Maryam Profile Banner
Maryam Profile
Maryam

@koozeh

3,233
Followers
714
Following
85
Media
15,053
Statuses

بی‌سایه‌ام، درخت بی‌زمینم

Joined June 2009
Don't wanna be here? Send us removal request.
Pinned Tweet
@koozeh
Maryam
11 months
آن کهنه درختم که تنم غرقه برف است حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست
Tweet media one
0
2
73
@koozeh
Maryam
2 years
هی آدمو مجبور می‌کنین از شوهر سابق پفیوزش مثال بیاره! بعد هر بدمستی و کتک وقتی موش می‌شد و مثلا پشیمون، می‌گفت ببین… پاشوندن این زندگی اشتباهه، ساختنشه که هنره. من خر و نفهم و بدبختم بد کردم. ولی تو بخوای طلاق بگیری، فرق من و تو باهم چیه؟ تو زندگی رو پاشوندی، از من بدتر کردی.👇
118
778
8K
@koozeh
Maryam
2 years
اوایل دهه ۷۰، چندتا زوج جوون می‌رن شمال. مردها مشغول تخته و زنها مجله‌های مد قدیمی رو تماشا می‌کردن که کمیته می‌ریزه تو ویلا. خب همه زن و شوهر بودن و مشروبی چیزی هم نبوده. فلذا می‌گیرنشون به جرم قمار و تماشای مجله سکسی! و از مردها تعهد می‌گیرن که دیگه زنهاتونو جلوی هم لخت نکنین🤨
84
160
7K
@koozeh
Maryam
4 years
در عهد مزاحم تلفنی، پسرکی زنگ زده بود خونه ما و مامانم رو تهدید کرده بود که یا با من قرار می‌ذاری یا شماره‌ات رو روی تمام تلفن عمومیها می‌نویسم! مامان گفت بنویس، من سنی ازم گذشته بچه‌هام هم بزرگن حوصله‌ام سر می‌ره! بلکه بتونم با چندتا جوون حرف بزنم به راه بیارمشون!/۱
84
89
5K
@koozeh
Maryam
3 months
از کارم می‌زنم که وقتی از مهد و مدرسه می‌یان غذا تازه و گرم و آماده باشه. بعد بزرگه غر می‌زنه نودل، کوچیکه عر می‌زنه واسه سوسیس. ناراحتم؟ ابدا. فقط دلم می‌خواد روزی ببینمشون تو خوابگاه دانشجویی درحال سق زدن نودل، در حسرت زرشک‌پلو و قورمه‌سبزی مامان. آی خنک بشم اون روز…
140
26
6K
@koozeh
Maryam
2 years
خب‌ مثال دیگه بزنم: مادر ما سالها خودش و ما رو گیر آورده بود شب جمعه ماه رمضون ۳۰۰ نفر رو تو خونه افطار بده. زنها و مردها جدا، غذا حتما تو خونه تهیه بشه و روی سفره به سنتی‌ترین شکل ممکن: ۳۰۰ نفر بشینن دور سفره غذا بخورن! حساب کن چقدر کار بود و بلبشو و مصیبت. خودش مدیریت می‌کرد/۱
140
599
5K
@koozeh
Maryam
2 years
اینا صرفا مریض نبودن؛ می‌دونستن دارن چرت می‌گن و کثافت می‌زنن، می‌زدن به هوچی‌گری. این مزخرف حجاب اجباری هم همینه؛ می‌دونن کل داستان، بازی قدرته، نه حجاب، عرف یا هرچی. عربده می‌کشن آی لخت می‌یایین بیرون، شورت سر چوب می‌زنین و فلان. مباحثه منطقی با این هوچیها موضوعیت نداره
12
42
5K
@koozeh
Maryam
2 years
اون‌وقتها که می‌ریختن تو مهمونیهای ملت، می‌دیدی جرم طرف رو نوشته شرکت در مجالس لهو و لعب، زن و مرد نیمه‌عریان با حرکات زننده… فکر می‌کردی تو سکس‌کلاب ملت رو درحال سکس‌گروهی گرفتن. بعد واقعیت چی بود؟ ریخته‌بودن وسط عروسی، دخترخاله داماد درحال رقص و شاباش شاباش گیر افتاده بود👇
3
13
4K
@koozeh
Maryam
2 years
حالا شده حکایت اینا: ایران نباید سوریه بشه. ج‌ا خر و نفهم و بدبخته، مردمو وسط هزار بدبختی می‌زنه می‌کشه بعد در جواب اعتراض از کشته پشته می‌سازه می‌دزده شکنجه می‌کنه، بد و خر و نفهمه. حالا شما از خودتون دفاع کنین فرق شما با حکومت چیه؟ ایران ویران بشه شما کردین، از ج‌ا بدترین.
7
187
4K
@koozeh
Maryam
1 year
شوهر سابقم می‌گفت از پسرهای نسل ما چه انتظاری داشتین؟ از همه طرف تحت فشار بودیم. از ۱۵ سالگی هورمونها می‌زد بالا، پورن تماشا می‌کردیم، خونواده با ما مثل جونور وحشی رفتار می‌کردن، خیابون پر سگهای هار ج‌ا. همه جا تحقیر، تو سری. خوش‌شانسهامون می‌تونستن با زنهای خیابونی بخوابن.👇
91
201
4K
@koozeh
Maryam
4 years
مامان داشت پای تلفن با پسرک رای‌زنی می‌کرد که می‌دونم نگران امتحان ریاضی هستی ولی ریاضی سه روز دیگه‌ست! بشین این دو فصل آخر جغرافی هم خوب بخون که معدلت خراب نشه، تا سه روز دیگه واسه ریاضی خدا بزرگه. خراب هم بشه باز می‌تونی به بابات بگی به جاش بقیه نمره‌هات خوب شده
25
1
4K
@koozeh
Maryam
2 years
سالها پیش دانشجو بودم با چندتا همدوره‌ای مرد متعصب پاکستانی. یه تابستون گرم تو آسانسور خوردم به پست یکیشون. تاپ و دامن و صندل پوشیده بودم. چشم‌غره رفت، استغفرالله گفت و سرشو انداخت پایین. یه آن معذب شدم ولی فکر کردم: بترکی، اینجا زورت به من نمی‌رسه، دق کن! وسط گرما خنک شدم!
30
32
3K
@koozeh
Maryam
3 years
حالا می‌گن خوزستانیها اخلاق تندی دارن. سال۶۰ خواهرم رو از صف مدرسه کشیدن بیرون که جنگزده‌ها بیان معاینه شپش نیاورده باشن! مادرم رفت مدرسه گفت دستورالعمل بهداشتی رو رعایت کنین ولی چرا بچه رو تحقیر می‌کنین جلوی همه؟ ناظم گفت شماها رو خدا ذلیل و حقیر کرد با جنگ، کفاره فسق و فجورتون!
113
56
3K
@koozeh
Maryam
1 year
- مغازه‌ام پلمب بشه، ماشینم توقیف بشه، نون زن و بچه منو تو می‌دی؟! + نون؟! جنگ سر جون زن و بچه توئه! ایستادیم که فردا روزی دخترت با برادرش رفت گردش، جنازه‌شو نیارن بگن به چارقدش گیر دادیم، یهو بیماری زمینه‌ای گرفت! و بله، نون زن و بچه تو رو من می‌دم با خدماتی که ازت می‌گیرم👇
32
439
3K
@koozeh
Maryam
3 years
دو‌ روز اومدیم مسافرت هوایی بخوریم. دخترک شب هی بهانه گرفت هی لج کرد. ۳۰ ثانیه تا دعوا کردنش فاصله داشتم که نشستم کنارش گفتم دلت برای خونه تنگ شده؟ اومد تو بغلم یه دل سیر گریه کرد. یاد گرفتیم که اسم احساسمون دلتنگیه و ممکنه در حینی که خوش می‌گذرونیم دلمون برای خونه تنگ بشه👇
13
37
3K
@koozeh
Maryam
4 years
پسرک گفت پس چرا با من حرف نمی‌زنی؟ مامان گفت برای این که تو امتحان داری باید بری سر درست! (خردادماه بود) پسرک هول شد که اهه تو از کجا می‌دونی من فردا امتحان جغرافی دارم؟! مامان گفت پس قطع کن بشین جغرافیتو بخون. ۲ ساعت دیگه زنگ بزن ازت بپرسم! من که رسیدم خونه، /۲
2
1
3K
@koozeh
Maryam
7 months
زن و بچه رو ترک کرده با معشوقه زندگی می‌کنه فقط زن رو مرتب سر تقسیم اموال کشونده دادگاه. دعوای مالی رو که باخته، بعد ۲ سال زنگ زده به دختر ۱۷ساله‌اش که «دیگه بزرگ شدی باید بدونی چرا مادرت رو ترک کردم: چون از جونم می‌ترسیدم، مادرت قاتل بالفطره و روانی خطرناکه» دختر گفته «آهان،👇
17
13
3K
@koozeh
Maryam
2 years
مردی کلافه اومد که «تو مهد گفتن امروز آشنایی با دوچرخه داریم، چرا برای بچه کلاه ایمنی نذاشتین. یه کارش بکنن دیگه» کار رو ول کردم، با سرعت جت رفتم کلاه طرح یونیکورن که دوست داشت خریدم و بردم مهد. سر کلاس مربی داشت می‌گفت که کلاه به چه درد می‌خوره. همه داشتن. فقط بچه من نداشت👇
34
21
3K
@koozeh
Maryam
2 years
برق چشمهاش رو، وقتی مامانش با کلاهی که دوست داشت وارد کلاس شد، با دنیا عوض نمی‌کنم. پ‌ن: بچگی خودم، هرچی مدرسه می‌خواست تو خونه با تمسخر مواجه می‌شد. یه سال حتا روپوش درستی نداشتم. پولش ناچیز بود و موجود؛ حوصله نداشتن. همون یه کاریش بکن دیگه. نمی‌ذارم بچم تجربه‌اش کنه. نمی‌ذارم.
18
4
3K
@koozeh
Maryam
7 months
پس ۲ ساله بچه‌تو با یه قاتل بالفطره ول کردی رفتی؟! اگه ترس جونه، قاعدتا باید با بچه‌ات در می‌رفتی نه با معشوقه‌ات!» پ‌ن: ایرانی نیستن.
12
1
3K
@koozeh
Maryam
4 years
بیاین براتون قصه ترزا رو بگم. ترزا ۱۵ سال با شوهر الکلی و معتاد به سکس زندگی کرد. یه دختر هم داشت. ۱۵ سال روزی ۱۴ ساعت کار کرد، خونه خرید، قسط داد، استفراغها و قضای حاجت مرد مست رو از چهارگوشه خونه شست و سابید، زنهای سرویس‌دهنده به مرد و آثار حضورشون رو از دخترکش پنهان کرد/۱
41
177
3K
@koozeh
Maryam
4 years
سالها پیش من و شعله دوتا دختر جوون بودیم که دلخوشیمون عصر پنج‌شنبه‌ کوه رفتن بود. منتها از دید اوباش، دوتا دختر درحال کوهنوردی یعنی بیا فیض ببر که از بیت‌المالیم. هرکی رد می‌شد احساس دین و وظیفه می‌کرد که متلکی، تنه‌ای، انگشتی برسونه وگرنه امتیاز مرحله رو از دست می‌داد/۱
44
70
2K
@koozeh
Maryam
5 years
معلم فرانسوی به همکلاسی اندونزیاییمون گفت وای از اندونزی اومدی؟ من اندونزی رفتم و مردم بدبخت بیچاره رو دیدم باعث شد قدر داشته‌هامو بیشتر بدونم. همکلاسی خیلی خونسرد جواب داد لازم نبود تا اندونزی بیای، گداگشنه‌های محلات داغون پاریس هم می‌دیدی به همچین نتیجه‌ای می‌رسیدی!
33
73
2K
@koozeh
Maryam
1 year
از این داینامیک مریض انتظار داشتی چی دربیاد؟ جوابی نداشت بده. فقط گفت نمی‌فهمیدیم. الان یک‌سال از جنبش ززآ می‌گذره و اگر ملت ایران فهمیده باشن رابطه عشق و نفرت با ظلم نتیجه‌اش به ضرر همه است، همین بزرگترین دستآورده. بلوغ فکری یک ملت، باارزش‌ترین ماحصل یک جنبش مدنیه.
11
36
2K
@koozeh
Maryam
3 years
خبر طلاق پسر و عروس دوست مامان رو شنیدم که یه جوری شدم. نه به خاطر اون زوج؛ ۱۸ سالم بود و خونه دوست مامان دعوت داشتیم، شب قبلش مامان فهمید دوست‌پسر دارم. سرمو کوبید به لبه تخت، گفت خاک بر سر، من بچه نانجیب نداشتم! ببین رفیقم چه عروس نجیب و سنگینی گرفته، اون وقت تو چی بدبخت؟👇
62
14
2K
@koozeh
Maryam
2 years
@OrakiDr بیشتر از همه، این آزارم داد که انگار حیوون خونگیشو برده دامپزشک: معاینه‌اش کن، معاینه‌اش نکن، می‌برمش خونه،… زن هم یه گوشه ساکت فقط درد کشیده و نظاره کرده که تصمیم صاحبش چیه. این چه وضعشه آخه
30
11
2K
@koozeh
Maryam
1 year
خواهرم رو بعد چند سال مجردی، به اصرار فرستادیم دیت. یکی دوساعت بعد مسیج داد: - دفعه دیگه خواستم برم دیت، به پام شلیک کن! یارو خیلی مودبه روم نمی‌شه بپیچونم! نوشتم: + می‌خوای جلوش زنگ بزنم بگم اسهال گرفتم زود بیا خونه؟! - بعد یارو نمی‌گه اسهال خواهرت اون سر دنیا به تو چه؟!👇
16
8
2K
@koozeh
Maryam
10 months
به شدت با این فیلم ارتباط برقرار کردم چون دقیقا شخصیت زن داستان بودم. هیچ‌وقت از نظر مالی وابسته نبودم، بعضا ساپورت مالی هم بودم واسه طرف. ولی همینقدر بی‌اعتماد به نفس، از نظر عاطفی آویزون، محتاج توجه، چنان یارو رو می‌بردم بالا که یابو برش می‌داشت مرکز دنیاست👇
36
33
2K
@koozeh
Maryam
2 years
پ‌ن۳: توابع الباقی کشورهای اسلامی، نمی‌فهمن چرا بعضی از ما نسبت به این مسائل اینقدر خشم داریم. دوست مالایی، اندونزیایی، عرب و ترکیه‌ای داشتم که ازم پرسیدن شما ایرانیها چتونه تا اسم دین می‌یاد چرا گارد می‌گیرین؟!
11
7
2K
@koozeh
Maryam
4 years
فهمید هرجا که باشه می‌تونه زیبایی و زندگی خلق کنه و چه بهتر که جای درست و شریک درستی برای زندگی پیدا کرد. فهمید که ساختن زندگی، می‌تونه ماله کشیدن دائمی روی گند و کثافت یک ویرانه نباشه؛ می‌تونه واقعا ساختن یک بنای قشنگ و‌ محکم و امن باشه. ترزا مشاور من بود و متخصص خشونت خانگی.
14
14
2K
@koozeh
Maryam
3 years
از اتاقمون، اسباب‌بازیهامون و هرچی که از خونه دوست داریم حرف زدیم. از سگ گفتیم که وقتی واق می‌کنه می‌ترسیم بعدش می‌خندیم. نقشه کشیدیم فرداش بریم پارک و قصه سفرمون رو تو مهد تعریف کنیم. آروم شد و خندون، به شوق فردا خوابید. معجزه به رسمیت شناختن و محترم شمردن احساسات
4
10
2K
@koozeh
Maryam
2 years
تجربه‌شو دارم. تخت بغلی من، شوهرش دوست داشت روی بدن زن سیگار خاموش کنه و قاضی اینو برای طلاق کافی نمی‌دونست. دستبند نقره‌شو از دستش باز کرد و به دستم بست: مال تو آبجی! و سالهاست دستبندشو دارم و نمی‌دونم چی به سر آبجیم اومد. برای آبجی مظلومم: #مهسا_امینی #نیکا_شاکرمی
@_HomoNarrans_
همیشه ریجکت
2 years
خالصانه‌ترین نوع رابطه، دوستی بین دو تا آدمیه که تو بخش مسمومیت‌های دارویی روی دو تا تخت موازی بستری‌اند.
6
2
154
9
316
2K
@koozeh
Maryam
2 years
یکی می‌یاد اول می‌خواد نماز به کمرش بزنه، اون یکی آبجوش و خرما می‌خواد یکی دیگه مستقیم غذا می‌خواد خلاصه هرکی از لحظه‌ای که می‌رسه ارد ناشتا داره تا لحظه‌ای که از فرط خوردن از حال می‌ره. آشپزخونه هم که صنعتی نیست حساب کتاب داشته باشه، چندتا دختر جوون بودیم با ۴۰تا مدعی مدیریت/۳
3
13
2K
@koozeh
Maryam
2 years
پ‌ن: طرف چغلی منو به مرد همدوره‌ای ایرانی کرده بود که «به مریم بگو حجابشو رعایت کنه» دوست ایرانی به من گفت به یارو گفتم خودت برو اینو به مریم بگو. گفتم چرا تشویقش کردی بیاد سراغم؟ گفت فکر کردم به اتهام توهین جنسیتی شکایتشو به کمیته انضباطی می‌کنی، دل منم خنک می‌شه😁
2
1
2K
@koozeh
Maryam
2 years
من و خواهرم حمالی. تازه استرس می‌گرفت قاطی حمالیهای دو هفته قبل و بعدش، فحش هم می‌خوردیم ایضا پس‌مونده‌های دهنی مردمو. القصه اونایی که افطاری دادن می‌دونن این لعنتی با مهمونی شام فرق داره. جماعت گشنه رو نمی‌تونی معطل بذاری تا همه برسن بعد غذا رو سرو کنی. ملت هم به موقع نمی‌یان/۲
1
9
2K
@koozeh
Maryam
3 years
دلداری؟! کمتر از ۶ ماه بعد اون ازدواج کذایی برگشتم خونه با گردن کبود. تو مستی خواب دیده بود بهش خیانت کردم، پا شده بود خفه‌ام کنه. مامان بی‌مقدمه گفت راستی می‌دونی فلانی خواستگارت بود؟ گفتم کی هست؟ گفت پسر بهمانی، خونواده خوب، پسره فلان، ولی من نگفتم بهت و ردشون کردم. گفتم خب؟👇
31
9
2K
@koozeh
Maryam
2 years
پ‌ن۲: بعدها رفیقمون اومد امر به معروف کنه، اومد سراغم با یه چادر سنتی پاکستانی، مشکی زری‌دوزی شده. انصافا خوشگل بود. گفت می‌خوام اینو هدیه بدم به خانم صاحبخونه‌ام. گفتم خیلی قشنگه. گفت می‌خوای سرت کنی ببینی چه شکلی می‌شی؟! گفتم تو ایران به اندازه کافی سرم کردم، مبارک صاحبخونه‌ات!
1
1
2K
@koozeh
Maryam
1 year
ما دخترها هم هورمونی بودیم با خونواده م جامعه سه‌برابر سختگیر. بعضا جونمون رو ریسک می‌کردیم با شما می‌اومدیم کافه! بعد یکی عین خود تو، می‌گفت دختره خرابه با من کافه اومده، مخشو زدم دستشو گرفتم! اگر خونواده‌اش به نیازهاش احترام می‌ذاشتن و همراه بودن، همین شماها می‌گفتین اینا👇
2
4
2K
@koozeh
Maryam
2 years
تو پرانتز، بدترین مدعیان مدیریت، تازه عروسهای فامیل بودن. اومده بودن کدبانوگری به رخ قوم ظالمین بکشن، دهن ما رو صاف می‌کردن بس که تو اون واویلا هوار می‌کشیدن دیس پلو چی شد، آش چرا تزئین نداره، سینی چایی بده فلان. مادر ما هم که در معیت چندتا از خانم بزرگهای فامیل قربون اونا /۴
3
12
2K
@koozeh
Maryam
1 year
ولنگ و وازن می‌خوان دختر خرابشونو بندازن به من! یکی نبود بگه آخه ریغوی عنینه که دستت تا آرنج تو جیب باباته و دهنت هنوز بو شیر ننه‌تو می‌ده، چه تحفه‌ای هستی که یکی بخواد دخترشو بندازه به تو! درباره دختری که باهاتون رابطه داشت چطور حرف می‌زدین؟ اوپنه، زدمش زمین، ترتیبشو دادم👇
3
4
2K
@koozeh
Maryam
1 year
برو بکنش به همه می‌ده! تابستون سگهای ج‌ا دخترها رو با مانتوهای بالای زانو می‌گرفتن شما شعر می‌خوندین بازم تابستون اومد مانتو زیر کون اومد هارهار! آره محیط براتون سمی بود، به شما ظلم می‌شد ولی شما رابطه عشق و نفرتی با ظلم داشتین! در همون حالی که ازش فراری بودین تاییدش می‌کردین👇
3
6
2K
@koozeh
Maryam
2 years
می‌رفت و فحش کم‌کاری و خرتوخری اوضاعو به ما می‌داد. خلاصه یه بار با زبون روزه درگیر این بلبشو بودیم و از همه طرف فحش می‌خوردیم. ملت اغلب روزه رو باز کرده بودن و مشغول صرف غذای اصلی بودن که از همه جا غریو براومد که آب زنید راه را خانم حکیمی می‌رسد. خانم حکیمی بزرگ خاندان، چادر/۵
1
10
2K
@koozeh
Maryam
1 year
یه بار اوایل ازدواج، خونه یکی از دوستهاش دعوت شدیم به اصرار و ابرام. رفتم دیدم سه‌تا زوج اخمو انگار ارث باباشونو از من طلب داشتن. تمام مهمونی منو سگ‌محل کردن. بعد کاشف به عمل اومد اینا فی‌الواقع، دوستهای زن سابق مردی بودن مثلا می‌خواستن از رفیقشون دفاع کنن. خب دعوت نمی‌کردی اسکل
12
1
2K
@koozeh
Maryam
1 year
با هزار بدبختی مخ دختر می‌زدیم می‌رفتیم کافی‌شاپ، سلام نکرده دختره می‌گفت کی می‌یای خواستگاری. دستشو می‌خواستی بگیری جیغ و داد که بی‌آبروم کردی هزارتا صاحاب پیدا می‌کرد. انتظار داشتی از ما آدم دربیاد؟ می‌گفتم آره ولی حواستون نبود که رفتار خودتون چقدر مؤید این بساط بود👇
2
2
2K
@koozeh
Maryam
2 years
تهشم هیچی از سفره بهت نرسید. اما به اسمت بلبشو راه انداختن، لمبوندن، ما رو تو آشپزخونه سرویس کردن و تو کماکان ‌با لمبندگان مشغول و دستت رو به جهت بوسیدن دراز و وجود ما رو نادیده گرفتی. درحالی که اونی که سرویس می‌داد ما بودیم. خب طبیعیه اهمیتی ندیم سرویس ما به تو رسیده یا نه./۱۲
1
11
2K
@koozeh
Maryam
3 years
ربط نانجیبی خودم و نجابت عروس رو نفهمیدم، شاید می‌خواست بگه هیشکی منو نمی‌گیره. فقط می‌دونم عروس سالها خیانت شوهرشو تحمل کرد و حالا هم دوری پسرشو. جای شکستگی اون شب هم هنوز روی سر من هست. راستی، هیشکی هم منو نگرفت.
17
1
2K
@koozeh
Maryam
2 years
تو یکی از بیگانگانی که ما باشیم ننال که با تو هرچه کردن آشناهای خودت کردن. ما سرویس‌دهندگان آشپزخونه لزوما نسبت به تو منصف نیستیم. اما طلب اصلی تو از ما نیست. از اوناییه که به این روز انداختنت، بعد هم از خودت که اینهمه سال نفهمیدی کی به اسمت می‌چاپه کی داره سرویس می‌ده.
42
13
2K
@koozeh
Maryam
3 years
گفت هیچی اونم ازدواج کرد رفت خارج، برگشتن ایران سر بزنن، زنش با یه دم کلفتی ساخت و پاخت کرد مهریه‌شو اجرا گذاشت اینو ممنوع‌الخروج کرد خودش رفت. گفتم چرا اون موقع نگفته ردشون کردی؟ و چرا الان می‌گی؟ گفت اون موقع حوصله خواستگار نداشتم تو خونه. ولی جالبه هردوتون بدبخت شدین هه هه
16
0
2K
@koozeh
Maryam
1 year
هههه یاد عصری افتادم که برام تشخیص تومور مغزی دادن، مردی شنید رفت تو اتاق خوابید. گفتم لابد بدتر از من ترسیده، رفتم پیشش دستمو گرفت با ناله گفت گلوم درد می‌کنه! گفتم نگران تومور من… گفت نیستم، درمان تومور روتین و مشخصه اما نگرانم من چرا امسال اینهمه سرما می‌خورم 😐
@lostindistant
آق سید
1 year
یک توییت دیدم در مورد این که زن‌ها در نشون دادن درد اغراق می‌کنن. یعنی یک چیز باشه که من در مورد زیست‌شناسی مطمئن باشم اینه که از ما مردها کسونه‌واویلاتر نیست در زمینه درد. من گونه‌هام رو لیزر می‌کردم شبیه سرداران رشید اسلام نباشم، شاید مثلا در مجموع ۲۰ تا شات، خانم بچه‌ها هم/
106
59
3K
76
29
2K
@koozeh
Maryam
3 years
@kawaiitruecrime تهران می‌خواستم پروازم رو به دبی ۲ روز بندازم عقب، زنگ زدم هواپیمایی امارات. خیلی جدی صحبت کردم، هی با خنده جواب می‌داد. قطع کردم گفتم وا بیشعور انگار دارم جوک می‌گم. بابا گفت دوبی زنگ زدی؟ گفتم نه تهران. گفت آخه باهاش انگلیسی حرف زدی🤦🏽‍♀️ یارو هم فارسی مکالمه رو ادامه داده بود😂
5
11
2K
@koozeh
Maryam
2 years
دوست من تو ۱۹ سالگی بابت همین مدل پیامها خودشو حلق‌آویز کرد. یکی مثل این فکر کرد کارش خیلی باحال و خنده‌‌داره.
14
67
1K
@koozeh
Maryam
3 years
اوایل دهه ۸۰ بود کانادا رفتن تازه داشت مد می‌شد. دوست مامانم ما رو برد دفتر یه بنده خدایی که وکیل مهاجرته و خودش کاناداست و نصف سال ابوظبیه و یه بار قدمش افتاده اینجا دودستی بگیریمش و فلان. با مامان و دوستش رفتیم یه دفتر ژیگانسی تو جردن و با جوانکی روبرو شدیم که فارسی کیلی کم/۱
43
59
2K
@koozeh
Maryam
2 years
به سر و عصازنان وارد مجلس شد و همه برای دستبوسی جلو دویدن و مصیبت ما شروع شد. هرکی می‌خواست خوش‌خدمتی کنه بدو بدو می‌اومد تو آشپزخونه هوار می‌کشید که: چایی بدین واسه خ ح! آش! پلو! حلوا بدین واسه خ ح! خ ح فرنی نداره؟ ای هوار پلوی خ ح بی‌خورش موند! مرغ خ ح رون باشه! دست آخر/۶
1
9
1K
@koozeh
Maryam
4 years
از هفته بعد اون یکی رفیقمون، شهاب، رو هم با خودمون همراه کردیم و شوخی می‌کرد که حواسش هست در نقش مگس‌پرون و پیف‌پاف ظاهر شده و اگه امنیت داشتیم عمرا دعوتش نمی‌کردیم! این خاطره خنده‌داره؟ نه به نظرم گریه داره. بیشتر از آزار اوباش، بی‌تفاوتی جامعه و عادی دونستنش
10
3
1K
@koozeh
Maryam
1 year
یکی از زنهای نسل قدیم - که شوهر خدا بود و طلاق ننگ و اینا- شوهر ریزه‌میزه وحشتناکی داشت، مرتب کتک و تحقیر. خانمه تعریف می‌کرد چاق بودم مرتب بهم می‌گفت تن‌لش و می‌زد. یه روز زیر ضربات کمربند حس کردم دارم می‌میرم و یه لحظه وایسا، اصلا واسه چی تحمل می‌کنم؟ یک لحظه بلند شدم/۱
@Faleleh
Fatemeh
1 year
آخرین باری که بابام منو زد پیش‌دانشگاهی بودم. سر چیزی که اصلا یادم نیست به سمتم حمله کرد و کنج دیوار مشت می‌کوبید به سرم. منم که همیشه سردرد در حالیکه با یه دستم سرمو گرفته بودم با اون یکی دستم (بدون این که درست ببینم) سعی ‌می‌کردم دورش کنم که محکم خورد تو صورتش و عینکش پرت شد.
81
12
2K
19
6
1K
@koozeh
Maryam
2 years
یکی از دخترها با عصبانیت گفت این خ ح کارد به شکم خورده کیه؟! بریم یه گونی سیمان بریزیم تو گاله‌اش چقدر می‌لمبونه! ملت که بالاخره سیر شدن و یه چایی خرمایی هم به ما رسید رفتم وسط مجلس اوضاع رو بسنجم. دیدم ای دل غافل: هرکی هرچی خودش خواسته و هوس کرده، به اسم خ ح سفارش داده/۷
1
9
1K
@koozeh
Maryam
2 years
ما به اسم تو سرویس شدیم، تو متوجه هم که شده باشی در خوش‌بینانه‌ترین حالت سکوت کردی که چاپلوسهای دورت نپرن. به قیمت گشنه موندن خودت، چون سیستم به تو هویت می‌داد تاییدش کردی. حالا ما قاطی کردیم از حاج خانم حکیمی رسیدیم به آرزوی گونی سیمان تو گاله زنیکه کارد به شکم خورده!/۱۳
1
11
1K
@koozeh
Maryam
2 years
سفارش دهندگان و عربده‌کشان کماکان درحال لمباندن و خ ح تمام مدت مشغول سلام و احوالپرسی و تعارف با جماعت چاکران و مخلصان، اون وسط یه کم نون و پلو ماسیده ته دیس بهش رسیده بود. حالا اوضاعو از چند جهت بررسی کنیم: ما دهنمون سرویس شده بود و خ ح، خودش هم نه، اسم و رسمش این وسط دخیل بود/۸
1
7
1K
@koozeh
Maryam
2 years
به لبخندی، خسته ��باشیدی مهمونشون می‌کردی بلکه حسابتو از لمبندگان جدا می‌کردن و بیشتر بهت می‌رسیدن؟ فکر نمی‌کنی خودتم یه کم جو گرفت؟ این ماجرا رو گفتم که بگم تجربه بعضی آخوندها از عمامه‌پرونیهای امروز، مشابه تجربه خ ح از افطاری ماست. باشه قبول، شما هیچ‌کاره بودی/هستی/۱۱
2
19
1K
@koozeh
Maryam
3 years
بله، مامان عصبانی می‌شد اخلاق بسیااااار تندی داشت…
10
1
1K
@koozeh
Maryam
1 year
تازه جدا شده بودم، یارو تو خونه بود ولی بیشتر قسط خونه با من، علاوه بر اجاره جایی که زندگی کنم با حقوق دانشجویی. بی‌پول مطلق بودم و به استادم گفتم جدا شدم و اینا و ببخشید که پروژه دیر شد. گفت راه حل مشکلت پیش منه، با من بیا. فکر کردم می‌خواد سفارشمو بکنه شرکتی جایی استخدام بشم👇
11
5
1K
@koozeh
Maryam
3 years
تا رسوندمش بیمارستان، پذیرش شد تو اورژانس، رفت زیر مونیتور… تا اینجا محکم و خونسرد و فیلان بودم. اما اون لحظه که اکسیژنش افتاد روی ۸۰، دیگه نفهمیدم. تو سر خودم کوبیدم و با جیغ دویدم بیرون. دخترم خوبه الان تو بغلم. فقط یک شبه یه دسته موی جلوی سرم سفید شده هیچ مادر نبینه
64
3
1K
@koozeh
Maryam
2 years
اساسا اگه به موقع و درست می‌اومد کلی از بار دهن‌سرویسی ما کم می‌شد پس فحش دادنمون قابل درک بود. تکلیف خودشیرینان و لمبندگان به نام خ‌ح که روشنه. از اون طرف خ ح یحتمل فکر کرده این دخترها چه بیشعورن یه لیوان آب دست من پیرزن ندادن عین برج زهرمار نگام می‌کنن. حق داره اما بخوایم/۹
1
6
1K
@koozeh
Maryam
2 years
روراست باشیم خ‌ح جان، اون چاکرم مخلصمی که دورت راه انداختن و تماشای بلبشویی که موقع اومدنت شد کیف داد، نداد؟! درسته تهش گشنه موندی اما از نمایشی که برات راه انداختن لذت بردی؟ و تو که احوال همه رو پرسیدی، دیدی دخترها تو آشپزخونه سرویسن دوزار حق ندادی بداخلاق باشن؟ چی می‌شد/۱۰
1
9
1K
@koozeh
Maryam
2 years
کل داستان هم تقصیر خ ح یا آخوند سوار موتورگازی نیست ها. مقصر اصلی اونیه که این بلبشو رو راه انداخت. خیال کرد به به چه ایده نابی، سفره پهن کنیم واسه یه گله مفت‌خور خودمونو به فنا بدیم. این وسط یه عده مدعی مدیریت و عروس تعریفی و لمبنده موقعیتو رو هوا زدن. اما خ ح جان! حاج آقا!/۱۴
2
8
1K
@koozeh
Maryam
7 months
اگر درگیر خشونت خانگی هستین یا اطرافتون هست، توجه داشته باشین که برخلاف تصور عامه، حاملگی باعث شدت گرفتن خشونت می‌شه نه «افتادن مهرت به دل طرف» بارداری زن رو در وضعیت وابسته و آسیب‌پذیرتر از قبل قرار می‌ده که برای عامل خشونت، ایده‌آله. بعضا می‌بینین اینجور آدمها - چه زن، چه مرد👇
@dr_pariissa
Dr.ParisaTaherzadeh
7 months
مراجعه کننده،خانم باردار ۲۶هفته با خونریزی واژینال و دکولمان(جداشدن جفت) علت:مشت همسرش به شکم مادر باردار
128
35
2K
2
56
1K
@koozeh
Maryam
1 year
+ ای بابا، هیچی نشده آمار کل خونواده رو بهش دادی؟! - پس ۲ ساعت درباره چی باهاش حرف می‌زدم؟! اصل عدم قطعیت هایزنبرگ؟! خلاصه دیت اول یه خواهری، رفیقی، کسی تو خونه نگه دارین که عندالزوم بتونین رو بهانه اسهالش حساب کنین.
5
5
1K
@koozeh
Maryam
1 year
با تمام قوا خودمو انداختم روش گلوش رو گرفتم! همین‌طور که گلوش رو فشار می‌دادم گفتم کمترین کاری که از این تن‌لش برمی‌یاد اینه که بشینه روت خفه‌ات کنه! پس خفه‌شو تا لهت نکردم! می‌گفت یارو چند روز مبهوت بود. دیگه نزد و تن‌لش نگفت. فقط قهر می‌کرد و غر می‌زد که اونم گور باباش.🤷🏻‍♀️
9
1
1K
@koozeh
Maryam
4 years
فهمید خودشه که زیباست، باارزشه و به محیط اطرافش زندگی و زیبایی می‌ده، چه تو خونه چندخوابه، چه تو سوله کرایه‌ای. و این خود مرده، پر از گند الکل و زشتی و تحقیر، که هرکاری بکنی باز نکبت از سر و روی زندگیش بالا می‌ره. فهمید زیبایی و شور زندگی، در یک موقعیت ساکن نیست و نباید باشه/۹
2
10
1K
@koozeh
Maryam
3 years
مامان پا شد که بریم، منم درحالی که زور می‌زدم جلوی خنده‌مو بگیرم دنبالش راه افتادم. دوستش و جوانک مبهوت مونده بودن. مامان دم در برگشت با اشاره به دوستش به جوانک گفت حالا جغرافی کانادا رو بلدی؟! این بدبختو اشتباهی نفرستی قطب جنوب؟!
29
1
1K
@koozeh
Maryam
4 years
پرواضحه که تمام مسیر برگشت استرس داشتیم و به روی خودمون نمی‌آوردیم. بماند که دوتا مرد مشتری اون کافه، مسیر رو با فاصله از ما پایین اومدن بدون حرف دورادور هوامونو داشتن. شعله می‌گفت تو ایران زن باشی، باید رزمی‌کار هم باشی! نزن ولی اگه‌ پاش افتاد، نخور!/۶
2
1
1K
@koozeh
Maryam
4 years
گفت به تمام سالهایی فکر کرد که برای معنی دادن به زیبایی و زحمتی که پای اون زندگی کشیده بود، موند و خشونت رو تحمل کرد. به زیبایی و امنیت و آرامش زندگی فعلیش و نکبت و ادبار زندگی فعلی مرد نگاه کرد و در یک لحظه کشف کرد که زیبایی و معنا، در نفس وجود خودش بود نه در و‌ دیوار خونه/۸
1
2
1K
@koozeh
Maryam
4 years
شعله خونسرد به دوتا اوباش دیگه گفت لش رفیقتونو جمع کنین ببرین تا پمپ بنزینهاتونو از جا نکندم! بعد رو من گفت شهر افتاده دست یه مشت آفتابه با لوله‌هنگ آویزون! چندبار دستمو نجس کنم چندتا برگردونم تو خلا؟!! ملت پقی به خنده زدن. دوتا اوباش زیر جل رفیقشونو گرفتن، پیشخدمت بیرونشون کرد/۵
1
0
1K
@koozeh
Maryam
1 year
- حالا یه تیکه پارچه سرت کنی چی می‌شه؟ + ۴۱ سال سر کردیم، چی شد؟ تو خیابون خفتمون کردن، اسید پاشیدن، کشتن! تموم این سالها که ما تو هفت تا گونی بودیم، نون خود تو آجر نشد؟ یا نون ما؟ از وعده خونه مجانی و سهم نفت رسیدیم به یه لقمه نون با هزار فلاکت و بدبختی! نمی‌بینی مشکل کجاست؟
5
70
1K
@koozeh
Maryam
1 year
همکار چینی من؛ یه بار پدرشوهر و مادرشوهرش از چین اومدن برای ۶ ماه، بدون اطلاعش سگشو سربه‌نیست کردن و گلهای باغچه‌شو کندن جاش سیب‌زمینی کاشتن! ۶ ماه دوم اومدن کمپلت گند زدن تو مراقبت از نوزاد کولیکی. چندسال بعد اقامت گرفتن اومدن برای یک سال با پسرشون زندگی کنن/۱
@Mamacita_11
زرّین‌تاج
1 year
شاید توییت نامحبوب، ولی یکی از سختی‌های مهاجرت، مهمون‌های چندماهه‌ست. پدر و مادرِ ایرانی، همونن، بعلاوه اینکه پیرتر، حساس‌تر و متوقع‌تر شدن. امروز بعد از دو ماه، پدر و پسر بحث نه‌چندان جالبی داشتن، خدا کنه بقیه‌ش بخیر بگذره😬 طول سفر رو با بهای بلیط و سختی ویزا تنظیم نکنیم🫡
74
21
2K
9
13
1K
@koozeh
Maryam
4 years
روانمون سابیده می‌شد و باز دلخوشی دیگه‌ای نداشتیم، هر تفریح خارج از خونه‌ای هم همین بساط بود به هرحال. البت موضوع دیگه‌ای هم بود که دوستان اراذل و اوباش نمی‌دونستن: شعله مربی و جودوکار حرفه‌ای بود، گرچه تا جایی که می‌تونست از درگیری پرهیز می‌کرد/۲
2
0
1K
@koozeh
Maryam
1 year
اونی که نون من و تو رو بریده، همون قاتل و اسیدپاشیه که هم ما رو به این فلاکت دنبال یه لقمه نون انداخته، هم ما رو انداخته به جون هم.
1
39
1K
@koozeh
Maryam
4 years
یکیشون اومد جلو دست روی اسافل اعضاش گذاشت که: خوشگلا بنزین تموم کردین؟ بیاین بنزین بزنم بهتون! شعله با خونسردی چاییشو سر کشید رفت جلوی یارو تو کسری از ثانیه با مشت زد زیر چونه مردک. یارو چرخی خورد و بیهوش افتاد زمین. دوتا رفیقش و چندتا مشتری و پیشخدمت از جا پریدن. من هم!/۴
1
0
1K
@koozeh
Maryam
4 years
یک‌بار برای خانواده‌ش درددل کرد و گفتن حتما تو سردی و به کار چسبیدی و به شوهرت نمی‌رسی که رفته سراغ الکل و خرید سکس. ترزا دیگه برای کسی درددل نکرد. تو باغچه گل و سبزی کاشت، پول الکل و سکس شوهرش رو جور کرد، ظاهر زندگی و خونه و مرد رو قشنگ و مرتب نگه داشت و چه زندگی بی‌نقصی!/۲
1
0
1K
@koozeh
Maryam
4 years
چند سال بعد ترزا دوباره خونه خریده بود. با مرد فوق‌العاده‌ای ازدواج کرده بود و حالا یه پسر کوچولو هم داشت. شغل خوبی داشت و خانواده امن و خوشحال. یک روز با دخترش اتفاقی سر از محله قدیمشون درآوردن. ترزا می‌دونست که‌ مرد هنوز توی اون خونه‌ست. جای دیگه‌ای نداشت./۶
2
0
1K
@koozeh
Maryam
4 years
یه بار درکه رفتیم و از جایی که ماشینو پارک کردیم متلک شنیدیم و از دستهای هرزه جاخالی دادیم تا بالا. اعصابمون هم خورد بود و مشغول صحبت بودیم که مرتب با دخالتهای عزیزان اوباش قطع می‌شد. بالاتر نشستیم یه قهوه‌خونه‌ای چایی بخوریم و خستگی در کنیم. فی‌الحال سه تا از دوستان رسیدن/۳
1
0
1K
@koozeh
Maryam
4 years
بعد ۱۵ سال ترزا از کار و فشار و تحقیر و چرخه امید به تغییر/ناامیدی از تغییر خسته شد. حس کرد دیگه نمی‌کشه. قبلا هم به ترک رابطه فکر کرده بود، ولی هربار می‌گفت اینهمه زحمت کشیدم، خونه زندگیم رو ساختم کجا ول کنم برم. پس زحمت و اشکهایی که پای این زندگی گذاشتم چی؟ ولی دیگه بریده بود/۳
2
1
1K
@koozeh
Maryam
4 years
ترزا با دقت به خونه نگاه کرد. گلها و درختها خشک شده بودن، حیاط پر از علف هرز، رنگ دیوارها ور اومده، از در و دیوار کثافت و نکبت می‌بارید. صدای هروکر می‌اومد و ترزا می‌دونست که مرد بازهم مست پای بساطه، بازهم خونه رو کثافت گرفته. ترزا می‌گفت اون لحظه براش یک لحظه کشف و شهود‌‌ بود/۷
1
1
1K
@koozeh
Maryam
4 years
ترزا و دخترش مدتی توی یه سوله زندگی کردن. خیلی چیزها، از جمله همون سهم نصفه‌اش از خونه رو به مرد بخشید که مزاحمشون نشه. ترزا بازهم سختی کشید. بازهم روزی ۱۴ ساعت کار کرد، ولی بدون خرج الکل و سکس و اضطراب تنها موندن دخترک با گروه آدمهای لایعقل ناجور تو خونه. این بار بدون تحقیر/۵
1
0
1K
@koozeh
Maryam
3 years
شرافتا «حق طلاق» مزخرف‌ترین چرنده در جهان مدرن. مگه می‌شه وقتی نمی‌خوای با کسی زندگی کنی، قانون بیاد بگه غلط کردی حق نداری با یارو زندگی نکنی! دادگاه طلاق، برای تصمیم‌گیری درباره اموال و سرپرستی بچه‌هاست. حق زندگی که واگذارکردنی نیست، مگه به قانون برده‌داری
25
48
1K
@koozeh
Maryam
3 years
قرار بود عکس خانوادگی بگیریم. دخترک مثل همیشه زیر بار شونه کردن موهاش نرفت. با بدبختی موهای فرفری آشفته رو جمع کردم. سریع کله‌شو خامه مالید، بعد هم قهر و شیون که عکس نمی‌خوام. رفیق عکاسمون هم معطل شامورتی‌بازی خانوم. دو سه تا عکس گرفتیم با دخترک وز وزی خامه به سر عرزنان.👇
37
7
1K
@koozeh
Maryam
4 years
یک روز ساک خودش و دخترش رو برداشت و از خونه زد بیرون. می‌دونست مرد پولش که تموم بشه می‌افته دنبالشون. از کارش استعفا داد، از هرجایی که مرد می‌تونست پیداشون کنه برید. خودش موند و دخترکش و بانک که به‌هرحال قسط خونه رو می‌خواست و قانون که همه چیو نصف می‌دونست/۴
1
0
1K
@koozeh
Maryam
1 year
استاد! من جا نداشتم شب بالشمو بذارم، خیلی شبها تو ماشین یا دانشگاه می‌خوابیدم! کایاکو کدوم گوری جا کنم؟! من تا خرخره تو گه غوطه‌ورم استاد، غواص بحر فلاکت! د آخه مغزتو ریدم استاد!
4
1
960
@koozeh
Maryam
6 months
موبایل هم نبود. با چشم خودم دیدم مینی‌بوس منحوسشون رو جلوی مهدکودک، موقع تعطیل مهد. مادرها رو از جلوی مهد کشون کشون می‌بردن تو مینی‌بوس، بچه‌های کوچیک ویلون و سرگردون تو ماشین و خیابون، صدای جیغ و شیون زنها و بچه‌ها. مردم تماشاچی… اون جیغها هنوز تو سَرَمه.
@zararast
Zara
6 months
این روزها من به زنانی فکر می‌کنم که دهه ۶۰ گیر کمیته می‌افتادند، چه فشار و ترسی تحمل می‌کردند تو اون دوران سیاه و خفقان، نه همدلی و همراهی بوده نه اینترنت و اطلاع‌رسانی. #جنگ_علیه_زنان
33
150
2K
3
79
984
@koozeh
Maryam
10 months
نکته تجربی بگم تو دوستی: اگه طرف گفت می‌خواد کات کنه، حتا اگر داشتین از عشق تیکه‌پاره می‌شدین، در کمال متانت قبول کنین. اولا، دنبال دلایلش نگردین. دلایلش برای خودش منطقیه، برای شما دردناک و نامنصفانه‌ست به هرحال. کمکی هم نمی‌کنه، رابطه عاشقانه تز دکترا نیست که داوری بشه 👇
@Behafarin3
Behafarin
10 months
یک سوالی ذهنم رومشغول کرده اگه یکی بیاداینجا بنویسه که همسرش(زن یا مرد)اومده گفته به هزارویک دلیل دیگه نمی خوام به زندگی مشترک ادامه بدم وبیا همه چیز رو عادلانه تقسیم کنیم،هر کی بره دنبال زندگی خودش،بهش چی میگین؟! میگین برین پیش مشاور؟! یا میگین جدا شو؟! اصلا خودتون چکار میکنین؟!
75
0
140
27
33
967
@koozeh
Maryam
1 year
خیرسرمون رفتیم نمایشگاه نقاشی و عکاسی. داشتیم فارسی با هم حرف می‌زدیم، عکاس یکی از غرفه‌ها فاز باحالی برداشت: شما فارسی حرف می‌زنین! اگه گفتین من کجایی‌ام؟ شوهرم با بی‌تفاوتی گفت: اسرائیلی! یارو گفت بارک‌الله! و یه دفعه دست گذاشت روی گوشش با آهنگ اذان: الله اکبرررر!👇
11
0
954
@koozeh
Maryam
2 years
هوا با ما سر ناسازگاری گذاشت ولی از رو نرفتیم. بارون شدیدی می‌بارید و زیر بارون، میدون بزرگ شهر رو پر کردیم. خیلی شلوغ بود. شعار دادیم، فریاد کشیدیم، پلاکارد پخش کردیم و ماشینها با بوق و چراغ همراهی کردن. این از #شنبه_اول_اکتبر ما. پرچم تحویل بروبچ استرالیا. ببخشین که خیس آبه.
28
299
934
@koozeh
Maryam
3 years
گفتم حالا بزرگ بشه می‌گه چه مادر بدی بودی یه شونه به کله من نزدی. بگم خب نمی‌ذاشتی، می‌گه من که بچه بودم، تو باید به زور می‌زدی. اگه به زور کله‌شو شونه کنم، پس‌فردا می‌ره تراپیست که دربیاره منشا تمام مشکلاتش، شونه زوری ننه‌اش بوده و دچار فوبیای مو و سندروم کله و اضطراب وز وزی شده
20
3
951
@koozeh
Maryam
5 years
سگ رو بردم بیرون، همسایه ایرانی گیرمون آورد که خوبه تو این وضعیت آمریکا حمله کنه. این مملکت رو باید کوبید از نو ساخت. مردم هم بفهمن آزادی هزینه داره. پرسیدم خونواده شما درجریان هزینه آزادی هستن؟ گفت کسی رو ایران ندارم. به سگ نگاه کردم. لنگش رو داده بود بالا می‌شاشید به چمن یارو.
30
63
936
@koozeh
Maryam
1 year
از خنس دربیارم. منو برداشت برد قایق فروشی! گفت یه کایاک می‌خری ۳هزاردلار، می‌ری رودخونه فلان قایق‌سواری تا روحیه‌ات خوب بشه. ۱۳۰۰ دلار هم کورس غواصی برو، ۷۰۰-۸۰۰ دلار هم النگ دولنگشو بخر، برو جزایر اقیانوس آرام غواصی. اونجا بود که عمیقا فهمیدم پرت بودن از مرحله یعنی چی👇
4
3
922
@koozeh
Maryam
2 years
پ‌ن۵: یه بار تو مهمونی دپارتمان با من و پسر ایرانیه دعوا کردن که چرا غذای گوشتی برداشتین، اینا ذبحش حلال نیست! یه بار دوست چینی با گریه اومد که داشتم تو ناهارخوری ساندویچمو می‌خوردم اومدن دعوا که جلوی ما گوشت خوک خوردی به ما توهین شد! وسط کمپ کلیسا نمازجماعت برگزار کردن! یه بساطی
5
0
875
@koozeh
Maryam
2 years
پ‌ن۴: دیدم بعضی دوستان خاطره منو به کل پاکستان تعمیم دادن، خواستم بگم منظورم تاکید روی ملیت نبود. الآنش دوتا همکار نازنین پاکستانی دارم. اما اون همدوره‌ایهای ما قشنگ اومده بودن پرچم اسلامو در بلاد کفر بیافرازن! از سفیدها هم می‌ترسیدن، کمربستن به ارشاد ما دوتا ایرانی فلک‌زده🥴
2
0
856
@koozeh
Maryam
3 years
کندا بودم جغرافی ایران رو بلد نیستم! مامان گفت هان! پس حالا که داری نونت رو صدق سر این مردم درمی‌یاری، کتاب جغرافی چهارم ابتدایی رو یه نگاه بنداز! حرف این نوکیسه‌ها رو هم گوش نده، همین دفتری که توش نشستی تا ۴۰ سال پیش باغ گردو بوده حالا واسه ما شده شهر باکلاس! /۵
3
0
869
@koozeh
Maryam
2 years
یه همکار کانادایی داشتم تو ونکوور چند سالی با یه مرد ایرانی تو رابطه بود. یه بار به شوخی ازش پرسیدم خب، مشاهداتت از مردهای ایرانی چی بود؟ فکر کرد گفت همه‌شون یا مهندس برق بودن یا عمران! اصرار عجیبی هم داشتن به من با دکترا و دوتا پست‌داک ریاضی، ریاضی یاد بدن! یه بار بهشون گفتم👇
11
11
855
@koozeh
Maryam
2 years
من کی بریدم؟ ⚠️هشدار: این رشتو خیلی طولانیه… بعد ۵ سال کتک و تحقیر و جمع کردن نعشش از جوبهای خیابون، اشک‌ریزان برام اعتراف کرد که قبل من عاشق یکی بوده و طرف به خاطر بی‌پولیش ردش کرده. بعد تصمیم گرفته مخ دختر پولدار بزنه (من پولدارم آخه؟! زارت!) عقده‌هاشو خالی کنه./۱
@dezfuli_boy
'' یـــه دزفـــولــی ''
2 years
دوسه سال قبل یه توییتی فیو استار شد که تجربه خانما بود لحظه ای که دیگه بریدن و تصمیم گرفتن طلاق بگیرن منشنا پر از لحظات عجیبی بود و‌کلا فاز توییت چه چیز عجیب و متفاوتی بود یکی از منشنا نوشته بود برنجو خیس کردم برای نهار ولی دیگه دیدم نمیتونم ادامه بدم همونجور برنجو‌/
141
118
4K
40
32
835
@koozeh
Maryam
3 years
گفت نه منظورم های‌کلَس هست کلا، از شهرهای بزرگ… مامان پرید تو حرفش که: ما جنگزده هستیم، جنگ طول نمی‌کشید برمی‌گشتیم خرمشهر! جوانک دوباره جا خورد گفت اوه جنگ مای‌گودنس… سکوت ناجوری بود. می‌دونستم مامان کمین کرده پسره رو جر بده، پسره هم اومده بود کلاس بذاره خورده بود تو دیوار/۳
3
0
814