دیروز بعد مدت ها فرصت حرف زدن با باباجونم پیش اومد چند ساعتی کنارش بودم هیچوقت از غصه هام باهاش حرف نزدم که بابا غصه نخوره و دل نگرون نشه همیشه از حال خوبم براش گفتم دیروز اما کلی باهاش درد دل کردم تمام دردای این هشت سال و بهش گفتم انقدر که دلم از غم خالی شد و برگشتم.