حتماً خودت میدونی ولی چندتا نکته بگم:
-دمای بدن گربه ها بالاتر از آدمه پس آبی که دستتو میگیری زیرش و برات مناسبه برای اونا سرده
- بویاییشون از ما قوی تره پس بوی شامپو اذیتشون میکنه نباید بهشون بخوره
- آب بازی همراه با فشار کم آب و ماساژ رو دوست دارن ولی آروم آروم آشنا میشن/
- زیاد دوست ندارن خیس بمونن چون خیلی سنگین میشن و سردشون میشه
- آب توی گوششون نباید بره و حتی شامپوی مخصوصشون هم به صورت و بینیشون نباید بخوره
- آب از فاصله دور بهشون نباید بپاشه بهتره از نزدیک روی حالت اسپری باشه
- وقتی خیس بشن از چیزی بالا میرن مثلا از صاحبشون پس بهتره حوله/
داشته باشیم و ناخوناشونو قبل از شروع حمام کردن کوتاه کرده باشیم
- استفاده از تشت و وان خالی برای شستشو کمک میکنه
-زمان شستشو کم باشه و بعدش سریع خشک بشن
- واسه خشک کردن اگه اول از حوله بعد سشوار با باد گرم و فشار ملایم استفاده بشه
@GhazaleGhofrani
یکی از توصیه های تیم پیشگیری آتشنشانی بعد از یک ماجرای تلخ که حالا جای گفتنش نیست به افراد تنها نبستن در حمام و سرویس به روی خودشون بود.
هر آبان خون میاد از چشم هامو
دوباره درد میگیرن دنده هامو
سپیده بغض کرده توی تیوی
میگن رو صورتش هست جای سیلی
بردار خواهری از شهر دوری
میان تهران برای مهمونی
داداش میگه که مهسا رو گرفتن
دوتا روزنامه عکساشو گرفتن
یه چندتا نوجوون آزاد آزاد
میرقصن توی خون به یاد خرداد
«یاد»
فارغ زجهانی و جهان غیر تو نیست
هرچیز که گفتند زجان و جهان حیلهگریست
همراه شدی تا که به یک سو نگریم
گفتم نگریستی نباید نگریست
چون در میان جان من تلقین شعرم میکنند
این دزدی اشعار نمیباشد و نیست
قافیه اگر شادی ما را رنجاند
گویم که به یاد آر جهان غیر تو نیست
«یاد»
ای بهترین من
ای بی نظیر من
ای آسمان من
پرواز کن برو
از سرزمین من
از سرزمین غم
پرواز کن برو
از بین دشمنان
از این همه دروغ
از مردم دو رو
پرواز کن برو
ای آسمان من
تا کهکشان من
تا راه روشنی
پرواز کن برو
ای آسمان من
تا هر ستاره ای
با هر ترانه ای
پرواز کن برو
«یاد»
شاید یکی دو سال دیگر متولد شوم و دگر بار زندگی کنم...
شاید برخیزم بروم به یاد موهایت صورتم را در آب فرو برم...
شاید با تو تماس بگیرم و به چای دعوتت کنم.
شاید برخیزم.
«یاد»
کاش که مست باشم و تو
برایم صحبت کنی
برایم برقصی
برایم لوندی کنی
و من در شوق دیدنت
همچون شمعی بسوزم
در گرمای زیباییت آب شوم
و آب دهانم را آرام فرو برم
ای شادی بی انتهای زندگی
ای پناهگاه اندوههای زمانه ام
این اندک نور در ظلمت بسیار
ای سزاوار در میان بی لیاقتان
«یاد»
دوست داشتم دنج ترین کافه نزدیک به تو را داشتم
تا هروقت دلت گرفت بیایی برایت چای بریزم، از آن چای های لیوانی با هل یا دارچین و غنچه های گل سرخ، شاید هم صبح می آمدی و قهوه اتیوپی سفارش میدادی و میپرسیدم با شکر یا با عسل و تو لبخند میزدی...
«یاد»
کلی بیلبورد تبلیغاتی توی سطح شهر گرفتن، یکم کاش روی CRM هزینه کنن...
تا میتونین از اپلیکیشن ها به شکل موازی استفاده کنین، وقتی تپل میشن شاخ میشن واسه مصرف کننده...
تجربهی بد من با #جاباما:
ما برای برگزاری یه مهمونی تصمیم گرفتیم یه ویلا اجاره کنیم، سیستم اینجوریه که تا قبل از اینکه پول بدین هیچگونه امکان تماس تلفنی با میزبان یا بازدید از محل رو ندارین.
به عکس و توضیحات و اینکه پای یه استارتاپ معروف وسطه اطمینان کردیم.
/۱
ببین آدمهایی که من از دهه شصتی ها و هفتاد تا قبل ۷۸ دیدم، نسلهایی هستن که تعمیر میکنن و زود دور نمیندازن و همین تفاوتشونه با نسلهای مصرف گرا، بی اعصاب، عجول و بسیار خودخواه دیگه... 😈
محبوب من
تو در تار و پود منی
اگر جز این بود
گمراه میشدم
اما هرچه بیشتر از خود
بی خود میشوم
بیشتر به سوی تو می آیم
تو فانوس دریایی این طوفان زده ای
خونه ما دوره دوره...
«یاد»
امشب
یهو یه ساعت مونده به اجرای اونسنس بلیت خریدیم...
من تو زندگیم کم کنسرت نرفتم از جثروتال و نایت ویش و میوز و مرلین منسن و متالیکا و گانزنروزز و راجرواترز و چمدونم دیپچ مود تا مثلا ایلدیوو و بیلی کبهم!
از ۲۳سالگی، کار کردم پسانداز کردم و واسه خاطر کنسرت پامو ازون مملکت
من مثل خیلیا هر عید و هر مناسبت لباس و کفش نمیخرم و هروقت نیاز پیدا کنم میرم خرید، توی کرونا زیاد بیرون نمیرفتم و لباسهام خوب مونده بودن، تازگی رفتم خرید و هر جنسی رو میپرسیدم برگام از قیمت ها پاییزی میشد 😂
هر درد داری در دلت
شادی دوایش میکند
چشمان مستش چون شراب
مست است و مستت میکند
گفتار نیکش در کلام
در نیست هستت میکند
کردار نیکش در عمل
دربست بستت میکند
پندار نیکش در صیام
درگیر عقلت میکند...
«یاد»
@Sara_sheytian
آب داغ نه دمای بدنشون حدود 38-39 درجه است، یکم آب از ولرم گرمتر باشه کافیه، دمای محیط هم مهمه یعنی اگه حمام گرمایش نداره اول یکم آب گرم و باز بزاری تا محیط هم گرم بشه بعد استادو وارد کنیم و سریع کاراشو میکنیم میبریم به جای گرم دوم برای خشک کردن مثلا کولر روشن نباشه...
نکته ای که امشب خیلی برام جالب بود اینه که مهم نیست چه گرایشی داشته باشی اگر حقوق بشر رو بهش احترام میزاری داری راه درستی رو میری و مقصد مشترک همه گرایش ها باید حقوق بشر باشه حالا یکی از اون راه به سمتش حرکت میکنه یکی از راه دیگه واینم خودش با حق آزادی و انتخاب همخوانی داره...
از فردا ورزش ورزش ورزش
یه ابلهی ویروسیم کرد، نمیدونم کروناست یا چی...
نفس کشیدن دشوار است.
خارش و خشکی گلو و گلو درد و سرفه خشک بدون آبریزش بینی و تب خفیف همراه با بی حالی و بی اعصابی 🫠
من از انتهای تاریکی
شادی های هوسانگیزتان را
مینگرم
من از شیونهای سکوت
صدای جشنهای رنگارنگتان را
میشنوم
من از هجوم اندوه
لبخندههای بلندتان را
تقلید میکنم...
«یاد»
کاش لبهایت را بیاوری و بریزی در لیوان چای ام
کاش آن دم که شیرینیت را میچشم در چشمانم بنگری
کاش موهایت خیس باشند
کاش عطرت قطره قطره مثل باران صورتم را نوازش کند
کاش لبخندت را قبل از خواب دیده باشم
کاش در آغوشت هرچه هست و نیست را فراموش کرده باشم
بودنت هنوز مثل بارونه...
«یاد»
محبوب من بیا لبهایت را بگذار روی لبهایم
بیا مرا در آغوش بگیر تا به این احمقها فحش ندهم
بیا بیا محبوب من
جهان دور سرم میچرخد
اما غرورم نمیگذارد در آغوشی جز آغوش تو آرام بگیرم
محبوب من تو چقدر شیرینی 😂
«یاد»
غمگینم
مثل جوان خسته ای که پس از ساعتها کار طولانی سوار اسنپ شده تا بره سری به دوستش بزنه و برگرده خونه؛ اما وقت برگشت ایرپادشو توی اسنپ جا گذاشته و راننده میگه چیزی توی ماشینش پیدا نمیکنه...
و عشق چیز عجیبیست...
دوست دارم همه چیز را در آغوشت فراموش کنم؛
منی که پیش از تو از فراموش شدن میترسیدم.
و بسیار فاصله است بین دوست داشتن من و آنچه در واقعیت رخ میدهد. آرا زود... شاید روزی شد.
«یاد»
@BehindokhtA
یه آهنگ ازش شنیدم به اسم جاده شب و هم صداش خوب بود به نظرم و هم اینکه فالش نمیخوند، اگه به نظرت توی اون آهنگم فالش میخونه لطفاً بهم بگو کجاش تا یاد بگیرم 🌸
@mjahangard1988
کیبورد برای کودکان زیر سه سال طراحی نشده و ممکنه کلیدهای کیبورد رو کودک با انگشت کوچیکش جدا بکنه و وارد دهانش بکنه و موارد دیگر که در این مقال نمیگنجد... همیشه شاد و سلامت باشید 🌸
دستم خورد رفتم توی یه اسپیسی و مثل همیشه چندتا چپول مادرجنده داشتن گوه میخوردن، مغزهای این کثافتا همیشه پر از توهم پر از سوگیری و پر از خطاست و فکر میکنن عقل کل هایی هستن که همه مشکلات جهان رو این شاسکولا باید حل و فصل کنن... بابا خفه خون بگیرید، خواهشاً خودتونم نچسبونید به مهسا
آنگاه که شروع به دوست داشتنش کردم
زیباییش سخت شروع به فشردن گلویم کرد
اما به نفس کشیدن ادامه دادم انگار که اتفاقی رخ نداده است؛
که ناگاه زهری که در نگاهش بود در جانم ضعفی شدید ایجاد کرد/
نگاهی از پشت شیشه های قطور
اشکی در چشمان صورت برگردانده
یکسو چند نفر با دلهای لرزان و شکسته
دگر سو یک نفر تنها با قلبی شکسته نگران و شاید کمی امیدوار
چمدانی در دست پیش به سوی پروازی که شاید به مقصد برسد...
«یاد»