سر ناهار زدم زیر گریه
جوری که دست خودم نبود
بابام از اشکم بغض کرد پاشد رفت . مامانم با اشکم ؛ اشک ریخت …
دردی ک دارم تحمل میکنم رو مامانم میفهمه ، بابام میفهمه …
بچه ها هر وقت فکر کردین توی گذشتتون خیلی تباه بودین به این فکر کنید که من
تو ۱۳ سالگی برا کراشم فن پیج زده بودم :)))))) تازه براش ادیت هم میزدم :)))) و الان حتی اسمشم یادم نمیاد