@heyimchondi
حرصی نگاش کردم و تو دلم به خودم هزارتا فحش دادم که چرا این ادمو برای همخونه شدن انتخاب کردم که حالا کارم به اینجا بکشه! به خودم اومدم و هیکل درشتشو هل دادم اون طرف خواستم برم بیرون که بازومو کشید و با پوزخند گفت:”باید با هم بریم بیرون…جشن سالگرمونه مثلا یادت که نرفته؟!”