حریق یادها @shivashin83 Twitter profile

Last Seen Profiles

@alemeis_jazan

@FestXr

@Fuyo_371

@BoddleLearning

@stwmaniax

@takisiski

@s0y5k04

@Vince2596

@anima_protocol

@jam_gesch

@StrawberryHillM

@lcvlydaisy

@akkey1213

@jandakembangstw

@Genwa0

@TommyLasorda

@norsn_2

@skybrileaks449

@kmusical2006

@PakkaMaheshCult

@MatriarchLust

@MingmeiSAMA

@Henry2260594669

@yuyuraki_jene

@BinorRaja

@usagi__pink_

@gee0304to

@jandakembangstw

@SinghKnu

@toncu34_39

@stwmaniax

@JosepItaliano

@Harbin

@RuphaRamani

@lconicStarlight

@TrackLoveland

حریق یادها

@shivashin83

2 months

دخترکم امروز چهار سال و نیمه شد. بهش می‌گم نوا باورت میشه چهار سال و شش ماهه بچه منی؟! دستش رو آورده بالا و می‌گه "بزن قدش". :))))

47

42

10K

حریق یادها

@shivashin83

3 years

۱- رفتم پیش ناخن‌کار، گفت خودم یا کارآموزم. دیدم کارآموزش یه دختر کم سن و ساله و تازه شروع کرده. گفتم کارآموزتون. کمی یکه خورد. رفتم نشستم جلوش، دیدم استرس داره. گفتم هیچ نگران نباش. من ایرادگیر نیستم. می‌خوام مشتری تو بشم. چشماش برق زد و کمی آروم شد.

177

128

9K

حریق یادها

@shivashin83

2 years

"خدانور" اثری از رضا تقی‌پور #خدانور_لجعی #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #سیستان_و_بلوچستان

22

2K

6K

حریق یادها

@shivashin83

3 years

۲- پرسیدم چند سالته. گفت ۲۱.گفتم همسن برادرزاده منی و من بهتون افتخار می‌کنم که دارید کار می‌کنید. گفت مجبور شدم. گفتم سال‌ها بعد می‌فهمی که چه اتفاق خوبی بوده مستقل شدنت. گفت ممنونم که بهم اعتماد کردید. در نهایت هم به عنوان دشت اول، مبلغ بیشتری واریز کردم به حسابش تا لذت ببره.

55

4

5K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

کی مانع خرید واکسن شد؟ #مانع_زدایی

13

318

5K

حریق یادها

@shivashin83

2 years

نازنین نزدیک به سه ماهه که در بنده. دخترش بهار چشم به راهشه. وضعیتش نامعلومه و حتی به قید وثیقه آزاد نشده. صدای زندانیان باشیم. #نازنین_کی‌نژاد

31

1K

5K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۱-وقتی هنوز نرفته بودیم سر خونه زندگی خودمون و عقد بودیم، من باردار شدم. کمال سرباز بود و خب اصلا معلوم نبود کی قراره بریم زیر یک سقف. فقط به دلیل نامعلوم بودن شرایط مالی و زندگیمون تصمیم گرفتیم که من بچه را سقط کنم.

198

68

4K

حریق یادها

@shivashin83

6 years

حواسمون به دخترای والیبالیستمونم باشه که با شکست تیم هند به مرحله یک چهارم نهایی رفتن و در جمع هشت تیم برتر آسیا قرار گرفتن. زنده باد زنان سرزمینم که آهسته و پیوسته و قوی دارن پیش میرن. راهشون هموار و امید دلهاشون ناامید مباد. #والیبال_دختران_جوان_آسیا

29

410

3K

حریق یادها

@shivashin83

5 years

پس از ۱۵ ساعت درد زایمان، در روزهای آخر اسفند... #دونه‌انار آوردم واسه شب تار آوردم.

‏در کمال خونسردی

@kamalekhunsardi

5 years

شیوا رفت که نوا رو بیاره.

151

0

1K

243

9

3K

حریق یادها

@shivashin83

3 years

مامانم زنگ زده می‌گه نوا بیدار شد تصویری زنگ بزن ببینمش. اون راه بره، بازی کنه منم نگاهش کنم. بمیرم برای دل تنگت خب. مامانم خبر نداره فردا زنگ در خونه‌شون رو می‌زنیم و نوا رو از نزدیک می‌بینه. 🥰

34

5

3K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

وقتی زود از خواب بیدار شده و سیرخواب نشده هنوز! #نواداری

105

11

3K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

مادر-دختری #نواداری

162

25

3K

حریق یادها

@shivashin83

10 months

دمشون گرم که هنوز پیوند محکمی با زندگی دارن این آدم‌ها. من می‌خوام بدونم برای این زن آمادگی برای هالووین، کریسمس و ولنتاین هم اینقدر مسخره است یا چون ما فقط یه مشت بدبخت وسط ناکجا آباد با رنگ چشم و موی مشکی هستیم اخه این کارها برامون؟!

33

89

3K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

دوست آقایی دارم که از۱۱ تا ۱۳سالگی توسط زن مستاجرشان مورد تعرض قرار گرفته بود. تقریبا ماهی یک یا دوبار به مدت دوسال. همه ما فکر می‌کردیم همجنسگراست. هیچ رابطه‌ای نداشت و حتی با دیدن تصویر اندام جنسی زنان هم تهوع می‌کرد. بدون اغراق از دیدن صحنه‌های سکس فیلم‌ها هم گریزان بود.../۱

44

133

3K

حریق یادها

@shivashin83

8 months

به چنین کمکی برای پیشبرد کارهام نیاز دارم.

34

113

3K

حریق یادها

@shivashin83

1 year

داشتم عکس می‌‌گرفتم این خانم اومد ایستاد تکون هم نخورد. بهش گفتم مامان جان افتادی تو عکسم‌ها. گفت واستادم که بیفتم. گفتم می‌ذارم اینترنت‌ها. گفت بذار مشهور می‌شم. :))))

19

16

2K

حریق یادها

@shivashin83

1 year

دراز کشیده به مورچه‌ها می‌گه: مورچه‌ها مگه غذا نمی‌خورید؟ چرا هنوز کوچیک موندید. :))))) خیلی عاشق بچه‌ام هستم. #نواداری

46

14

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۹-دیگر به نبودنش فکر نمی‌کنم. او را روی ابرها تصور می‌کنم که مشغول بازی است. یا وقتی جایی گنجشک‌ها جیک‌جیکشان سر به فلک می‌گذارد فکر می‌کنم که بندانگشتی را دیده‌اند. بعد از آن نگاهم همیشه به آسمان بود و گوشم منتظر آواز گنجشک‌ها. هنوز هم

64

4

2K

حریق یادها

@shivashin83

2 years

بچه‌ام به "آبی تیره" می‌گه "آبی خاموش". چون به اون یکی آبی می‌گیم" آبی روشن". :))) #نواداری

23

9

2K

حریق یادها

@shivashin83

9 months

راننده اسنپ خانمه. سوار شدم کلی رفته می‌گه لطفا شال سرتون کنید. گفتم شیشه‌ها دودیه من دیده نمی‌شم. گفت خود من خوشم نمیاد شما حجاب نداری. گفتم جلو ساختمون لغو سفر می‌زدی. دیدی که. منم از حجاب شما بدم میاد بهت می‌گم بردار؟ میگه کار شما خلاف قانونه. گفتم ناراحتی برم گردون. سکوت کرد.

8

6

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

با آن زن مواجه شود هراس دارد و ادرارش می‌گیرد و... زمانی که این ماجرا را تعریف می‌کرد ۲۷ سال داشت. به پیشنهاد دوست دیگر تحت درمان قرار گرفت اما تاثیر چندانی نداشت. این روزها ۴۱ سال دارد، تنها زندگی می‌کند و هنوز هم در زندگی‌اش هیچ اثری از عشق، آرامش، نشاط و سکس نیست./۳

12

6

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۸-فکر اینکه بعد سقط، بندانگشتی را در سطل زباله انداخته بودند بارها باعث شد که خودزنی بکنم. از فکر اینکه جنینم را گربه‌ای به دندان گرفته باشد، بارها گیسوان خودم را کشیدم. عزاداری من برای او تمام نمی‌شد و هنوز هم گاهی باید عزاداری کنم. کمی که آرام شدم به کمال گفتم

3

2

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۷-اما وقتی فهمیدم باردارم، با اینکه می‌دونستم قراره سقطش کنم اما هر شب برایش قصه می‌گفتم. با هم هری‌پاتر می‌دیدیم. برایش خاطره تعریف می‌کردم و از پنجره اتاقم، ماه را به او نشان می‌دادم. وقتی سقط شد، تهی شدم. انگار مرده بودم و بله واقعا مرده بودم.

3

2

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۶-روز سقط مشخص شد. کمال مرخصی گرفت و اومد که پیشم باشه. سقط را انجام دادیم و درست از همان روز من دیگه شیوای سابق نشدم. از خودم بیزار بودم و نتونستم هنوز هم خودم را ببخشم. من تا قبل اون بارداری مخالف سرسخت بچه‌دار شدن بودم. هم می‌ترسیدم و هم دلایل دیگه‌ای داشتم

2

1

2K

حریق یادها

@shivashin83

5 years

۱) مهرماه دو سال قبل، ظهر از دانشگاه برمی‌گشتم. از پل عابر بیرون آمدم و پیاده به سمت خونه رفتم. از کنار یه آقای حدودا ۴۰-۴۵ ساله رد شدم. ظاهرش معقول و بسیار مرتب بود. بعد پشت سرم آمد. نه حرفی می‌زد، نه متلکی. هیچ چیز. نزدیک خونه دستم را دخل کیفم کردم تا کلید را در بیارم

84

95

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۲-تا بتونیم دکتر خوبی پیدا کنیم و شرایط برای سقط فراهم بشه، جنین وارد ماه سوم شده بود. کمال اصفهان بود و من کرج. یادمه وقتی مجبور شدم برای تعیین سن جنین برم سونو، نه خواهرم و نه صمیمی‌ترین دوستم درک نکردن که باید همراهم بیان.

3

1

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۵-گفتم اما من نمی‌خوامش و صدای هق‌هقم مرکز را برداشت. منشی کمکم کرد بایستم و بهم آبنبات داد. جواب سونو، تصویر بندانگشتی قشنگم تو دستم بود. تو خیابون با صدای بلند جیغ می‌زدم و گریه می‌کردم... گوشه جدول فلکه چهارم فردیس نشستم و نمی‌دونم چند ساعت گریه کردم

1

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۳-حدود پنج ساعت درمرکز سونوگرافی معطل شدم. زنان باردار با شکم‌های برآمده که با همسرانشون اومده بودن، شاد بودن و صدای قلب بچه‌هاشون از اتاق به گوشم می‌رسید و خنده‌هاشون. من از درد تنهایی و غم از بین بردن جنینم ریزریز اشک می‌ریختم.

1

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

۴-نوبتم شد. روی تخت دراز کشیدم و سونو آغاز شد. دکتر می‌گفت این سر جنینه، این هم دست‌های خیلی ریزشه و... من گریه می‌کردم. گفت حالا صدای قلبش و گرومپ گرومپ صدای قلب جنین بود. گفت همه چیز عالیه و ضربان قلبش هم 272 باره. عالیه. از روی تخت بلند شدم به چشم‌های دکتر نگاه کردم

2

1

2K

حریق یادها

@shivashin83

1 year

زندگی زناشویی دارم. اما مامان و بابام خیلی قشنگ بودن.

Sadjat

@100jaaat

1 year

با یه عکس بگو که زندگی زناشویی میخوای.

279

14

1K

1

7

2K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

وقتی برای من و یک دوست آقای دیگه تعریف می‌کرد دائم موهای روی دستش راست می‌ایستاد. از شب ادراری و توهین‌های پدرش، از اینکه در اون سن کم دائم و بی‌دلیل تحریک می‌شده و به توالت پناه می‌برده و آلتش را می‌زده و گاهی زخمی می‌کرده. از اینکه هنوز هم در جاهای شلوغ از اینکه ناگهان.../۲

1

5

1K

حریق یادها

@shivashin83

2 years

آبان شروع شد. برای #محمدحسن_ترکمان که نه مهر را دید و نه دیگر هیچ پاییزی را خواهد دید. امیدوارم هر که جان عزیزت را گرفت به فجیع‌ترین شکل ممکن بمیرد.

ممدسن

@mtorkamaan1995

2 years

بی صبرانه منتظر این ترکیبم: پاییز+شجریان+قمیشی+ابی قدیم

23

33

468

12

327

1K

حریق یادها

@shivashin83

1 year

محبوب‌ترین اکانت اینستاگرامم. همه‌اش از این نقاشی‌هاست. ژاپنی جالب. :)

18

28

1K

حریق یادها

@shivashin83

3 years

به زودی در جمهوری بسیار عزیز اسلامی ایران!

12

34

1K

حریق یادها

@shivashin83

2 years

۲)مامانش هم گفته آجی شیوا اگر بفهمه تو می‌خوای قبول کنی حتی من رو هم دیگه راه نمی‌ده خونه‌شون. من می‌دونم اون می‌گه بهت نه! و در نهایت روز دوازدهم فروردین دخترک یه نه گنده به خانواده عموش می‌گه. جنگ راه می‌افته ولی در نهایت ختم به خیر می‌شه. گنجشگک کوچک قشنگم :)

13

5

1K

حریق یادها

@shivashin83

5 years

معلم پرورشیمون خانم "علی‌نجاتی" لعنت‌الله اول راهنمایی منو برد یه کنار گفت شناوری تو سینه‌هات بزرگه خیلی هم صاف راه می‌ری بیشتر دیده میشه سینه‌هات. یک کم قوز کن. گفتم بابامون اگر قوز کنیم دعوامون می‌کنه. گفت تو یک کم قوز کن. گفتم نمی‌کنم. بعد هم رامو کشیدم رفتم.

29

6

1K

حریق یادها

@shivashin83

1 year

امروز سالگرد ابوالفضل آدینه‌زاده است. پسر شجاع، زیبا و عزیزمان که با بیش از هفتاد گلوله ساچمه‌ای کشته شد. یادت جاودان است در ذهن و قلب ما.

4

91

1K

حریق یادها

@shivashin83

11 months

اگر پدر و مادر ایرانی تا پنجاه سالگی بچه رو تو خونه نگه نداره شاهد این توئیت‌ها نخواهیم بود.

7

8

1K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

دخترم دیروز اولین کتاب‌اش را در دست گرفت، ورق زد و در نهایت خورد! ۲۶ اَمرداد ۹۹ #نواداری

40

8

1K

حریق یادها

@shivashin83

5 years

۵) حدود یکسال نتونستم از خونه تنها بیرون برم و بیشتر شجاعتم در مقابله با مردها رو از دست دادم. بعد از این اتفاق واقعا تصور کردن زنان و کودکانی که بهشون تجاوز میشه برام غیرقابل تحمله. چون واقعا وحشتناکه.

41

8

1K

حریق یادها

@shivashin83

8 months

بعد از حدود نوزده ساعت درد زایمان، نوای قشنگم ساعت ۲۱:۲٠ روز ۲۲ اسفند به دنیا اومد. بعد از قطع بند ناف گذاشتنش بغلم منم عهد کرده بودم با خودم که اولین بار که بغلش کردم آواز بخونم براش. امروز نوای من، نقل ترم، برگ گلم، میوه زندگیم چهار ساله می‌شه. #نواداری

96

8

1K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

واقعا چه اتفاقی می‌افته که انسان‌نما به زنی که چندروزه جنین شش ماهه‌اش را از دست داده به جای دلداری بگه: چه عجله‌ای داشتی برای سیسمونی؟! نمی‌تونی همدردی کنی، خب لعنتی اون گاله را ببند. آدم‌های پر از عقده وحشتناک.

36

6

1K

حریق یادها

@shivashin83

1 year

سر صبحی این فرش رو دیدم و از شدت خواستنش بغضی‌ام.

30

5

1K

حریق یادها

@shivashin83

4 years

متاسفانه امروز موقع گرفتن این عکس کنترل خودم را از دست دادم و لب‌های نوا را بارها و بارها و بارها بوسیدم. نفهمیدم چند بار! خدایا منو ببخش! #نواداری

64

0

1K

حریق یادها

@shivashin83

2 years

زن ۴۵ ساله که موهاش رو شبیه جودی ابوت بافته تو ده سالگی، پانزده سالگی، هجده سالگی، بیست و پنج سالگیش تا امروز نتونسته طوری که می‌خواد بپوشه و بگرده و زندگی کنه. ولی خب باز یه عده هستن که گوه اضافی بخورن و راجع به ظاهر و زندگی افراد نظر بدن.

12

48

1K

حریق یادها

@shivashin83

8 months

صد بار این رو نگاه کردم و مردم از خنده. عالیه. عالی.

9

52

1K

حریق یادها

@shivashin83

2 years

یکی از دوستان نزدیکم را بازداشت کردن. فقط برای انتشار عکس بی‌حجابش و هشتگ حجاب بی حجاب! دوستان اگر وکیلی سراغ دارید که شرایط مالی رو درک کنه و بتونه کمک کنه لطفا اطلاع بدید. تهرانه دوستم. خودش نخواسته اسمش رو فاش کنم. ممنون می‌شم ریتوئیت کنید.

21

154

966

حریق یادها

@shivashin83

6 months

سر به سرم گذاشت، همسر شدیم. دوازده سال تمام شد که رسما همسریم. بریم برای راند سیزدهم. :)

51

1

913

حریق یادها

@shivashin83

3 years

روز هفدهم بعد از عمل. با کاهش وزن ۹/۵ کیلوگرم. #اسلیو #شیوای‌تازه

68

0

892

حریق یادها

@shivashin83

11 months

به این صورت. :)

حریق یادها

@shivashin83

11 months

امروز کمتر از پنج ساعت در خانه بودم. نقش جهان را شخم زدیم. :)

0

48

29

2

839

حریق یادها

@shivashin83

5 years

۵) صورتش را به شیشه چسبانده بود و نگاه می‌کرد، نمیدونم چند ثانیه بهش خیره شدم بعد دوبدم سمت آسانسور و وقتی به خونه رسیدم اونقدر جیغ کشیدم و خودم را زدم که با حال مرگ افتادم! صورتش جلوی چشمم بود و هر لحظه از تصور اینکه دستش به من می‌رسید چه می‌شد دیوانه می‌شدم

3

5

808

حریق یادها

@shivashin83

4 years

دوستان عکس اول علی دهباشی‌ست. عکس دوم حسین دهباشی‌ست. اونی که بهش فحش می‌دید حسین دهباشیه که سلامته ولی اونی که فکر می‌کنید حسینه، در واقع علی‌ست و با بیماری کرونا درگیره و نشناخته بهش فحش می‌دید. دارید اشتباه می‌زنید.

26

41

835

حریق یادها

@shivashin83

2 years

بابام رفت. بابای قشنگم رفت.

347

11

823

حریق یادها

@shivashin83

11 months

اونقدر بلند بلند خندیدم که طفلکم حتما تو دلش گفت مامانم دیوانه شده. :)

7

29

828

حریق یادها

@shivashin83

3 years

دو سال قبل چنین ساعت‌هایی بعد از حدود هفده ساعت درد زایمان و بیش از بیست و چهار ساعت بیداری نوا را به دستانم سپرده بودند و من از شدت ترس، هیجان و عشقی عجیب روی تخت بیمارستان نشسته و به دخترک کوچک عزیزم زل زده بودم.

57

0

821

حریق یادها

@shivashin83

4 years

بابام حالش مساعد نیست و این یعنی تیر خلاص به مغز من! اگر به انرژی دادن معتقدید، یا به دعا کردن یا هر چیزی دیگری از این دست آن را برای پدرم خواهش دارم ازتون...

67

6

820

حریق یادها

@shivashin83

5 years

من بارها و بارها شنیده‌ام که در موردم گفته شده "با اون هیکلش" چه دوست‌پسری هم داره، بعد‌ها گفته شد چه شوهری هم گیرش اومده! انگار آدم‌های چاق حق شاد بودن، شوهر یا دوست‌پسر خوش قد و بالا و زیبا داشتن رو ندارن. البته این حرف‌ها به یه ورم هم نبوده نیست. خواستم بدونید این‌ها واقعیته!

Bets

@BtRASsZz

5 years

رفته بودم ارایشگاه، یک دختر تپلی فوق بامزه هم که قرار بود عروس بشه اومده بود صحبت کنه برای عروسیش و قرار بود ۶ تومن ناقابل بده برای قراردادش، تا پاش رو از در سالن گذاشت بیرون، همشون شروع کردن جلوی ما که مشتری بودیم به مسخره کردنش، که چرا اصلا این با این هیکلش عروسی میگیره.

51

21

2K

14

11

798

حریق یادها

@shivashin83

4 years

یعنی واقعا هفت ماه از به دنیا اومدنم گذشت؟ #نواداری

53

2

810

حریق یادها

@shivashin83

5 years

۴) من در را فشار می‌دادم او هم سعی داشت در را باز کند، درد کتفم کشنده بود و نگاه کردن به صورتش توانم را کم می‌کرد. زورم دستم داشت تمام می‌شد، یک لحظه عقلم کار کرد و به سمت پشت چرخیدم و با فشار باسن در را محکم هل دادم، پایش را کشید و در بسته شد. هیچ توانی نداشتم

1

4

764

حریق یادها

@shivashin83

5 years

۳) پرسیدم کجا؟ گفت می‌رم واحد ۷! گفتم اینجا فقط شش واحد داره. انگار چشماش دوتا تیله‌ی سرخ در حال چرخیدن بود. سریع در را بستم، پای چپش را لای در گذاشت! توضیح اینکه جلوی خانه ما دو جعبه برق بزرگ هست و من تازه دوماه بود گچ کتف شکسته‌ام را باز کرده بودم و اصلا جیغ زدن بلد نیستم

1

4

758

حریق یادها

@shivashin83

3 years

با بیست و پنج کیلو کاهش وزن. سی و سه تا دیگه باید کم کنم و امیدوارم از پسش بر بیام.

33

1

772

حریق یادها

@shivashin83

3 years

بدون سوتین، زندگی هزاران بار زیباتر است. #بدیهیات

10

18

772

حریق یادها

@shivashin83

2 years

" مگر نمی‌شود آدم سال‌های بعد را به یاد بیاورد و برای خودش گریه کند؟" سال بلوا | عباس معروفی

2

83

772

حریق یادها

@shivashin83

4 years

مامانم را برده‌اند اتاق عمل! در دلم رخت می‌شورند... اینجا که مامانم سی و چهار ساله است. وقتی که زانوهایش خم می‌شدند و می‌توانست من چهارساله را بر روی کمرش نگه دارد و راه ببرد.

64

3

767

حریق یادها

@shivashin83

8 months

چرا کسی نیست بهش زنگ بزنیم ییاد قلنجمون رو بگیره؟ من انگشت کوچک پاهام تا تار موهام نیاز به قلنج‌گیری داره. 😭

66

15

754

حریق یادها

@shivashin83

5 years

۲) همان لحظه دیدم شروع کرد با موبایل حرف زدم که: "آره آره! رسیدم نزدیک خونتون هستم"! احساس بدی از لحن صداش داشتم. جلوی خانه ایستادم تا در را باز کنم. پشتم با فاصله کمی ایستاده بود و حرکت نمی‌کرد. کلید را داخل قفل کردم در باز شد دیدم داره مباد داخل

1

3

734

حریق یادها

@shivashin83

4 years

اسمشو بذار عم‌قزی! آغاز یازده‌ماهگی #نواداری

45

1

756

حریق یادها

@shivashin83

5 years

نفرین بر این زندگی... #اسماعیل‌‌بخشی #طعم_شیرین_عدالت

6

110

703

حریق یادها

@shivashin83

8 months

برف کم نشسته. داداش کوچیکه به زحمت از رو بدنه پیکان گوله برفی بزرگ درست کرد. می‌ترسید گوله‌اش به خطا بره. داداش بزرگه خم شد تا بزنه بهش. تا گوله برفیش حروم نشه. بی‌دریغ عشق ورزیدنه این. همه چیز زیر برف سپید قشنگه. 😭😭😭

11

16

709

حریق یادها

@shivashin83

3 years

من از همسرم بزرگ‌ترم و خیلی هم همه چیز اوکیه. سنده سگ تو ذهن کسی که فکر می‌کنه فقط زن باید از مرد کوچک‌تر باشه. خاله‌ام از شوهر خاله‌ام بزرگ‌تره. یکی از دوستان آقام یازده سال از همسرش کوچک‌تره. یکی دیگه از دوستان آقام چهارسال کوچک‌تره. همه هم خوب و شادیم.

28

6

699

حریق یادها

@shivashin83

3 years

#InternationalMothersDay روز جهانی مادر گرامی!

35

1

682

حریق یادها

@shivashin83

5 years

نمی‌خوابم و نمی‌ذارم بخوابی! تمام. تصمیم نوا

39

2

662

حریق یادها

@shivashin83

1 year

من تو تقویم نوشتن رو از بابام یاد گرفتم. دلم می‌خواد این نوشته با دست‌خط عزیزش رو تتو کنم روی بدنم. کاش بتونم خوشحال باشم که زنده‌ام بابا.

24

17

655

حریق یادها

@shivashin83

4 years

گیسو پریشان کرده رو تخت... مامانم رو آوردن بخش. قربون چشمات برم من.

66

1

658

حریق یادها

@shivashin83

4 months

حلوا پختم برای بابا... اعتقادی ندارم ولی نمی‌دونم چرا فکر می‌کنم لابد چیزی هست یا ممکنه باشه. تلخی این فقدان و دلتنگی با هیچ حلوایی شیرین نمی‌شه.

49

0

670

حریق یادها

@shivashin83

9 months

کاش خورده بودمت بچه‌‌ام.

14

1

649

حریق یادها

@shivashin83

1 year

باورتون نمی‌شه اما پیرزن‌ها و زن‌های محجبه‌ی اصفهانی دقیقا، دقیقا، دقیقا همین‌طوری به من نگاه می‌کنن. فقط روشون نمی‌شه تف بندازن به روم. :)) #گریه‌کنم‌یانکنم

41

17

642

��ریق یادها

@shivashin83

5 years

کمال به بچه پودر زده و داره دوباره بسته‌بندیش می‌کنه، پودرها از بچه میریزه و می‌گه: بابا گز آردی شدی :))) #نواداری

24

4

643

حریق یادها

@shivashin83

3 years

ز غوغای جهان فارغ طور! #نوا

23

2

634

حریق یادها

@shivashin83

4 years

که برای خروج از کشور شوهرش می‌تونه بهش اجازه نده و کارهای مملکت رو هوا بمونه!

سِرّی

@Serryrr

4 years

ایول اینجوری اولین و تنها رییس جمهور دنیا میشه که نمی‌تونه بره تو استادیوم.

131

350

7K

10

40

627

حریق یادها

@shivashin83

4 years

یه جوری با جدیت دارن فینال رو می‌بینن انگار سر مربی و دستیار بایرن این دوتا هستن. #پدر‌_دختری #نواداری

34

1

629

حریق یادها

@shivashin83

4 years

کار جدیدمه که بافتم. برای فروش گذاشتم. خواستید اینجا ریتوئیتش کنید. نخواستید هم، نگاه کنید و لذت ببرید. #گالری‌اولدوز

17

81

612

حریق یادها

@shivashin83

5 years

۱۲ سال قبل چنین شبی در هتل کهن‌کاشانه یزد، کمال را دیدم و عاشقش شدم! بله عشق در نگاه اول و بعد از آن هم سه سال پیگیری مداوم برای یافتن‌اش!

21

0

611

حریق یادها

@shivashin83

4 years

دنیا پر از زشتیه اما شما یک کم قشنگی ببینین تا دلتون باز بشه. برای بابای نوا هم دعا کنید زود بهبود پیدا کنه تا دختر دلتنگم بتونه باباش رو ببینه زود زود...

77

4

598

حریق یادها

@shivashin83

4 years

اونقدر این صحنه به نظرم قشنگ بود که حیفم آمد شما نبینید. ترکیب خنده‌ها و نور آفتاب عصر شهریور و مهربانی جاری شده لحظه‌ها... پ.ن: دخترم عاشق شلوغی و خنده و صحبت است.

44

1

583

حریق یادها

@shivashin83

4 years

توی گلدون به این قشنگی تخم گذاشته 🙃

19

7

572

حریق یادها

@shivashin83

1 year

تازگی‌ها به خودش خیلی توجه می‌کنه. دوست داره زیور آلات داشته باشه یا مثلا لباس‌های بیرونش رو خودش انتخاب می‌کنه. عروسک‌هاش رو هم دیگه دستش نمی‌گیره. واقعا معضل بود چهارتا عروسک تو دستش. می‌ذاره تو کیفش عروسک‌هاشو. کیفش رو هم فقط خودش باید حمل کنه. :)) #نواداری

25

0

569

حریق یادها

@shivashin83

2 years

ریدن خب براتون. بخرید و بخورید. نوش جون. علف هرز.

4

20

570

حریق یادها

@shivashin83

4 years

باید اعتراف کنم که جاری‌ام زن قوی و مدبری‌ست. از اذیت‌های پنهان و آشکارش زیاد گفتم اما اگر دیشب نبود خودم را باخته بودم. نوا را آرام کرد، سر من را در آغوش گرفت و در کمال ناباوری گفت تو مادر باسواد، مهربان و خوبی هستی فقط باید قوی باشی و صبر رو یاد بگیری! کلی هم چیز یادم داده.

16

0

551

حریق یادها

@shivashin83

3 years

بالاخره تابلو "بوسه" بعد از شانزده ساعت و بیست و پنج دقیقه به پایان رسید. امیدوارم جناب کلیمت از من راضی باشه. پ.ن: حیف قاب چوبی مستطیل شکل مناسبش را نداشتم.