آیا میدانستید که "جوانان محلات" که اینور و اونور استفاده میشه و ایراناینترنشنال هم میگه اسم پوششی "کانونهای شورشی" مجاهدینه؟ و مجاهدین قطعا حداقل یک ساله که با ایراناینترنشنال ارتباط تشکیلاتی داره؟ بعد از بررسی و مداقه فهمیدم.
از شکایت از رانندهی اسنپ تا حالا نتیجه گرفتید؟ پول رو برای راننده کارت به کارت کردن، یه صفر اضافه زدن جای ۷۰ تومن ۷۰۰ تومن براش زدن. حالا بقیشو پس نمیده. اسنپ میگه راننده قبول نکرده ۷۰۰ اومده تو حسابش. و خود اسنپ هم گفته ما کاری نمیکنیم.
@snapp_team
۱) حالا که حرف نوابغ دیجیتال مارکتینگه ی چیزی بگم دربارهی یکیشون. دکتر شایان عرفانیان.
#نوابغ_دیجیتال_مارکتینگ
من دولوپر شرکت پیمانکار سایت اتاق ایران بودم. روزی رو که این بندهی خدا اومد و رفت نشست سر یک میز یادمه. کمکم فهمیدم که با معرفی و به زور اومده اونجا.
زنگ زدم تعمیرکار برای شیر آب. نیومد. گفتم خودم میکنم. اینجا همه چیز رسوب گرفته یا شدیدا زنگ زده. به هر چی دست بزنی هوا میره. با دقت فلکه رو بستم، مولای متقیان رو یاد کردم و آچار رو نشانه گرفتم رو مغزی و چرخوندم، باز شد. نه چیزی شکست نه مشکلی. مغزی و کلگی جدید رو بستم و گریه کردم.
بچه رو با ضربهی سنگین زدن خونریزی مغزی کرده، یکی میگه گه تو ایران، یکی میگه نویسندگی در ایران همدستیه، یکی میگه هر کی حرف نزنه بده، یکی میگه دیگه باید جنگ بشه، یکی میگه ببینید با کوردها چه کار میکنن. خاک بر سر این سانتیمانتالیسم.
آخر سال پارسال یه دور راهپله رو سابیدم. خیلی کثیف بود. مشخص بود کثیفی چندساله است. دیروز پیرمرد طبقه بالایی منو دید گفت یه جارو بزن به این راهپلهها دیگه. ننهم میگه اگه میخوای دشمن واسه خودت درست کنی محبت کن، بعد محبتو قطع کن.
راننده پول رو بهش برگردوند، اما گمونم به خاطر اینکه یکی از دوستانش توی روابطعمومی اسنپ کارش رو پیگیری کرد و انگار از حراست اسنپ به راننده زنگ زدن. یعنی احتمالا اگه اینطوری نمیشد و دستتنها بود خیلی باید پیگیری میکرد.
یهودیا مشکل اروپا بودند. اونجا تو گتو بودند. تو این منطقه قاطی بقیه زندگی میکردند. زندگی و مشکلاتشون هم مثل بقیه بود. اروپا مشکلش با یهودیا رو صادر کرد به این منطقه که شد اسراییل.
تا قبل از این حمله هم، میانگین ماهی صد بار اسراییل به غزه حمله کرده. ۹۷درصد آب دست اسراییل بوده، روزی سه ساعت برق داشتن، اسراییل سرانهی مصرف کالری رو ۲۲۰۰ تا برای فلسطینیها تعیین کرده، در همون حال اسراییل مشغول عادیسازی روابط با اعرابه. دیگه زر نزنید که وای اینا غیرنظامی بودن.
۴) توی جلسه به سرپرست فاوا که خباز(استاندار س خراسان) بود گفته بود خیلی وضعیت خرابه. سرور ۷۴تون پایینه حتی:). خباز زنگ زده بود به مسئول فنی اتاق داد و بیداد که ۷۴ چیه که پایینه. فنی جواب داده بود که بابا این سرور تستیه اصلا. فقط دست اینا(ما)ست و تست تسکهاشون رو روش انجام میدن.
۲) فاوا گفته بود توی فاوا بازاریاب میخوایم چه کار آخه. جواب شنیده بودن اگه نیرو میخواین همین رو باید بگیرین. سمت ویژهای نداشت. توی جلسهها میرفت و خودش رو به عنوان مدیر توسعهی فاوا معرفی میکرد. اینور و اونور امضا میکرد "مدیر توسعهی فاوا":). همچین موقعیتی اونجا وجود نداشت.
اگه مواضع اخلاقی مهمه پس اتفاقا اینکه کنار بزرگترین زندان جهان که مردم توی گرسنگی و بدبختیان و همزمان دارن برای پس گرفتن سرزمینشون کشته میشن، بیان فستیوال کوفت راه بندازند خیلی غیراخلاقیه. باید یه پیامی به کل جهان داده میشد که فلسطین اشغالی، اشغالیه و منطقه جنگیه. نه جای تفریح.
۳) سعی میکرد خودش رو جا بندازه. یک بار سرور تستی ما به دیتابیس وصل نمیشد. دیدم شبکهایه. به مسئول فنی اونجا گفتم به شبکه بگه سرور ۷۴ وصل نمیشه به فلان سرور. این پسره هم اونجا بود و مثل اینکه شنیده بود.
چرا سعید حنایی تنفروش میکشت؟ چون مذهبی بود؟ خیر. چون ج.ا؟ خیر. میکشت به دلایل روانی، تنفروش انتخاب میکرد چون از همه آسیبپذیرترن. چرا خودش میگه میخواستم فساد رو پاک کنم؟ الکی. جوابش تو بستر اجتماعی و میزان حرفهای بودن مصاحبهکننده میتونست تغییر کنه. در اصل حال میکرده آدم بکشه.
🇻🇳 Vietnam
The US lied about the Gulf of Tonkin incident to drag the nation into a needless conflict. (1964)
🇰🇼 Kuwait
The US lied about Iraqi soldiers taking babies out of incubators to rally support for a war against Iraq. (1990)
🇷🇸 Serbia
The US lied about Serbian actions in
اگر فکر میکنید ایران در اعتراضات پارسال شبیه فلسطینه، اگر فک میکنید که رفتار مردم ایران با تمام گرفتاریشون باید شبیه فلسطین باشه، اگر فرق بین استیصال مردم ایران و زندگی در آپارتاید رو نیمفهمید، خیلی خرید و بیشتر فکر کنید.
فکر میکردم اون صحنهی پرت شدن دو تا افغانی توی ارتفاع زیاد از بال هواپیمایی که داشت از افغانستان فرار میکرد انقدر آخرالزمانی هست که ملت فک کنن کمک(دخالت) خارجی شره، نه خیر. ولی خب انگار اینطور نبود.
داشتم میومدم خونه؛ از سر کوچه تا خونه هیچکس نبود؛ یه موتور با سه نفر اومد. کنار من نگه داشت و یکیشون گفت زود باش خالی کن ببینم. دویدم. هرهر خندیدن و یکی از همون دور داد زد وایسا ببینم وایسا. بعد رفتن. کاش میشد بزنمشون.
نمونه شبیه «حماس بیمارستان رو زده» زیاد داریم که سگان درگاه آمریکا دنبالش میدوئن، افسانهی سلاحهای کشتار دسته جمعی صدام، حملهی شیمیایی غوطهی سوریه که معلوم شد صحنهسازی به کمک کلاهسفیدها بوده که اعضاش از شبهنظامیان ارتش آزاد بودن و بچهها رو جمع کرده بودن تو بیمارستان ...
عاجز شدم از پیدا کردن جواب این سوال. من یک اکانت توی فریلنسر دارم و میخوام توی این اکانت اطلاعات یک حساب پیپال رو وارد کنم، تا هرکس که ازش پروژه میگیرم به اون پول بریزه. خودم پیپال ندارم. یک شرکتی که به من پیپال بده بذارم تو فریلنسرم وجود داره؟
همکارمون از رانندگی خانما میگفت. که چطور دو تا خانم نمیتونستن ی پراید رو ببرن تو پارکینگ و از اون خواستن براشون ببره و میخندید. امروز جلوی ی پارکینگ آقایی پرایدش رو از در پارکینگ بدون هیچ مانعی سر راهش ۱۰ دقیقه طول کشید ببره تو. چرا نبود ببینه؟ چرا؟
خیلی دوست دارم که این چند روز بیفتم تو خونه و خیره باشم و اخمالود و غمگین. یک کم غذا بخورم و زیاد فیلم ببینم و به اندازهی کافی بخوابم و چند تایی هم رمان بخونم. آسودهترین حال ممکن. با خیال راحت ناراحت باشم و بیاعصاب. ولی نمیشه.
آقا دما توی این خرابشده؛ ایران رو نمیگم شرکت رو میگم؛ ۲۸.۵ درجهست. بیست و فاکین هشت و فاکین نیم. بعد هیچکی اذیت و گرمش نمیشه جز دو سه نفر. تازه سردشون هم میشه. نمیدونم از کجا اومدن این جاکشا. حتی یکیشون کرد سنندجه و قد هرکوله سردش میشه. کرد بنجل.
صابخونه دیشب پیام داده "همسایهها(مشرف به پنجره) اومدن اعتراض که شما تو خونتون با وضع بسیار بدی میگردین و باعث اذیت همسایهها میشین. لطفا پنجرههاتونو بپوشونید چون اسم ساختمون ما بد در میره."
جمهوری اسلامى رژيم سلطنت نيست که ذوب شود. حتى در صورت سرنگونى رژيم چندين جريان مذهبى و فالانژ مسلح، بالنسبه قوى و کينهتوز، تروريست و ضدجامعه از آن باقى ميمانند که در سطح کل منطقه موجوديت دارند و براى اعاده قدرت جريان اسلامى يا حضور سياسى-نظامى در هر بخشى از کشور که زورشان برسد/
یکی از مدیرای شرکت بچهی دومش به دنیا اومده. دارن حرف میزنن. بش میگن بچهی دوم سخت نیست؟ میگه خواهر بزرگتر داره که کمک میکنه. دخترا دلسوزن. حواسشون هست. رییسم بش گفت از همین الان دختر بیچاره رو مادر بار نیار دیگه.
بنده از این انقلاب لبخندیها با نسخهی متفکران سریکار خارجی هم خیلی بدم میاد. این همه حتی یه شعار هم علیه این افسارگسیختگی اقتصادی و مافیاهای سیاسی ندارن و ای بسا خودشون دنبال نوع جدیدی از همین روشهان. هی دیمیکریسی دیمیکریسی.
این دوستای ما هم هی میان میگن شماها همیشه طرف شرّید. انگار تعامل اخلاق و سیاست در اندیشهٔ امام خمینیه. گرفتاری شدیم. بین یه سری بچهشیعهی جمهوریاسلامیچی و بچهشیعهی دموکراسیچی افتادیم. همه هم ماشالا طرف خیرن.
چند سال پیش بود واسه خسروپناه یه کلاسی برگذار کرده بودن تو دانشگاه که عنوانش تقریبا این بود؛ منظومهی فکری و سیرهی نظری آیتالله خامنهای(نمیدونم بعدا کردش کتاب یا همون کتابش رو درس میگفت). یاد اون افتادم. سیرهی عملی و منظومهی فکری گیکها علیالخصوص ممد.
فردا در الکامپ،
@farkhonde_t
، رفیق خوب دیگر من در #فناپپلاس هم در پنل «گیکها چگونه زندگی میکنند؟» صحبت میکنه. شنیدن تجربههایی که مدیر خوب سرمایههای انسانی ما در #فناپپلاس داشته، مطمئنم شنیدنیه.
عبدالرحمن شرفکندی (هژار)، شاعر، نویسنده و مترجم کرد، قانون ابن سینا رو از عربی به فارسی ترجمه کرده. رباعیات خیام رو از فارسی به کردی. محل زندگیش: بوکان، مهاباد، عراق، لبنان، اتحاد جماهیر شوروی، سوریه، کرج. در کرج هم درگذشت.
زنگ زدم بابام میگم اذیت نشدید برفا رو پارو کردید؟ میگه آدم که اذیت نمیشه کار کنه. میگم خب زیاد بود و اینا. میگه خب کار مشکلات هم داره دیگه. میگم خسته شدید. میگه صبح با مامان پارو کردیم دیگه الان خوابیدم یه خرده تا ببینیم خدا چی پیش میاره. کاری نداری باباجان؟
اولش سوهانی حاج ناصر و پسرانه، بعد سوهانی حاج ناصر و پسرانِ اصل[سه تا]، بعدش سوهانی حاج محمد اصل، سوهانی حاج حسین اصل، سوهانی حاج حسن اصل. آخرشم سوهان خودکار از همه بهتره.
تجمع و اعتراض برای موردهای بهخصوص بهنظرم فایده داره. مثل مشکلات کارگرها، موسسههای مالی کلاهبردار، رفتن به ورزشگاه برای زنها، مسائل محیطزیستی. اما برای براندازی همهش فرسودگی و ناامیدی و سرکوب بیشتره.
دهاتیای بدترکیبی که فکر میکنن ج.ا آپارتایده از صفحهی من برن بیرون. دهاتیای بدترکیبی که فکر میکنن اسراییل آپارتاید نیست هم همینطور. دهاتیای بدترکیبی هم که فکر میکنن ج.ا آپارتاید است و اسراییل آپارتاید نیست هم همینطور.
دهاتیای خوشترکیب بمونن.
از این کاراکتر مسلولهای بداخلاق رنگپریدهی در حال درد کشیدن داستانای روسیام. یک سره سرفه میکنم. گلوم و سینهم همیشه باید بسته باشه. مچ پام و دستام درد میکنه. تا سرما میخوره به سینهم از شدت سرفه پشت و رو میشم. موقع حرکت مچ پام یا کمرم ناگهانی میگیره و بدنم رو قفل میکنم.
مشترکا روی یک پروژه با برنامهنویسی که میتونم بگم معمار نرمافزار خوبیه کار کردم. فیالواقع کمکش کردم. حالا هر چی کد زدم از اول زده و چار تا todo برام گذاشته میگه "بیزحمت اینا رو بزنید. فقط نگران بودم ناراحت شید." حقیقتا کمرم شکست. کاش فلان بودم ولی دونپایه نبودم.
یه بنبست سیاسی شدیدا سیاه، ناامیدکننده و غمانگیز داریم بعد از شکست مشروطه. یه بنبست سیاه و ناامیدکننده هم داریم که الانه. تو اولی حتی جاهایی که کسانی مث عارف قزوینی خواستن طنز ازش در بیارن تلخ و سیاه و غمناکه. تو این یکی هر جایی که خواستیم مرثیه و روضه هم بخونیم مسخره است.
خواستم به سوپری سمت چپ سر کوچه بسپرم حواسش به بچهگربهی بیمادر جلو مغازهش باشه که بلایی سرش نیاد تا من برگردم یه فکری براش بکنم، گفت از گربه خوشم نمیاد. منم سوپریمو عوض کردم😑. حالا این یکی داره به یه گربهی حامله جلو مغازهش هی غذا میده میگه ای جان نزدیک زایمانشه.
حقیقت اینه که اگر مقاومت فلسطین به زمینهای اشغالی حمله نمیکرد، فلسطین برای همیشه از دست رفته بود. هر چقدر فکر میکنم پیچیدگی این حرکتشون تحسینبرانگیزتر میشه.
تو تاکسی خانومه به راننده گفت "باغ ملی" اسمش چیه؟ راننده گفت "باغ ملی"ه دیه. باغ ملی. خانمه گفت به هر حال یه اسمی داره. راننده گفت باغ ملی. خانمه نمیفهمید باغ ملی تو اراک دیگه اسم یه مکان نیست. یه پدیدهی طبیعیه.
کاریکاتورهای پر از خون و جنازه، طنزهایی که طنز نیست، حرکتای نمادین که که خیلی تو خشونتشون اغراق شده، حماسههایی که ادبیاتش به جای حماسی بودن سازمانیه، دروغهای گلدرشت ادامهدار؛ اینا رو قبلا کی انجام میداد؟ مجاهدین. الان کی؟ همه.
پروداکت اونرمون رفت. گفتن تو بیا جاش. گفتم بذارید همچنان دولوپر هم بمونم. گفتن باشه. نصف ساعتای کاری اینم. نصف دیگهش اون. بدینترتیب شدم چوب دو سر نجس.
از خواب برخاستم. دوستی در تلگرام پیام داده بود "شاید امشب جنگ شود. ببین کی گفتم." آن یکی دوست پیام داده بود "زهراااا
اگه جنگ بشههههه...." لباس خود را پوشیدم و راهی محل کار شدم.
از لیسانس که استادای خوب و باسوادمون دربارهی علوم انسانی نظرای چرت میدادن به این نتیجه رسیدم که یکی از ایرادهای اغلب آدمهای قوی در علوم ریاضی/مهندسی اینه که تو حوزهی علوم انسانی گه زیاد میخورن.
اون دوش ایرانیه بود که یه فیلم ازش دراومد و یه مدت روضهخونای توییتر باش روضه خوندند که خاک بر سرمون، دو تاش رو برای دو تا خونه خریدیم و انتظار داشتیم که خاک بر سرمون، اما خیلی خوب بود.
برای رفع اجبار حجاب اگر بشه از درون حوزه حمایت کسب کرد مثل کاتالیزور عمل میکنه. کلی جلو میفتیم. آی حوزه. آی مراجع. کاش اندکی استقلال بروجردی و فهم طالقانی در شما پیدا شود.
به نظرم ایرانیهایی که اینجا نیستن بیشتر از همردههای خودشون که تو ایرانن رد دادن. یا به خاطر اینه که حرص خونوادههاشون رو میخورن یا ارتباطشون با واقعیت بیشتر قطع شده یا راحتتر میتونن خودشونو نشون بدن یا.. نمیدونم.
این نونوایی نزدیک خونه یه نونوا داره خیلی آهسته کار میکنه. همیشه پیش خودم یاد اون کاراکتر زوتوپیا میفتادم. امروز یکی گفت پارکینسون داره. درست نگاه هم نکرده بودم حتی. عذاب وجدان گرفتم.
اومدم خونه. مامانم خفتم کرد که اتاق تو چند ساله تمیز نشده. حین تمیزکاری دفتر خاطراتی رو انداختم دور. بابام گفت بده من بنویسم توش. گفتم بذارین اینایی رو که نوشتم پاره کنم بقیهش مال شما. گفت نه. دفتر رو برد. زمانی نمیگذاشتم کوچکترین چیزی ازم بدونه. حالا عنقریبه که شرتم پرچم شه.
بلیتم رو از بریتیش ایرویز خریده بودم. حالا میخوام بلیتم رو عوض کنم. چون تحریمیم نمیشه و فقط میشه بلیت رو پس بدم و دوباره از ایرلاین دیگه بخرم. شرکت واسط که اسمش سفرهای کهکشانیه و بلیت رو برای من خریده همون پولی رو به من پس میده که به ریال دادم. -->
هیچ کشوری به اندازهی ایران اپوزیسیون فاسد نداره. منظورم ما مردم معمولی ایران نیست که دنبال حقوقی هستیم. منظورم دقیقا اپوزیسیون سیاسیه که به هر شکلی سلبریتی سازمانی یا فردی شدن. کثیفترین و بیشرفترین دشمنها هستند.
و اونهایی هم که میگن تو دعوای دو وحشی طرف هیچ کس نیستیم و خودمون بدبختی داریم، که طبیعیه. لکن اسراییل هم فقط به فلسطین کار نداره. لبنان، سوریه، مصر، اردن. به اینا هم حمله کرده یا اشغالشون کرده. ایران رو هم هیچ وقت راحت نمیذاره. در واقع هویتش اینه که همیشه جزو بدبختیهای ما باشه.
چرا انقدر توی حزباللهیا پانترک پیدا میشه. همبستگی داره حزباللهی بودن با پانترک بودن انگار. با این گرایشایی که توی گروههای مختلف هست هی بیشتر به این نتیجه میرسم که تا همینجاش هم ایران رو دست غیب نگه داشته.
دارن داد و بیداد میکنن سر کوچه. مرده میگه به خدا اگه امشب یه گربه نکشم دل و رودههاشو در نیارم آویزون نکنم ول نمیکنم. یکی میگه این همه گربه، هزار جور مریضی میگیریم. خانمه میگه انقد به گربهها غذا میده آسایش نداریم. ۳۰ تا گربه هر روز تو راهپلههان، خب بعضیا دوست ندارن.
این دو روز گیر ی باگ پرداخت بودم. به خودم فحش دادم. به بقیهی اونایی هم که تو این اپ شاشیدن فحش دادم. گریه کردم هیچ جا لاگ نداشتیم. خندیدم به لاگایی که هیچی ازشون نمیشد فهمید. وسط فرگمنتای چندهزارخطی رقصیدم با کالبکها. عاشق شدم. درد کشیدم.
این دوالیسمی که توی دامن ما گذاشتند از کودکی، از دوران گذشته، از کودکی بشر شکل گرفته. یا تاریکی یا روشنایی، یا اهورامزدا یا اهریمن. چنین نیست. دنیا دوگانه نیست. چندگانه است. یهگانهش هم خود ما هستیم.
به توصیهی یکی دارم ترک آسان سیگار به روش آلن رو میخونم. صفحهی ۳۷م و تا الان فقط دربارهی "من" و "معجزهآسا" حرف زده. حوصلهم سر رفته. به خودم میگم تو چه کار داری. گیر نده. اختیارتو بده دستش. میگه میتونه دیگه.
در حالی که خودش به دلار داره پس میگیره. اینجوری باید پول اضافهتری بدم و بلیت بخرم. بلیتها هم که خیلی گرون شده. خیلی هم زور داره برام. مستاصلم. آخرین راهم اینه که بلیتم رو همینجا ببرم دفتر بریتیش و ببینم بم پولش رو انسانوار پس میدن که بتونم بلیت جدید بخرم یا نه.