با پردهی ضخیم، اتاق خواب پسرم رو تاریک کردهایم که تخت بخوابه. یه روزن کنج پرده باعث Camera Obscura شده و هر شب موقع خوابش تصویر غروب خورشید اینطور میوفته روی درب اتاقش
۱.
ما نسل انقلابیم / سازش نمیپذیریم
خالی نمیببندیم/ آروم نمیگیگیریم
یک دشنه پشت میهن / یک باد معده آن سو
استاد انتقامیم / دارای تدبیبیریم
از شرق دور تا غرب / مثل و شبیهمان هست
تولید مثلمان بیست / در حال تکثیثیریم
۱
مامش چو که دل کنده از این نعش جذامی
سیّد، تو هنوزش پی اصلاح کدامی؟
کشتند و ربودند و به صلابه کشیدند
از بارگهت کس نشنیدهست کلامی
سر برده به عمامه، عبا کرده مرفّع
سِت کرده عبا با رخ جوراب گرامی
بهاریه
.
خبر مرگ تو امسال مگر یار شود
بلکه یک سال از این عمر بِه از پار شود
شوق صبحی که نباشی نگهم داشته است
گرچه این زندگی غمزده کشدار شود
.
موسیقی: کیهان کلهر
یاد علی اسداللهی کردم و شعری از او خواندم در دانشگاه استنفورد، شب شعر شبهای روشن.
صبح فرداش خبر گرفتاری علیرضای آدینه رسید.
آزاد کنید عزیزان ما را بیوطنها!
#علی_اسداللهی
#علیرضا_آدینه
خبر مرگ تو امسال مگر یار شود
بلکه یک سال از این عمر بِه از پار شود
خبر مرگ تو را مبدا تاریخ کنیم
مگر این بخت پس از مرگ تو بیدار شود
خاک اگر نعش تو را دید و به گردن نگرفت
کرکس دهر به ترخیص تو منقار شود
۱/۲
#زن_زندگی_آزادی
#خانه_اصفهان
بر تخت، غرّهای که اجل چون بگیردت؟
خون ریختی، ببین که همین خون بگیردت
از دانه دانه کُشته که در خاک میکنی
دستی به انتقام چو قارون بگیردت
نفرین زندهرود و دماوند اگر نشد
خشم خزر، تلاطم کارون بگیردت
۱/۲
۲.
در خواب، دوش، پیری / با دست اشارتم کرد
جای اشارتش ماند / از بس که ما خمیریم
گفتند: گندهلاتید / گفتیم: گندهلاتیم
تقصیر پیرمان بود / بیعذر و تقصیصیریم
کافیست صبر ایوب / از مردمان ایران
ما انتقاممان را / یک روز میگیگیریم
"حیّ علی الفلاح"... سحر، قبل خوابشان
بر دار میکشند برای ثوابشان
این ساعت عزیز ثوابش مکرر است
هر کشتهایست ادعیهی مستجابشان
ضحاک تشنه مانده، مؤذن شتاب کن
خون هدیه کن به منبر بر سر خرابشان
یک حلقه بافتند ز حبلالمتین دین
دنبال گردناند برای طنابشان
#محمد_قبادلو
۱.
سرمست ز پیروزی از ره نرسیده
در مرتع سرسبز خیالات چریده*
تحت الحنک از زیر تتلو نکشیده
شیخیست که از پیش و پسش خیر ندیده
بیرق ز عبا باز هوا کرده به اصرار
۲
ما از پی تَکرار تو کردیم، نکردیم؟
شبگیر نبردیم بر آن خیل حرامی؟
پرچم نستاندیم از آن قافلهی شمر -
انگشت نجس کرده به فهرست اسامی؟
آنوقت چه دیدیم از این طایفهات؟ هیچ
ما را نه علیکی پس از آن و نه سلامی
۳
خوردند و گذشتند، چو دزدی پسِ دزدی
ما را نشنیدند، چو شاهی و غلامی
امروز که از خون جوان لاله دمیدهست
این شام چو بگذاشته سر رو به تمامی
جام کف ضحاک پر از خون جوان است
ساکت شدنت نیست مگر جام به جامی
گفتیم، که فردای قیامت نگذشتهست
در پای صراطیم، تو در سمت کدامی؟
#مهسا_امینی
چون رقص شیر وقت شکارش
چون توسنی بدون سوارش
سیارهای رها ز مدارش
شمعی که خود نشان مزارش
ای میلهبندِ رسته، #خدانور
ای شیر دستبسته، #خدانور
.
.
.
#مهسا_امینی
#خدانور_لجه_ای
#خدانورلجعی
"حیّ علی الفلاح"... سحر، قبل خوابشان
بر دار میکشند برای ثوابشان
این ساعت عزیز ثوابش مکرر است
هر کشتهایست ادعیهی مستجابشان
ضحاک تشنه مانده، مؤذن شتاب کن
خون هدیه کن به منبر بر سر خرابشان
یک حلقه بافتند ز حبلالمتین دین
دنبال گردناند برای طنابشان
#محسن_شکاری
تویی که بارهی خورشید در سفر داری
که در سیاهترین شب سر سحر داری
خبر رسید صدا را سوارها بردند
جهان شنید و رفیقانِ بیخبر داری
میان صنف پر از اختگان بیوطنت
غریبهای و تقلای مستمر داری
.
۱/۲
#مهدي_يراحی
"حیّ علی الفلاح"، سحر، قبل خوابشان
بر دار میکشند برای ثوابشان
ماه محرم است و ثوابش مکرر است
هر کشتهایست ادعیهی مستجابشان
قد قامت العزا، سر هر کوچه حجلهای
خون است پای منبرِ بر سر خرابشان
یک حلقه بافتند ز حبل المتین دین
دنبال گردناند برای طنابشان
#نوید_افکاری
آقای بیخداحافظی!
ما، نسل اولی که کودکیاش از شما سرشار شد، حالا چهلسالهایم. برای پسرم اگر خواستم در این ناکجای دنیا از کوچههای ایران بگویم، قصههای تو را خواهم گفت. ممنونیم برای خاطرات.
خیر پیش، آقای عزیز
#کیومرث_پوراحمد
علی اسداللهی عاشق ذرات خاک این سرزمین است، خلاف همپالکیهای فاسد و تولهپرور شما.
برای تکتک کوچهها و خانههای این میهن اشغالی سطر نوشته، آزادش کنید بیوطنها
#علی_اسداللهی
از اذان صبح، خون تازه میریزد به خاک
رحمت دینش چه بیاندازه میریزد به خاک
مادری جان میخراشد، ربّ رحمان و رحیم
آن طرف لم داده و خمیازه میریزد به خاک
#مجیدرضا_رهنورد
گر غریبیم در این شامِ ز شبها شبتر
ماه داریم چنان زینب و بل زینبتر
قَمری در غل و زنجیر یزیدی، چه یزید
که نکردهست جز از خون جوانان لب تر
۱/۲
#فاطمه_سپهرى
نترس طفلک بابا، که مرگ بیخطره
که جنگ دین و زمین، تحفهی بنیبشره
بیا که بشمرنت باز مجریای عزیز
که مرگِ تو یه عدد تو خلاصهی خبره
نترس از جسدایی که دورت افتادن
اینا تو ارض مقدس مناظر سفره
عروسکاتو بخوابون، که خواب چاره کنه
میگن که رد گلوله تو خواب بیاثره
۱/۲
#رفح
ای آفتتان ریخته در خرمن میهن
بر آب غنودیم که در خواب شمائید
یک دم خفه باشید که خلقی به عزایند
سوهان زمان بر سر اعصاب شمائید
با خانه به دوش از غم سیلاب نگویید
سیلاب شما و غم سیلاب شمایید
اسم استادم Koen بود، روز اول هنوز در انکار بودم، رسیدم دفتر دانشکده، گفتم اتاق کوئِن کجاست؟ یارو نگرفت و افتادم به کلنجار تمام تلفظات غیر رکیک ممکن، تا نوشتم براش روی کاغذ، گفت آها کون؟ دانشجوی کون هستی؟
جمع بودیم با بچه ها هر کی از خرابکاری های زبان اون اول مهاجرت میگفت ، یکی از بچه ها گفت شب اولی که رسیدیم فرودگاه افیسر مهاجرت ازش پرسیده چی توی کیفت داری؟ اینم گفته دراگ😁 میگفت اول افیسر چشماش گرد شد بعد که کیفم رو چک کرد گفت به این میگن مدیسین جای دیگه نگی دارگ داری😂😂🤦🏻♀️
تا خیرهای که پرچم کاوهست بر زمین
از ناکجا کمند فریدون بگیردت
هر مادری که سینه خراشید و زار زد
آهش به روز واقعه وارون بگیردت
نفرین چنان رسیده که خود آرزو کنی
گرگ اجل به گوشهی ناخن بگیردت
۲/۲
ایکاش همانقدر که برای اجرای دقيق قانون در مورد آلونکنشینها و محرومان حساس بودیم، در مورد #زمین_خواریها و #املاک_نجومی هم كمی جدیت به خرج میدادیم.
آيا #زن_آلونک_نشین بیدست وپای كرمانشاهی مستحق برخورد بود یا ويلانشينان رانتخوار و مرفهين ظاهرالصلاح ومفسدان دانهدرشت اقتصادی؟
خاک را از رشحات تو بشوییم به اشک
تا به کی بغض چهلساله تلنبار شود؟
ما به خال لب یک شیخ گرفتار شدیم
دشمن اینگونه مبادا که گرفتار شود
زلف در زلف، حجاب شب میهن بدریم
ریش در ریش گر این شعبده تکرار شود
۲/۲
#زن_زندگی_آزادی
۱)
در بند خرانیم که خر سر به سر اینجاست
خر رفت، غمی نیست که اصطبل خر اینجاست
عالم همه جا کنفیکون هم بشود باز
ای میهن بیچاره، همان یک نفر اینجاست
گیریم که یک نکبت از آن سوی جهان رفت
نکبت به کفایت همه جا تا کمر اینجاست
آه ای وطن، بگو چه کنم با خیال تو
ای طی شده جوانی ما در زوال تو
تا آن دم دوباره که زیبات میکنم
کبریت لای پلک، تماشات میکنم
اویی اگر که هست، به آن او سپردمت
چون مومنان به ضامن آهو سپردمت
نیمهی دیشب بیدار شدم کورمال کورمال دست و پای پسرم کنعان را پاییدم که در خواب سردش نباشد.
ماهمنیر مولایی پارسال چنین شبهایی یخ از همسایه خواست برای تن و جان پسرش.
ای تف به اساس شما
.
#كيان_پيرفلک
#ماه_منیر_مولایی_راد
ابتکار امیر عبدالرحمنخان افغان در سیاست آخوندهای غلیجایی:
« وی آخوندهای این طایفه را تمام نمود، بدین صورت که آنها را جمع کرده، ریششان را به یکدیگر بسته و گره میکرد و بعد آنها را به مخالفت هم میکشانیدند تا ریششان کنده میشد و بعد آنها را میکشت».
تاریخ سیاسی افغانستان/مهدی فرخ
۴.
این زندگی ماست، بر این شام و سحر تف
تحریم کنم یا نکنم، چوب دو سر تف
در بیخبری باش که مشروح خبر تف
بهنوش و خداداد تف و شهره قمر تف
جز تف چه کند در قفس این مرغ گرفتار؟
۱/۲
حضرت سروش صحت، قلم شما گرم. فیالواقع چیزی که ساختید حق شماست. این آدمهای قشنگ که میآورید «شمال» را قشنگ کنند، این طویلهای که دیوارهاش را از تمیزی میشود لیسید، این مصفا که صبح به صبح یا شیر گرم میدوشد یا خری که همیشه پای پنجرهاش پارک است را میدواند،
مشغول تر زدن به وطن، طبق عادتاند
دزدان مجلسی که به کار صیانتاند
تا هفت پشت در طَبق تولههایشان
اموال ملت است و موال عدالتاند
این گالههای باز و گرهکردگان مشت
از سالهای شصت به ما در سرایتاند
۱/۲
۵.
در گوش زمان تلخی این راز بگویید
ز آغاز به ته، تا ته از آغاز بگویید
شاید نشنیدند، شما باز بگویید
با ملت مشروطه به اعجاز بگویید:
یاران! نرسیدیم، که خوردیم به دیوار
ما بختک شیخ را یقین میسوزیم
بر ظلمتش آتشکده میافروزیم
برتختچزان غاصب میهن را
از مادرمان فاطمه میآموزیم
طرح:
@RoshiRouzbehani
#فاطمه_سپهری
#علی_اسداللهی
#علیرضا_آدینه
۲.
از صفحهی پیشانیشان مُهر ستردند
اسباب خجالت شد و بوتاکس فشردند
از هر دو طرف یکسره تا خرخره خوردند
ما را سر آخر به خداوند سپردند:
"تا مضحکهی بعد، خدا یار و نگهدار"
۱
تو ای خیره با تشنگان سرگران
تو هم میروی از پی دیگران
اگر منزلت گفت: هیئت کجاست
محرم فقط صبح تا ظهر ماست
محرم همین مانده در گل، وطن
محرم همین سعی باطل، وطن
ظلامی که در شام این مردم است
در آن صد چو شام غریبان گم است
همین خیل که تشنهی دائماند
تو کوری که طفل بنیهاشماند
ای شیخ، در این چله که بودیم اسیرت
دیدیم که در سفسطه شاه است وزیرت
از داغ دل ماست که پختهست خمیرت
گفتی که سرانجام بهشت است مسیرت
احسنت که بر حرف خودت پشت نکردی
سوراخ نماندهست که انگشت نکردی
مثنوی «تخم یزید»
عود: سیروان منهوبی
از من دو خط روانهی دارالخلافهاش
آن ماردوش پیر و دو مار کلافهاش
از من دو خط که خرج عرق بر جبین کند
از من دو خط که بشنود و «آفرین» کند
طاغوت لایموت عبا بستهی عبوس
آن لات کوچهخلوت و و دولای چین و روس
۱
۳.
این لشکر بابا که همه یار و عدویند
مشتی چپ و چل، دکمهی تا بیخ گلویند
لاپوش هم و گنجهی اسرار مگویند
از راست و چپ بر لب جویی به وضویند
یک شیخ سر چشمه نشستهست به ادرار
تو نیستی و تهِ قصه با خداست علی
تو نیستی که بگویی خدا کجاست علی
تو نیستی که اگر هست خفّتش بدهی
که نام او همه جا پای ماجراست علی
تو نیستی که بگویی درست خواهد شد
بنای ظلم اگر هست، بر هواست علی
همان که تیغ زدت، چون قلم تراشیدت
همان که بست نوای تو، بینواست علی
۱/
#علی_اسداللهی
با فوجشان زمین و زمان را گرفتهاند
پفیوزها تمام جهان را گرفتهاند
مردان حق به پای خدایان و قبلهها
سرها بریدهاند و زبان را گرفتهاند
خاورمیانه، ای که به اذن پیمبران
از مأمن تو امن و امان را گرفتهاند
۱/۲
حاجی به مَرکبش سرِ جنگی سوار کرد
اهل و عیال را به تماشا قطار کرد
آتش کشید پیش و پس خصم خویش را
چون نرّهلوک، نعرهی مستی هوار کرد
بعد از نماز شکر، سر چارراه رفت
ریز و درشت مردم خود را شکار کرد
شب، ریش خود ز خون زن و مرد و بچه شست
زل زد در آینه، به خودش افتخار کرد
مفلوک برای هر شرش دنبال مثالی در دنیاست، ما گونی به سر میکشیم همچنان که فرانسه روسری از سر میکشد، ما کودک میکشیم همچنان که اسرائیل، ما مثله میکنیم همچنان که آل سعود، پلیس ما مردم را در علن میکشد همچنان که آمریکا. نمایشگاه تمام رذایل بشری در جغرافیای ایرانید.
بر تخت، غرّهای که اجل چون بگیردت؟
خون ریختی، ببین که همین خون بگیردت
از دانه دانه کُشته که در خاک میکنی
دستی به انتقام چو قارون بگیردت
نفرین زندهرود و دماوند اگر نشد
خشم خزر، تلاطم کارون بگیردت
۱/۲
#نیکا_شاکرمی
«خون پس از خون»
صدا: ماهور
ترانه: طاها میرحسینی و ماهور
تصویر: مازیار شریفیان
ترجمه: مسعود
ملودی از آهنگ «جهنم»، اثر استرومای و تصویرِ آسانسور از فیلم «درخشش» اثر استنلی کوبریک گرفته شدهاند.
#محمد_مهدی_کرمی #محمد_حسینی #زاهدان #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #ماهور
۱
تیم ملی که سفیر قطر است
حیفنان است و بدان مفتخر است
معده از پول من و ما به ورم
باز پررو چو گدایان حرم
سفلهی تازهبهدوران سفیه
گلهای تحت ولایات فقیه
از غم و غیرت ملت بریاند
کفتران حرم رهبریاند
ماحصلت نکبت است، آمنهسادات
قصه همین یک خط است آمنهسادات
خاکفروشی برای جاکشی خصم
چانه سر قیمت است آمنهسادات
مغز جوان میبری به سفرهی ضحاک
سفره چه پربرکت است آمنهسادات
لُختی ضحاک را مپوش به چادر
برگِ سر عورت است آمنهسادات
۱/۳
به محسن محمدپور
و
استاد حسین علیزاده
#آبان_٩٨
دلتنگمان شُدید، سرِ نیزه جای ماست
هر جا که سر به نیزه زدی ماجرای ماست
پا نامراد بود که ما با سر آمدیم
سر رفتهایم و پیکر ما ردپای ماست
این کشتهی فتاده به هامون عزیز کیست؟
این ماه چارده نکند آشنای ماست
/۱
حاجی کمی منظور کن حال دل ما را
وقتی به یغما میبری شلوار آقا را
وقتی جهاد اکبرت را اصغری باید
وقتی که خندیدی تو گور جد و آبا را
یاد آر جانهایی که پای هیچ و پوچت سوخت
تا خلوتی باشد تو و مداح و ملّا را
.
۱/۳
#رضا_ثقتی
#عليه_فراموشی
نمیدونم چه حکمتیه که خاک موسیقی ایرانی حاصلخیز چنین گندهگوییهاست. پای منبر اغلب ریز و درشت جماعت دلشده بشینی همچین خربزههایی زیر بغل تعبیه دارن.
مَخلص، مژده که شاهنامهی قمصوری در شرف صدور است.
۱
محمد که آزاد شد هفت سالم بود. تاریکروشن کوچهشان یادم مانده که پای چشمهاش را گودتر میکرد و استخوان گونهش را مهتابی. کوچه دادار دودور بود. چقدر آدم. علی، داداشش، با کرک پشت لبش و پیراهن قرمز برقیش وسط جماعت قر میداد. محمد از روی دوش مردم داد زد: علی مراعات کن،
بهقول ساسان مؤیدی عکاسی که ۱۲۷۴۸ فریم از جنگ دارد «همیشه در تمام جنگها مادران بازندهی اصلیاند.».
به مناسبت ۲۶مردادماه؛ سالروز بازگشت اسرای جنگ تحمیلی به وطن.
#تاریخدرعکس
۲/۲
این گاوی اینقدر پایه است، این آدمهای قشنگِ Wow، آن یکی دو فقره مردمکان حیوونی محلی لهجهدار که کلیددار آدمهای قشنگ شمایند، این «شمال»یهای معینالعیش، این «شمال» شما که: «شنهای ساحلی، کلبههای گلی»، همهاش حق شماست. فقط چقدر خوب که بعد از تعطیلات نمیمانید «شمال»، میروید
امروز یکی از همکارهای آمریکاییم گفت بیا بشین بگو کشورت چی شده؟
گفتم پس سفت بشین.
از کودتای ۳۲ براش تعریف کردم تا #مهساـامینی.
چشمش وقتی از #زن_زندگی_آزادی میگفتم برق میزد.
این پرچم و شعار مترقی محتاج هیچ اضافاتی نیست.
#oplran
#MahsaAmini
حقا که یل یلان امیریست/در صنعت خودسپوز بودن
طی کرده سطوح فن مالش/تا وهلهی خایهسوز بودن
مسئول شعور و شعر تهران/این قوز به روی قوز بودن
آمادهی نعت ضرطه در پیت/استاد چگونه گوز بودن
گر تولهی یک امیر زایید/با بیست غزل به روز بودن
در دورهی شاعران خفته/جای همه در نعوظ بودن
چو ترکشی ز کجا بر عدو، علی کریمی
که فاتح دل ما، کو به کو علی کریمی
برای گلهی بازیکنان عرصهی ملی
برای بیشرفان آبرو علی کریمی
به خون پیر و جوان چون که شیخ عزم وضو کرد
بِرید بر سر او بیوضو علی کریمی
۱/۲
#مهسا_امینی
#Mahsa_Amini
#OpIran
مانده از پیش و پسم کشور ویرانیها
چه کنم چاره، منم قسمت ایرانیها
جانشان تحفهی ماران بر و دوشم باد
عمر کردیم به تدبیر همین جانیها
باز در صحن کویرم به چه سختی زادند
جانِ نازاده گرفتم به چه آسانیها
۱/۲
سه سال پیش، امشب، طبیب کنعان را تحویل ما دو عزب معذّب دستتنها داد که: به سلامت.
صبحش، یکه و یالقوز رفتیم و شب، این بقچه تحویل ما بود. گفتند چاشت اول را از نوک انگشت تقدیم آقا کنیم. مادر، نه ماه به دندانش کشیده بود و نایی نداشت و منِ نابلد هاج و واج، تقلا میکردم به دردی بخورم.
حاجی میرزا آغاسی که تمام خزانهی تهی مملکت را خرج قنات خشک و توپ جنگی بلامصرف کرد، مردم برایش ساختند:
حاجی نگذاشت نزد مردم درمی
شد مصرف آب و توپ هر بیش و کمی
نه مزرع دوست را از آن آب نمی
نه خایهی خصم را از آن توپ غمی
چهار سال پیش که نیمههای شب با فک افتاده اخبار عروج این نکبت به صدارت اتازونی را به خودم اماله میکردم نوشتم:
"با فوجشان زمین و زمان را گرفتهاند
پفیوزها تمام جهان را گرفتهاند"
به حق پنش تن که فردا یک خر کمتر.