هرچیزی جزو برنامه هامون بود جز خواب. ول چرخیدیم تا ساعت 6 صبح رفتیم دانشگاه. حراست پشماش ریخته بود که اینا کین این ساعت پا میشن میان دانشگاه، خلاصه که رامون نداد تا نیم ساعت بعدش که بالاخره هر جور شده وارد دانشکده شدیم. یه حالت منگی داشتیم هممون ولی می دونستیم الآن وقت خواب نیست.