ما رفته بودیم هیئت بعد چون جمعیت زیاد بود دیگه تفکیک جنسیتی نداشتن و همه باهم یهجا نشسته بودیم.
یه آقایی هم کنار من نشسته بود.
مداح که شروع کرد روضه خوندن این آقا
هی محکم میکوبید رو زمین؛صدا میدادا. با هر بار کوبیدن این بندهخدا من گریم قطع میشد انگار یهلحظه به خودم میومدم