماز آب میکشن و حق این و اونو میخورن ولی 2 ماه روزه میگیرن، اعتکاف میرن و از این کارا میکنن...من نزدیک 3 ماه و نیم و هفته ای 5 روز و روزی 4 ساعت به بچه هاش درس میدادم...دستمزد معلم خصوصی بیشتره ولی خب من
اگه یه لحظه حالتون خوبه، یه موفقیتی به دست آوردین، قایم نکنین...بذارین کسی با دیدن خوشحالی شما خوشحال بشه...این سیزده به در اگه بیرون رفتین، اینکارو امتحان کنین...قول میدم بعدش خیلی حالتون خوب میشه
اون شب یه زن 32 ساله و 3 بچه 6،4 و 3 ساله رو تنها از روی یه تپه گلی ناشی از خراب شدن سقف خونه که کابل برق کنارش بود و نمیشد قطع کنن، آوردی پایین....من از ترس دستامو گذاشته بودم رو چشمات و محکم بغلت کرده بودم...همه میگفتن خیلی جرات داری که کنار کابل برق تیر سر کوچه داری میری بالا
سال 88 رفتیم النگومو بفروشم گوشی بخرم، مغازه داره کشید رو سنگ محک بعد گفت طلا نیست و النگو رو قیچی کرد گذاشت زیر پیشخون گفتم یعنی چی آقا النگومو بده...خودشو زد به نشنیدن...2 تا مشتری تو مغازه بودن بهش گفتن آقا النگو خانومو چرا قیچی کردی پسش بده
اول صبحی خواهرم زنگزد پاشو بیا فلان جا یه پسر هولم داده پرسیدم رهگذر که نیست بپیچه گفت نه مغازه داره،مثه روانیا با داداشم خودمونو رسوندیم بعد از اینکه ریدم تو مغازش یارو زیر مشت ولگد من و داداشمبود یه پیر مرده گفت بابا صلوات بفرستید،خواهرم گفت مگه سر جا پارک دارن دعوا میکنن🗿
12 ساله، وقتی کسی از مادرش مینویسه، قلبم تیر میکشه...
6 ساله وقتی از پدرشون مینویسن، حال بیهوشی بهم دست میده...؟
واقعا نمیتونین بی شعوریتون رو جار نزنین؟
چرا توی هر چیزی نظر میدین؟چرا مردم رو به حال خودشون نمیذارین؟چرا فکر میکنین شما باید بگین و مردم اطاعت کنن؟
حس خوبی نداری؟به درک که نداری عنتر...
یکی یه ماه عزاداره یکی یه سال...طرف رو زن و بچشو توی 19 ثانیه کشتن بعد توقع دارین سکوت کنه؟
شماها سگ و گربتون رو ماشین زیر بگیره تا 1000 سال براش عر میزنین بعد میخواین طرف برای خانوادش عزاداری نکنه؟اصن به شما چه؟
من چغندر زیر خاک نکرده بودم...مادرم بود...پدرم بود...
درکش واقعا برای یه عده احمق اینقدر سخته که عزیز که از دست بدی، چه حالی داری؟
اینقدر بی شعورن که نمیفهمن وقتی نمیذارین کسی عزاداری کنه، چه بلایی سرش میارین؟
من به جای 40 روز به جای 1 ماه، 12 ساله عزاردارم...
شاید احتمال این چیز 1 در میلیون باشه اما من به همون احتمال این توییت رو میزنم شاید خدا خواست و شد...
من دنبال خونه ام، ترجیحا اصفهان اگه نشد توی ملک شهر یا بهارستان..20 تومن رهن و حداکثر 1500 اجاره میتونم برم..
خودمم و برادرم..دیگه هم نمیدونم باید چیکار کنم..خسته شدم از بس گشتم
و بابام که اونموقع،برای کار رفته بود تبریز و حداقل 24 ساعت تا زمانی که بتونه حتی با اتوبوس به اصفهان برسه طول میکشید و نمیدونستم چجوری باید بهش بگم..
من در عرض 1 ساعت،رفتم بیمارستان،دکتر آوردم خونه، گواهی فوت گرفتم و مادرم رو نصف شب انتقال دادم سردخونه باغ رضوان (قبرستان اصفهان)
شروع کرده بودم جیغ زدن و بعد از حال رفتم...
مجدد منو به هوش اوردن و تا سر قبر بردن، باز اونجا همینو خاله و زن عموم تکرار کردن، اینبار همراه با جیغ زدن، پریدم رو خالم و گلوشو اونقدر فشار دادم که اگه نمیگرفتنم، کشته بودمش و باز مجدد از حال رفتم...
افسردگی اینجوریه که میدونی باید بلند شی از رختخواب اما نمیتونی
میدونی نباید یا باید بخوابی اما نمیتونی
میدونی باید یا نباید غذا بخوری اما نمیتونی کاری بکنی
میدونی باید بری سرکار اما به شدت کند شدی
همه دنیا برات رو اسلو موشن میچرخه در حالی که وانمود میکنی حالت خوبه
از یکشنبه که صابخونه زنگ زد و دبه کرد تا همین امروز، ده ها بار گریه کردم...دیگه برام مهم نیست که چی میشه، چون تمومش میکنم؛ این البته از ضعف نیست، خسته شدم از اینهمه دویدن و نرسیدن...کجای دنیا، وضع یه آدم تحصیلکرده توی کشوری که روی تریلیون ها دلار معادن و ذخایر میشینه اینه؟
فرداش رفتم قبر خریدم...کاراشو کردم...پس فردا خاکسپاریش بود...موقع خوندن نمازش، شروع کرده بودم با خودم حرف زدن...از اونجا به بعدش رو دیگه یادم نمیاد چی شد...
به تایید بابام و برادرم، بعد حرف زدن با خودم، وقتی خ��له ام رو دیدم که گفته بوده اوههه ننه اش مرده یه قطره اشک نمیریزه،
این خانوم مهندس رو دیدین؟ برای همه ما مهندسای زن همین بساط تبعیض هس...
یه بار یه کارفرما من و یه همکارای آقا که جفتمون مهندس بودیم رو به این شکل صدا زد:
آقای مهندس
خانوم فلانی
گفتم من عقده ای نیستم ولی منم مهندسم؛ الان چه فرقی بین ما هس که اونو اینجوری صدا میزنین منو اینجوری؟😑
من تا فردای اون روز رو یادم نمیاد چی شده...
فرداش تو مسجد، یه الهام دیگه رفت...یه الهامی که به هیچ وجه عزاداری نکرده بود چون با تمسخر و تحقیراشون نذاشته بودن...
من از اون شب، تا همین الان، حتی یک ساعت عزاداری نکردم برای مادرم...
برای بابام هم همینجور شد...
برای یه خانوم، هیچی مهمتر از درآمد داشتن و استقلال مالی نیست...من از 17 سالگی کار کردن رو شروع کردم...مامان بابام نه که نداشته باشن ها، جون به لبم میکردن که بخوان پول بدن بهم...چرا از 17 سالگی؟ چون میخواستم برم المپیاد ریاضی و 3500 بهم ندادن...3500 تا تک تومنی که الان تف هم
من اگه سر تایمش، عزادار عزیزام بودم،زندگیم اینقدر آشفته نبود..اینقدر روزها و ساعتام برای اینکه اگه اینجور میکردم اونجور میشد،حروم نمیشد..من تو سوگ گیر کردم..این سوگ برای من عواقب خیلی بدتر از اینایی که گفتم رو داشته که تمایلی به بیانشون ندارم..
به خدا لازم نیس همه جا آدم زر بزنه
جوری که شوک روانی من با خنده های هیستریک و با خودم حرف زدن شروع شد و کار به بیمارستان کشید..اینقدر داروهای مختلف به من زده بودن که دستام و پام داغون بود ولی من نه آروم شده بودم و نه میخوابیدم..تمام صورتم زخمی بود بس خودم رو چنگ زده بودم از اینکه چرا نمیذارن برای بابام گریه کنم..
کل دورانی که دبستان بودم، آرزوم بود که برام مدادشمعی و آبرنگ بخرن ولی نخریدن، نه که نداشته باشن ها...داشتن ولی نخریدن...راهنمایی که اومدم، دوستم بهم مدادشمعی کادو تولد داد ولی دیگه برام ارزش خاصی نداشت...
همین قضیه بارها و بارها تکرار شد...مثلا تو دبیرستان دوست داشتم
هیچ اتوبوسی به مقصد تهران یا برعکس نیست چون همشونو فرستادن دم مرز برای بردن و آوردن مردم آزارهای متظاهر و سواری دربست هم از 3800 شروع میشه تا 5 تومن...به کمرتون بزنه اون زیارتی که جز آزار بقیه خلق الله چیزی ندارین...
5-6 سالم بود برا اولین بار رفته بودیم خونه دایی مامانم که آش نذری میپخت منم که هلاک آش رشته ام..این بنده خدا یه پسر داشت که به شدت دعوایی بود..آش رو پختن و کشیدن،سر سفره نشستیم همین که اومدم قاشق اول رو بزنم تو کاسه، یه پسر بچه دوید تو خونه وسط پذیرایی و داد زد که بیاین محمد
تو خیابون بخوای پوشش اختیاری داشته باشی، میان با ون میبرننت
تو محیط کار بخوای پوشش اختیاری داشته باشی، محیط کارت رو پلمپ میکنن
بخوای تو محرم بری گردش تو طبیعت و از سر و صدای مراسم هاشون دور باشی، میان شبانه با شوکر و باتوم و... میریزن سرت
حالا که بحث کوبیدن مهاجرت راه افتاده؛ یه چیزی رو میخوام بگم و خب لابلاش یه سری چیز دیگه هم میگم که بنا رو بر شوآف نذارین چون گفتنش لازم هست..
من یه دختر عمو دارم، اگه بگم این لای پر قو بزرگ شده دروغ نگفتم...3 تا داداش داره و همین یه دونه دختر هست...سال 94، یهو با شوهرش جوگیر شدن
@rezahajilou
بابا هی میگین دلار بخرین دلار بخرین..کو ریال که بخوایم تبدیل به دلار کنیم؟
خر لخت، پالون داره که بهش دل خوش کنی؟
پ.ن:با عرض معذرت از قیاس خودمون با خر....
وقتی میگیم مذهبی ها (یا مذهبی نماها!) یه مشت مریض جنسی هستن، نباید بهشون بربخوره...امروز برای کاری با داداشم بیرون رفته بودم، کل طول مسیرمون شال دورردنم بود به استثنا جایی که کار داشتیم یه دقه انداختم رو سرم...موقع برگشتن رفتم شیرینی فروشی یه مقدار خرید کنم جلو پیشخون که
اینکه نوشته بود نزدیک ترین آشنایی یا نسبتتون با یه سلبریتی چیه من یاد یه چیز افتادم که هنوزم کرک و پرم سرش ریخته...کریسمس 2017 تو اینستا میچرخیدم، یهو از تو اکسپلور تو پیج هنری کویل (بازیگر سوپرمن) سر درآوردم، جو گرفتم براش دایرکت دادم و کریسمس رو تبریک گفتم، زرتی جواب داد
داره خفه اتون میکنه و جلو دوربین برای یه تصمیمی که فقط و فقط به خود زن و پارتنر/همسرش ربط داره، بغضی میشین...
هر زنی تو زندگیش به دلایلی ممکنه درگیر بارداری ناخواسته ای بشه که ادامه دادنش نه به صلاح خودشه و نه نوزادی که اینقدر شماها واسش سر و دست میشکنین
فکر کنم فقط منم که از این دختر بی شخصیت و بی ادب متنفرم...آدمی که عین چاله میدونی ها فقط عربده میکشه و از داشتن کوچکترین و ساده ترین آداب معاشرت هم بی بهره اس...
به عنوان یه دختر کمی تا قسمتی تپل بهتون یه نصیحت میکنم:
با پسری دوست بشین که به خورد و خوراکتون گیر نده، تو ذوقتون نزنه، بتونین کنارش ساندویچ چرک بخورین، اسنک بخورین، پیاز بخورین، ککه کاری موقع غذا خوردن رو طی کنین و... امااااا اصلا معذب نشین...این خیلی مهمه
تو اینستا یه راننده اسنپ یه ویدیو فرستاده و گلایه کرده که کرایه های اسنپ کمه...من رفتم زیرش گفتم که افزایش کرایه هم یه حد و حدودی باید داشته باشه، مسافر که سر گنج ننشته...از دیروز نزدیک 200 تا راننده اسنپ اومدن انواع کتگوری های فحاشی ناموسی رو روی من و پروفایلم پیاده کردن...
تحویل میدم و تسویه میکنیم...فحشو کشید به من که فکر کردی کی هستی و من از تو بهتر رو گیر میارم و از این مزخرفات و از همه جا بلاکم کرد!!!! پول سفارشاشو هم با دعوا و تهدید به شکایت و ریختن آبروش تو گروه های همکار، 1 ماه بعد داد...
کلا وضعیت کار تو ایران برای خانوما جالب نیس زیاد
دانشگاه اولم با یه پسری آشنا شدم که اوووف...اسمش علیرضا بود، برق میخوند و 6 سال از من بزرگتر بود..قدش اونقدر بلند بود که منی که قدم 175 تاش سر شونش میرسیدم!
تو اتوبوس موقع برگشت به اصفهان همو دیدیم و شماره داد...یه روز اومد گفت الهام بلیط خریدم کنار هم بشینیم...
میره بیمارستان و با معاینه و سونوگرافی میگن بچه تو شکمت مرده و باید درش بیارن...کورتاژ میکنه...میگفت درد بعدش که مافوق تصور بود یه طرف، اینکه بعد فهمیدم چی شده یه طرف...نه مامان من و هزاران زن دیگه ای که کورتاژ کردن بی رحمن و نه شما اینقدر مهربون هستین که توهم خود پاک پنداری
از گرونیا بنویسین..نگین حالا بگیم چی عوض میشه؟از نگفتن ماست که کار به اینجا کشیده؛بنویسین خواهشا..
من نزدیک به 1/5 ساله قید خیلی چیزارو مثل گوشت،مثل مغزی جات و آجیل و خرما و..زدم
برای خریدن وسایل کاری که قرار بود شروع کنم به مشکل خوردم و قیدشو زدم (همش 5-6 تومن بود)، لباس و اینا
یه دوستی دارم که میگه کارهایی که میخواین انجام بدین رو به هیچکس نگین و تو سکوت پیش برین وگرنه با یه احتمال خیلی قوی، کلا به هدفتون نمیرسین...توجیهش هم اینه که وقتی برنامه ها و اهدافمون رو به دیگران میگیم، جدا از تحریک حسادت یه عده، مغزمون به خاطر تعریف یا حتی سرزنش اطرافیان،
سال 92 بود با یه پسری حرف میزدم؛ اونموقع سیستمم وبکم نداشت ولی اون پسره داشت...یه بار داشتیم حرف میزدیم اون با رکابی نشسته بود و مامان باباش هم 30 دفعه از پشت سرش با پیرژامه و کاسه میوه رد میشدن ببینن داره چیکار میکنه ولی خب تصویر من نبود و متوجه نمیشدن
این شاید برای خیلیا موضوع عجیبی باشه یا حتی کم اهمیت ولی باور کنین، این موضوع که صرفا به خاطر اینکه دختر هستی توی گیم نت اجازه نداشته باشی بری، خیلی رو اعصاب و تحقیرآمیزه...خیلی زیاد...
حضور تو گیم نت، همونقدری برای دخترای گیمر مهمه که حضور تو ورزشگاه برای زنای فوتبال دوست..
عادت های زشت یه عده قابل توجهی از اصفهانیا (نه همشون) تو ازدواج واقعا رو مخ منه...طرف پسرشون هیچ آپشن خاصی نداره نه درس درست حسابی خونده نه تخصصی داره نه سرمایه مناسب شروع زندگی داره؛ نه کارش چیزی هس که بشه رو درآمدش برای شروع زندگی حساب کنی نه قیافه داره نه اخلاق داره
وقتی به دکتر گفتم باورش نمیشد من ۵ ماهه پریودم...گفت چرا اینقدر دیر اومدی؟ گفت�� روم نمیشد بیام و وقتی که گفت یعنی چی مگه رو شدن میخواد؟ من نتونستم بگم که آره چون تحت تاثیر مامانم فکر میکردم منو یه آشنا ببینه و بگه این که دختره واسه چی تو مطب زنان اومده که همه زن شوهر دار هستن؟
هیچوقت، تاکید میکنم هیچوقت با همچین کارفرمایی حتی وارد صحبت معمولی هم نشین چه برسه به مصاحبه و غیره...کسی که ساده ترین اصول آگهی کاری که درجه حقوق به شکل ماهانه یا سالانه هست رو نمیدونه و واسه اینکارش هم کلی صغری کبری میچینه، قطعا موقع قرارداد هم باهاش به مشکل میخورین...
سال 93، هر 6-7 روز یه بار غذا میخوردم...بابام مریض بود و بیکار و خودم هم تدریس خصوصی کار میکردم اما طرف خوش حساب نبود، از دانشگاه مرخصی گرفته بودم که نخوام درگیر هزینه بشم...یه روز وسط پارک از زور افت فشار ناشی از گرسنگی 3 روزه جلو شاگردم* از حال رفتم و وقتی چشامو باز کردم
دانشگاه اولم روزی نبود که با راننده اتوبوس دعوا نکنم که چرا سربازارو میشونی تو رکاب کنار آبسرد کن یا بهشون بسته تغذیه نمیدی..اینا پول بلیط کامل رو میدن خو..یه بار کنار من یه صندلی خالی شد طرف وسط راه پیاده شد به سربازه نشسته تو رکاب گفتم بلند شو بیا بشین بالا..شاگرد اتوبوس اومد
تو دوره اموزشی یه همخدمتی اصفهانی داشتیم که تازه نامزد کرده بود و قرار بود عیدفطر عقد کنن
توی نگهبانی سرویس بهداشتی عقرب کمرشو زد
اومده بود بهداری به دکتر میگفت کمرمو عقرب زده کلیه هام خون کار میکنه
دکتر میگفت بهش پریودی و هرهرهر میخندید
۲هفته مونده به عید فطر ۱/
دانشجو بودم ها اما اونچه که باید به عنوان یه مادر در مورد سلامتی خودم یادم میداد رو نگفت و نتیجه چی شد؟ اینکه من ۱۴ ساله که درگیر تنبلی تخمدانم و بارها دارو مصرف کردم اما مرتب بین منظم شدن پریود و دوباره غیر منظم شدنش جابجا میشم...کلا هیچی در مورد مراقبت از بدنم به عنوان یه دختر
@Mohamad87091027
والا...4 تا عمامه از کله اشون افتاده پایین، چه کولی بازی درمیارن اونوقت با عرض معذرت 43 ساله شلوار ملتو هم درآوردن زدن سر چوب، حالا که نوبت ما شده غربتی بازیاشون دراومده...
زن متاهل میتونه مثل هزاران زن نجیب و خانواده دار دیگه، فقط کار کنه...آدم هرزه که پله های ترقی رو بدون شایستگی و صرفا به واسطه خدمات جنسی، ده تا ده تا بالا میره، باید رسوا بشه...شما هم نگرانیتو کمتر کن البته اگه حسابت پاکه😏
چرا فيلم زن متاهل منتشر ميكنيد؟ چرا شرف نداريد؟
ميخواستيد فساد مدير جمهوري اسلامي نشان بدهيد ؟ چرا صورت زن را ماسكه نكرديد؟
هيچ هدفي نميتونه توجيه كننده اين كار زشت و كثيف باشه!!
چه بلايي سر اون زن و خانواده ش مياد ؟
شروع کرد زنگ زدن...اینقدر زد که برداشتم...گفت دوربینتو چرا روشن نمیکنی😳...گفتم اولا این ساعت مناسب تماس نیست...دوما امرتون؟ گفت خانومم خونه نیست گفتم زنگ بزنم حرف بزنیم یه کم...🤬🤬🤬 قطع کردم...تا چند روز مدام زنگ میزد و در نهایت هم بهش گفتم من کارتون رو تا همین جا
اول ممنونم بابت همدردی تک تکتون و ببخشید که اینقدر یهو منشن ها زیاد شد که تا بیام تک تک جواب بدم خیلی طول میکشه...
دوم اینکه، این توییت، بر اساس اونچه که خودم 12 سال و چند ماهه که باهاش درگیر هستم و با هدف سرزنش طرز تفکر اون خانوم و همه کسایی که عزاداری
ولی آیا میاد تسویه کنه؟ نه...ولی هر شب روضه ای که الان میگیره با پول حدود 1000 تا شام و مداح و آخوند و...به 300 میلیون میرسه...
بابام میگفت هر بار خواستی تو روضه یا از این جور جاها چیزی بخوریحواستو خیلی جمع کن چون اکثرشون (نه همشون) اون روضه رو برای ماستمالی کردن و بستن دهن مردم
مامان من...چند صد کیلومتر اون طرف تر تو خوابگاه بودم زنگ میزد میگفت از دستت راضی نیستم...میگفتم چرا؟ میگفت ول کردی رفتی، یکی نیست یه چایی دم کنه یه جارو به اتاق بزنه...
خیلی ناراحت بود که کلفتش دیگه نیس که همه کار بکنه و بازم زیر کتکش کنه که شوهرش سرشو به در و دیوار بزنه!
پیرمرد وسواسی وسخت گیری بود.تنها آمده بود و دائم ازپسرش شکوه میکرد.پسر چهل و چندساله اش همیشه همراهش می آمد وبسیار مراقبش بود.ایندفعه مشکلی برایش پیش آمده بود.
+پدر حالتون خوبه؟
-نه از دست پسرم عصبانیم
-چرا؟
+ازش راضی نیستم.پسرم مثل اون سگ تازیه که همیشه موقع شکار،شاشش میگرفت.
بهشون گفت به شما ربطی نداره...من هی میگفتم النگومو بده، نمیداد...رفت سمت اون خانوم آقا، منم دولا شدم از زیر پیشخون النگومو برداشتم یهو با سرعت اومد سمتم و محکم مشتشو زد تو قفسه سینم...داداشم بیرون بود تا دید اومد تو...میخواستم دعوا نشه، به پسره گفتم ازت شکایت میکنم
بازمانده های پرواز اوکراین (به ویژه حامد اسماعیلیون) برای عزیزانشون رو بد و طولانی میدونن نوشته شده...
ولی خب گویا همونا و با همون طرز تفکر، به جای گرفتن اصل موضوع، تازه به من حمله کردن که چرا نوشتم شما برای سگ و گربه ات گریه میکنی توقع داری طرف برای زن و بچه اش گریه نکنه؟
پولاتو هدر نده بذار کنار خونه و ماشین بخر و واقعا هم حرفاش اثر داشت و بابام خیلی بهش گوش میداد..بهار سال ۸۶ بود و تا یه کم اومد رو دور بیفته،دوستش تصادف کرد و فوت شد...بابام هم دوباره برگشت به تنظیمات کارخونه...با یکی همکار بود که بعدا تبدیل به دوستش شد...من بخیل تر و حسودتر از
که تو قفسه سینم زد خیلی درد داشتم و بیخیال شدم...
بعد از یه طلا فروش دیگه (همونی که النگومو بعدا خرید) شنیدم که این آدم کلا داستان داشته و 2 بار دیگه هم همینکارو کرده بود و با دعوا و دادگاه طرف طلاشو پس گرفته ولی خب من نمیشناختمش و رندم رفته بودم تو مغازه اش...
اگه ادعایی داری من همین الان میبرمش کلانتری...بعد اون 2 تا خانوم اقا اومدن گفتن ما از اولش بودیم و همه رو دیدیم طلا مال این دختر خانومه و اون اقا داشت تو روز روشن میدزدید طلاشو...بابام گفت میخواد شکایت کنه واسه فحاشی ولی خب من نمیدونم به خاطر دعوا یا به خاطر مشتی
مجبورم کرد ماشین رو از نمایندگی ببرم بنگاه بدون اینکه حتی یه بار پشت فرمونش بشینم و من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود🥺
خلاصه میخام بگم که این توییت کاملا درسته و با هر کی بگردی، هم خو هم نشی هم بو میشی....
در مغازتو گل بگیرن، یهو یه حرف خیلی زشتی زد و یه سیلی زد به من...داداشم اونموقع دبیرستانی بود ولی خب تکواندو کار بود...کشتکش ها...بعدم اومدیم زنگ زدیم 110...بعد نیم ساعت یه پلیس موتوری اومد از این ور هم زنگ زدیم بابام اومد اصلا یه وضعی شد...
نمیدونستم و تو طی این سالها خرد خرد یاد گرفتم...خب الان البته زمونه عوض شده و خود دخترا خیلی دسترسی بیشتری به چیزای مختلف دارن یه نمونه اش واکسن گارداسیل که من تازه چند ماهه فهمیدم همچین چیزی هم هست...
اگه دختر هستین، چکاپ زنان رو جدی بگیرین
آش رشته میخوره و مارو نگاه میکنه؟😂
هیچی دیگه...فهمیدم اون آقا همون پسر دایی شر و دعوایی مامانم بود و خب سر همین که من آش میخوردم؛ مسیر دعوا عوض شد و بیخیال ادامه اش شدن...
مامانمم تا مدت ها بهم سیخ میزد که مگه از سومالی فرار کرده بودی که کاسه آش رو بغل کردی آوردی وسط دعوا؟😂
رو ترازوش دقیقا همونقدر وزنش بود...ولی خب بازم عصبی بودم که بدون اجازه النگو رو قیچی کرده...
امیدوارم یه جوری این توییت رو میخوند و میفهمید چه آدم آشغال و دزد و کثافتیه...
وسط دانشگاهم بابام فوت شد و کار قبلیم رو نشد ادامه بدم، دنبال یه کار جدید بودم که یه آشناها اومد گفت یه کار خوب برات سراغ دارم، گفتم چیه؟ گفت کار تو سبزی خردکنی...نه که منع و عار باشه واسم ولی اینکه میدونست من چه کارایی بلدم و بهم کاری رو پشنهاد داده بود که هیچ مهارتی نمیخواست،
This girl was only 22 years old, but she was tortured and killed by the regime of the Islamic Republic...what do you think was the reason? Murder? Theft? Terrorism?
No...she was killed because of hijab... Fucking hijab...
Her name is
#Mahsa_Amini
#مهسا_امینی
دوباره پشمام ریخت اینستارو بستم گوشی رو گذاشتم کنار...تا قبل اینکه پیجم از سمت اینستا مشکل پیش بیاد و دیگه نتونم واردش بشم، روزی 1750 بار هی میرفتم دایرکت رو میدیدم باز میومدم بیرون🤣
در مورد اینکه یه عده توقع دارن وقتی که آنلاین هستی حتما باید جوابشون رو بدی، یه چیزی یادم اومد...
یه کارفرمایی از اینجا داشتم که هر موقع من میومدم توییت میزدم، پیام میداد که به به میبینم که تایم آزاد زیاد دارین که توییت میزنین!!!!
آخر دیگه اعصابم نکشید گفتم به شما ارتباطی نداره
حملات پنیک رو نمیدونم تجربه کردین یا نه...من اولین بار سر شنیدن خبر فوت بابام اینجور شدم و هنوزم بعد 7-8 سال خوب نشدم...یهو که یه جرقه باعث شروعش میشه، جوری هس که انگار تو انبار باروت کبریت انداختی...شروع میکنه به شعله کشیدن و دیگه بعدش فقط دلت میخواد جونت از بدنت بزنه بیرون...
و تشکر کرد و خودش هم بهم تبریک گفت... منم ذهنم فقیر بود تا همین جاشو هم عمرا نمیدیدم، دیگه اینکه اگه جواب بده بخوام بعدش چیکار کنم اصن هیچ برنامه ای نداشتم در نتیجه سریع اینستارو بستم خوابیدم😂😂
صبح که بیدار شدم فکر کردم خواب دیدم، رفتم چک کردم دیدم نه خواب ندیدم هنوز هس
آقا پایانش باز نبود...110 گزارش پر کرد...النگو در اصل مال مامانم بود که بهم بخشیده بود ولی خب من چون گوشیم سوخته بود تصمیم گرفتم بفروشمش...فاکتور همراهم نداشتم و همونجا از دستم درش آورده بودم...مامور 110 گفت چون فاکتور دنبالت نیست میتونه ادعا کنه طلا دزدیه و داستان بشه
از لای در سوز میومد (بهمن ماه بود) کلیه و کمرمو حس نمیکنم؛کاپشنمو انداختم روش گفتم چایی ندارم ولی یه خرده بخواب تا برسیم..
#سربازی_اجباری از نظر من برده داری محضه که ۲ سال عمر یه جوون رو میگیره و ازش یه روح خسته با غرور شکسته و کلی درد و مرض میسازه..لعنت به باعث و بانی این سیستم
و البته بی شعوریتون رو که بدون خوندن و درک کامل این رشته توییت، میای به من میگی خفه شم...
واقعا اگه همه جا دهن باز نکنین، دیگران فکر نمیکنن لال هستین یا وجود خارجی ندارین...گاهی میشه حتی اگه موضوع رو نمیفهمین، سکوت کنین...سکوت چیز خیلی خوبیه برای شماها...
میخوای بدونی سهمیه شما چه تاثیری داشته؟
من با سهمیه مناطق تو کنکور 96 رتبه زیر 700 داشتم و پزشکی اصفهان نیاوردم ولی خیلیا با رتبه نزدیک به 2 برابر من با سهمیه 5 و 25 درصد الان رو صندلیای نشستن که میتونست حق من باشه اونوقت شما با پررویی از اینکه بهت میگن سهمیه ای ناراحتی؟
وقتی یادم میفته که زنداییم با ۳ تا نون خونگی، ۴ تا موز، ۱۰ تا تخم مرغ بومی و ربع کیلو سبزی خوردن بلند شد اومد خواستگاری، از شدت خنده و حرص همزمان آب و روغن قاطی میکنم...
ساحل عاج و قبایل موزامبیک هم اینجوری دختر خواستگاری نمیکنن...ای بسوزه بختم...
این آدم واقعا ندیدم...سال ۸۸ یه پراید خریدم که یه بخش پولشو مامانم یواشکی داده بود بهم بقیه اش از کارکرد خودم بود...اینقد زیر گوشش خوند که یعنی چی دخترت بچه اس هنوز و ماشین خریده بعد تو ماشین نداری؟ مردم ببینن چی میگن در موردت؟ کاری کرد که بابام با دعوا و تهدید
میگیرن و چقدر که حق آدمای دیگه رو پایمال کردن ولی تو روی خودشون نمیارن...
من که قطعا از این آدم راضی نیستم و خب چون آشنا بود هم، قرارداد نبستم که بتونم شکایت کنم ولی امیدوارم یه جا بدجور آبش تو زندگیش باز شه...
امشب با این صدای انکر الاصوات مسجد یهو یادم افتاد اعصابم بهم ریخت