من واقعا دیگه با بابام بریدم ، بعضی وقتا بهش نگاه میکنم و باور نمیکنم موجودی به این نفهمی و لجنی وجود داشته باشه ، باور نمیکنم ما چطور زیر دست این آدم دووم آوردیم و بزرگ شدیم اصلا ؟
عمه ی من چهل و چهار روز پیش فوت شد ، جوون بود و ازش یه دختر دوازده ساله و یه پسر چهارده ساله مونده