سال ١٤٠٣ باشلينن منطقه امن دن خارج اولورام ،هر لحظه مجبورام بيدا اساسي تصميم توتام ، و هر كسي كه ايستديم اعتماد اليم بيلسينه بي لحظه ده خراب لاندي ،اهان هر آي دا بيدا عجيب غريب حالت ده مريض ليرم الاه كاش مني برق دن چكسن ممنون🙏🏻
از دوستام و اونایی که میشناسم کسایی که دبیرستان ریاضی خوندن و کنکور ریاضی دادن خیلی روحیه بهتری دارن و بعد کنکور سریع تر به روال زندگی برمیگردن در حالیکه من و اکثر اونایی که تجربی خوندیم ترومای کنکور هنوزم تو وجودمونه
ازتون خواهش ميكنم حتي اگه يه چيزي دغدغه شما نبود و از نظرتون مسخره ترين بود ولي نگراني يكي ديگه بود هيچوقت ضعيف يا احمق خطابش نكنيد به يكي از دوستاي ١٢ سالم گفتم ترس از دست ��ادن مامان حتي نميذاره خوابگاه بمونم و گفت تو يه احمقي:)
شايد واقعا ثروت واقعي اون لحظه اي بود كه هم اتاقي ترم پيشم زنگ زد و گپ زديم و با جمله اي كه گفت خوشحالم حتي اگه موقت هم بود باهات اشنا شدم خستگيم در رفت ❤️🥲
تجربه شخصي :هيچ وقت نيمه تاريك وجودتونو به هر كسي نشون ندين ،اكثر ادما دوست دارن شما رو كامل تصور كنن و با گفتن اونا به هر كسي باعث ميشه از خودتون برنجين
دلم میخواست ساعت توییتا برعکس بودن تا به خودم ثابت ميكردم كه ببين الكي نگراني و كابوس شده برات از اين مشكلم مثل همه چيزا ميشه مووان كرد ولي نيست و نگراني از دست دادن تاابد كابوس زندگي منه
٢ سال پيش همچين شبي يكي از عزيزترين دوستامون مهاجرت كرد و من دومين باري بود از عمق وجودم از سر عجز گريه كردم ،گريه اي كه نه تنها خالي نشدم هر لحظه عمق دردم بيشتر ميشد
تازگيا جمعه ها رو دوست دارم مخصوصا از ساعت ٢_٥ همه تو كار خودشونن ،و من چايي نخور خودمو قشنگ ول ميدم تو نوري كه مستقيم وسط اتاقم ميتابه كتاب ميخونم ،اهنگ گوش ميدم تقريبا صداي مغزم تو اين ساعت از روز خاموش ميشه و حس امنيت داره برام :)
موقع�� كه سرما ميخورم ،عمل رفتم رو دوست دارم بااينكه دهنم صاف ميشه ولي انگار از زندگي مرخصي گرفتم يه هفته اي حق ميدم به خودم به هيچي فكر نكنم براي هيچي تلاش نكنم ميچسبه خيلي
امسال خيلي چيزا در مورد خودم و علت اضطراب و كمال گرايي فلج كنندم متوجه شدم ،با ادمايي احاطه شدم كه نه فقط تو حرف واقعا سمي هستند و وقتي مرور ميكنم ميبينم تا چه حد ٢٣ ساله بهم اسيب زدن و من و دچار شرم كردن بايد بيشتر مراقب خودم باشم🤍🥲
بعد چندين روز فشار هاي زياد بالاخره فرصت كردم كلي راه برم و حقيقتا اخرش تركيب خلوت ترين حالت brt,اهنگ شراب چشمان نامجو و باد پاييزي كار رو تموم كرد :))))
خب تجربه و راهكار براي يه حمله اضطراب شديد يا پانيك (نميتونم تشخيص بدم) ،سرم گيج رفت ،پاهام سست شد و نفسم در نميومدم چيكار كردم :دوش _گريه و تنهايي ،الان در حديم كه حتي يه مكالمه ساده حالمو بد ميكنه