با یک بنده خدایی میرفتم دیت
باب میلم نبود ولی یکی از اخلاقاش خیلی نظرم جلب کرده بود ، اینجوری بود که ساعت 3:30 میرسید خونه
ناهار میخورد، لباسش اتو میزد ، میرفت حمام بعد یک مسیر طولانی و پر ترافیک شیراز میآمد راس ساعت 5 میرسید
پن:آدمیکه برای وقت بقیه ارزش قائل حتما با شخصیت