توی دفتری که اجاره داده بودم، یک پسر با نمک ۱۴ساله کار میکرد،
ازش همون اولا جریان رو پرسیدم گفت باباش سرطان داره
سعی کردم قانعش کنم غیرحضوری بخونه، خودمم درسش بدم، واسه مادرش هم کار توی خونه پیدا کردیم با یک خیریه
دیروز نیومده بود، پیگیر شدم، گفتن باباش فوت شده
از دیروز دلم گرفته