نطقهای امروز ثابتی، ظهوریان و شریعتی نشون داد که نماینده اگر آزاده باشه و زیر دین جریانهای سیاسی و... نباشه چطور میتونه مسلط و مستند از شان مجلس و نمایندگی دفاع کنه و وظیفه نمایندگی رو به جا بیاره.
بیش باد.
ماشاالله... حزبالله!
۱.
دی ماه ۹۴ ماجرای حمله به سفارت عربستان رخ داد.حمله به حزباللهیها با کلیدواژه «تندرو» دوباره شروع شد. حتی مجله همشهری جوان طرح جلد خودش را به این ماجرا اختصاص داد و تیتر زد: «تندروها مشغول کارند»
(به اینکه بعدا مشخص شد متهم اول این حمله از قضا جریانی...
حالا مثلا بیشک و شبهه بودن شهادت نوه پیامبر تاثیری در شما داشته؟ اون رو هم یه جوری رفع و رجوع میکنید دیگه.
ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشوه و لهم عذاب عظیم
رییس سازمان بورس مثلا توضیح داده درباره وام میلیاردی خودش و رفقاش تا مثلا رفع شبهه کند!
به قول ملک الشعرا:
حیا برفت و وقاحت به جای او بنشست
زمانه گشت دگرگون و خلق دیگرگون
دبیر و تاج دو رییس فدراسیون هستند در یک کشور با همه نقصها و مزیتهای ساختاری و پولی و قانونی و...
یکی کشتی را طوری مدیریت کرده که هم نتایجش در مسابقات رشد داشته و هم از نظر زیرساخت جهش پیدا کرده.
یکی هم فوتبال را طوری مدیریت کرده که آن وضعیت نتایج است و این وضعیت استادیوم و...
سیدالساجدین علیه السلام فرمود:
کفی بنصرالله لک ان تری عدوک یعمل بمعاصی الله فیک
چه چیز شیرینتر از یاری خدا؟
خوش بحال اونایی که مخالفاشون در مخالفت با اونها به معصیت خدا آلوده میشن.
فرمودند دوقطبی باعث میشه خوبیهای جناح مقابل یا رقیب و... دیده و گفته نشه.
سلمنا!
آیا دیدید اینها که یک زمان سر مجلس داد میکشیدند بخاطر نبود شفافیت و البته بعدا بیخیالش شدند، از ثابتی بابت شفافیت داوطلبانهای که پیش گرفته و در این سطح ارائه میکنه تمجید کنند؟
تو خود حجاب خودی!
حالا نیتخوانیش به کنار. خود داند و ثابتی و روز حساب.
ولی این جمله که «مردم می گویند عیبی ندارد خودشان بخورند اما به ما هم چیزی برسد» دروغ بزرگیه که مفسدان کارنابلد توی دهن مردم گذاشتن تا هم غارتگری بیتالمال رو توجیه کنن و هم جلوجلو خودشون رو متخصص و درمانگر دردهای مردم جا بزنن.
یقینا همانقدر که وقت گذاشت بدوبدو بره فرم رو بگیره و پر کنه و منتشر کنه تا بگه پسر خوبی هستم، از او سوال خواهد شد.
واقعا مسئولیت سخت هست رفقا!
مردم کار می خواهند نه نمایش.
خیلی وقت است که مردم می گویند عیبی ندارد خودشان بخورند اما به ما هم چیزی برسد!
ای کاش گوش شنوایی باشد.
۱۱ و تمام
این روزها میگذرد؛ تلخی دو شکست پیاپی هم انشاالله از ذائقه شما پاک خواهد شد، اما این کشور و این انقلاب همچنان به جوانان پرشور انقلابی و حزباللهی نیاز خواهد داشت. به آنها انگ نزنید، برچسب نچسبانید و سعی در دلسرد و گوشهگیر کردن آنها نداشته باشید.
سلام علیکم!
از امشب دوباره پخش پاورقی شروع میشه
ببینید ما رو
اونایی که در آرزوی توقف پاورقی هستند و تا دو روز پخش نمیشه میگن تعطیل شد... خب... عیبی نداره... هر برنامهای بالاخره یه روز تموم میشه اما فعلا هستیم در خدمتتون... حالا بعدا شاید! 😊😜
برکشیدن افراد مرتبط با چپ رادیکال و خشونت طلبان غربگرا در داخل و متمایل شدن به مذاکرات بی حاصل در خارج، دو چالشی است که می تواند خیلی زود به فراموش شدن مسئله اصلی یعنی ‘حل مسئله اقتصادی’ توسط دولت آقای پزشکیان منجر شود. خیرخواهی اقتضا می کند از همین حالا در این باره صریح باشیم.
۴
جریان انقلابی را، جوانان حزباللّهی را متّهم نکنید به تندروی؛ اینها همان کسانی هستند که با همهی وجود، با همهی اخلاص در میدان حاضرند، آنجایی هم که دفاع از مرزها لازم باشد، دفاع از هویّت ملّی لازم باشد، مسئلهی جان دادن و خون دادن مطرح باشد، همینها هستند که به میدان میآیند.
۲
نزدیک به آقای قالیباف است و حالا مجلهی همان اقای قالیباف نعل وارونه میزد کار ندارم!)
اشتباه بودن حمله به سفارت عربستان مخصوصا چند سال بعد از حمله به سفارت انگلیس مشخص بود. بخشی از جریان متعهد و متدین دچار یک خطای واضح و بین شده بود و حالا بهانه لازم به دست جریان غربگرای...
۱۰
آنجا که خطا مبرهن بود، رهبری راضی نشدند عدهای با زدن انگ تندروی انقلابیها را دلسرد و از عرصه کنشگری بالکل حذف کنند، حالا با چه حجتی و به چه دلیلی ��ینطور به جان این بخش قابل توجه از رایدهندگان انتخابات و... افتادهاید و آنها را بخاطر تفاوت سلیقه سیاسی و... منکوب میکنید؟
۹
این روزها که باز همان جریان غربزده و البته مذهبیصورتی به جان حزباللهیها افتادهاند و به بهانهها مختلف از انتخابات گرفته تا رای اعتماد مجلس با تندرو و سوپرانقلابی گفتن دارند انتقام چهارم و سوم شدن مولایشان را میگیرند، یاد این دفاع تمامقد رهبری از حزباللهی ها افتادم.
۵
به صِرف اینکه یک جایی یک قضیّهای واقع بشود که مورد قبول و تأیید نباشد، فوراً پای حزباللّهیها را [وسط] بکشند، مثل قضیّهی سفارت عربستان که البتّه کار بسیا�� بدی بود، کار غلطی بود و هرکسی کرده باشد کار غلطی است؛ جماعت مؤمن را، جوانهای انقلابی را که هم انقلابیاند
۶
-چون بنده با این جوانها تا حدود زیادی و از دور و نزدیک اُنس دارم- هم خیلی اوقات عقلشان و فهمشان و تعقّلشان هم از بعضی از بزرگترها خیلی بیشتر است، خوب میفهمند، خوب تحلیل میکنند، خوب مسائل را تشخیص میدهند و سینهچاک انقلابند، سینهچاک اسلامند، به این بهانه ما تضعیف کنیم
۳
مستقر در نشریات اصلاحطلب و البته مذهبی صورتیهای مستقر در نشریاتی چون همشهری جوان افتاده بود تا با الفاظی چون تندرو به جان حزباللهیها بیفتند.
اما سیام همان ماه رهبر انقلاب که خود منتقد حمله به سفارت عربستان بودند به دفاع از حزباللهیها بلند شدند:
«...جریان مؤمن را...
خیلی هم عالی
فقط مشکلش این است که هم از این یکنفرها دور و برتان زیاد است که حاضرید هرچه گفت انجام دهید.
هم اینکه هربار معلوم نمیکنید به حرف کدامیک از آن یکنفرهایتان دارید عمل میکنید.
هم اینکه به همان یکنفرهاینان دروغ میبندید!
ولی ما اگر یک ضربه شمشیر با پیروزی فاصله داشته باشیم
بگن صلح میگیم چشم
بگن جنگ میگیم چشم
بگن عقب نشینی میگیم چشم
بگن توافق میگیم چشم…
صلاح رو برای ما آن یک نفر تعیین میکند نه هیچ کس دیگری.
۸
حمله به سفارت اشتباه بود اما داشتند به بهانه این اشتباه یکی از ظرفیتهای بزرگ رشد و دفاع انقلاب و کشور را از ریشه میزدند و این باعث شد تا رهبر انقلاب ضمن انتقاد از آن اشتباه، از ساحت حزبلله و جوانان پرشور انقلابی دفاع کنند.
۷
که فلان قضیّه در فلانجا اتّفاق افتاده است که اتّفاق بدی بوده! بله، سفارت عربستان که هیچ، در سفارت انگلیس هم که چند سال پیش، آن اتّفاق افتاد، بنده بدم آمد... این عملیّات عملیّات بسیار بدی است...؛ این را بهانه قرار ندهند برای اینکه جوانهای انقلابی ما را مورد تهاجم قرار بدهند.»
دیروز بخاطر بیمعرفتی رفیقی دلشکسته بودم و غم دلم رو گرفته بود. نشستم رفقای خوب و بامعرفتی که دارم رو شمردم و جاهایی که برام معرفت به خرج داده بودن رو مرور کردم.
غم رفت. بهجت وجودم رو گرفت.
خدایا بخاطر رفیقای خوب شکر.
الهی ما بنا من نعمه فمنک...
خوبه یکی بره اخبار هفته منتهی رای اعتماد ظفرقندی رو بررسی کنه. دیدار با نماینده رهبری در دانشگاه ها. سلفی با پزشک معتمد رهبری. بیانیه حمایت همه وزرای بهداشت دولت های مختلف از ظفرقندی
اما حالا که خرش از پلتون گذشته باید براش یادداشت و نطق بنویسید تروخدا امثال خودت رو پست نده :)
با صلاح و وعد قرار گذاشتیم هربار رفتم مشهد سلامشان را به امام رضا علیه السلام برسانم و آنها هربار رفتند نجف و کربلا سلام من را به پدر و پسرانش سلام الله علیهم.
اولی نوجوانی نوسبیل بود که در نماز ظهر همصف شده بودیم و دومی راننده کرولایی که دانشجوی دکترا بود و از کربلا بردمان نجف.
با کلی زحمت گشتی چای خوب ایرانی پیدا کردی، بعد با دقت همه مقدمات و ظرائف رو رعایت کردی و یه چای خوشرنگ آماده کردی بعد طرف میگه این چرا اینجوریه، چای عطری خارجی نداری؟
ای بابا
لیاقتتون همین چایهای خارجی و تقلبی مدرنیتهس با کروساناش
@ab_ganji
دکتر جان
محض رضای خدا یکبار توییتهات رو بخون قبل از انتشار. شما روزنامه نگار مملکتی. قلم مقدس و چیچی جایزه گرفتی. آخه اینهمه غلط دستوری و... زشته بخدا.
کوتیشن چیه؟ اون «را» چی میگه در جمله داستان خضر...؟ چرا به فاصله و نیمفاصله اعتقاد ندارید؟
خدا توفیق، وقت، جان، اراده، توکل و توان بده حداقل یکبار این سنت پیادهروی اربعین از در خانه تا عتبه رو انجام بدم.
هر سال روایتهای
@fatemisadr_ir
رو میخونم و حسرت میخورم...
@EbneHava
@sabeti_twt
آلزایمر ندارن
یه تعریف سانتی مانتال و اینستاگرامی از فرهنگ دارن که باعث میشه نه فعالیت در حوزه کتاب، نه سالها روزنامهنگاری، نه اجرا و برنامهسازی، نه تهاطب واقعی و مستقیم با نوجوانها و... هیچکدوم کار فرهنگی نباشه و تو رو صاحب تجربه و نگاه و فهم در این حوزه نکنه.
در حالی که هم بیتالمال را چریدند و هم بزرگترین عقبافتادگیهای اقتصادی و... محصول دوران مدیریت اونها بود.
مردم اساسا در این دوراهی انتخاب نیستند.
مردم هم مسئول پاکدست و سادهزیست میخوان هم مدیر کاربلد.
جاده صاف کن فساد و قوانین تبعیض آمیز و غارتگری دزدان بیتالمال نباشیم.
@miladnajafi133
خداقوت میلاد جون
در مجموع خوب بود و قابل دیدن
ولی به نظرم در ادامه یک کم بیشتر روی هوش مخاطب حساب کنید. اینکه هی شخصیت جدید به کار اضافه بشه خیلی درست نیست.
در همین قسمت آخر اون ماجرای شبیه بودن پالتوها خیلی ساده انگارانه بود.
موفق باشی برادر
@AliKhosravani7
به حلالیت گرفتن باشه تو باید از همه مردم بابت تحقیر کردن کشورشون وسط بلا و مصیبت حلالیت بگیری.
برو این اداها رو برای کسی دربیار که گول دو زار خیریهبازیت رو بخورن عمو
معامله برد-برد شود از او هم قول گرفتم که نایب الزیارهام باشد در کربلایی که میگفت خمیس به خمیس میرود حرم زیارت.
من البته نگفتمشان که برای اشانتیون این معامله قم و شاهعبدالعظیم هم که بروم سلامشان را میرسانم. امید که آنها هم در سیدمحمد و... یادم باشند.
اما بحر نجف... شمس نجف...
ما که دیگر رسما سپر انداخته بودیم بحث را کشیدیم به اینکه اصلا تو بچه کجایی؟ گفت اهل کربلاست و وقتی زد به کوچه پسکوچههای نجف و از ازدحام نجاتمان داد و زودتر رساند حرم فهماندمش که چقدر نجف را خوب میشناسی و او گفت پدرش ساکن نجف است.
من هم که گوگلمپ را روشن کرده بودم که ببینم
کجا میرود و یکوقت نخواهد بدزدتمان به آنطرف جاده اشاره کردم و جولان اطلاعاتی دادم که پشت این خانهها بحر نجف است که خوشش آمد و شروع کرد با گوگل ترنزلیت توضیحاتی دادن درباره بحر نجف. حرف از یمن شد و بعد خواستیم پیاده شویم که گفت رفتی مشهد سلام برسان. گفتم حتما و باز برای اینکه
وعد انگاری هنوز از سر سوالمان درباره کولر شاکی بود که هرچند دقیقه یکبار میپرسید کولر زین و ما هم تایید میکردیم و کم مانده بود به غلط کردم بیفتیم تا کم کند کمی درجهاش را. اخر سر هم برای اینکه حمله اول را کاملا مغلوبه کند، گفت که من قبل از این سایبا داشتم و آن کولر ماکو بود و
بعد هم انگار دلش هوای همسرش را کرده باشد زنگ زد به او که دیدم اسمش را جنان سیو کرده و شروع کردند عربی حرف زدن و اخر سر از سوال جوابهای عیال شاکی شد و دو سه بار لا اله الا الله گفت و خداحافظی کرد که این ذکر مشترک مردان مسلمان است در پایان گپ و گفتهای عادی با معشوقشان در خاورمیانه!
صلاح فکر کرد عراقیام و شروع کرد عربی حرف زدن. او هم خسته بود و واقعیتش مثل من حال زیارت عاشورای اجباری بین دو نماز را نداشت.
صاحب خانهای در حوالی مسیب به زور خفتمان کرده بود و از وسط طریق برده بودمان به خانهاش در حاشیه مشایه به صرف حمام و کولر و نماز و شام. میگفت شب هم بمانید
بیاجر مانده باشد.
صلاح را میگفتم. مسیب به کربلا یا همان طریق کاظمین به کربلا خلاف مسیر نجف خیلی ایرانی ندارد و هنوز بومیست و عراقیها بایدیفلات باهات عربی حرف میزنند مگر اینکه خلافش ثابت شود یا با «عربی لااعلم» و...نخ بدهی که ایرانیام.
من هم تا نخ دادم، دست گذاشت روی سرش که
و مبیت موجود که گفتیم قربانت شوم ما تازه بیدار شدهایم و زدهایم به جاده که شب را راه برویم. خدا میداند چندبار در مسیر طریق تا خانه، در کوچه پسکوچهها با اضطراب برگشت و ما را پایید که یکوقت نپیچانده باشیمش و مهمانها از کفش نرفته باشند و مثلا سر نخورده باشند موکب بغلی و او
«علی رأسی» و من هم حبیبی و انت فی قلبیای پراندم و لاو که به اندازه کافی ترکید، سر صحبت باز شد و رسید به قرار و مدار نایب الزیاره بودن.
اما وعد را در حوالی میدان تربیه جستیم. دنبال ماشین بودیم ببردمان نجف. یکی گفت مجموع نفرات چهل دینار که گفتیم حاجی ما درسته غریبیم
مسافرکش باشد یکهو درآمد که نجف؟ گفتیم نعم و گفت تعال که پرسیدیم چند و گفت مجموع سی تا و پاپیچ شدیم که تبرید موجود؟ انگار بهش برخورده باشد گفت سیاره کرولا و کولر فول و تا خود ماشین که پانصد ششصدمتری فاصله داشت هی از ماشینش تعریف کرد.
انصافا هم تعریفی بود کرولای وعد.
در عراق ماشین بیقدر است و من ماشین تمیز که داخلش برق بزند کم دیدهام. کرولای وعد ولی برق میزد. صندوق را پراند و بعد در عقب را برای همسر باز کرد و در جلو را هم برای من که گفتم من عقب مینشینم و او خندید و شروع کرد عشوه آمدن که زوجید و انگشتهای سبابهاش را گذاشت کنار هم و لوس شد
ولی بچه نازیآباد و یاخچیآبادیم و عمری زیر پونز نقشه زندگی نکردهایم که در بیکسی راحت گوشمان را ببرند که طبیعتا نفهمید چه میگوییم و اصرار کرد که الان طریق ازدحام و خلاصه معامله جوش نخورد.
رفتیم کمی دور زدیم و چای عراقی خوردیم و چرخیدیم تا اینکه وعد که اصلا به ریختش نمیخورد