از هشت سالگي ويولن مي زدم، عاشقش بودم؛ روزي بيشتر از ٤ ساعتم باهاش مي گذشت...
لمس شدنم توسط استاد ويولنم و ترس و خجالتم باعث شد بگم ديگه ادامه نميدم و از ١٤ سالگي كنارش بذارم.
هنوزم نمي خوام ببينمش، ازش وحشت دارم، سالهاس ته انباري داره خاك مي خوره، هم سازم، هم تمام عشقي بهش داشتم