تا آخر تابستون باید تصمیم جدی بگیرم که زندگی آکادمیک یا نه. یعنی هیچوقت فکر نمیکردم که انتخاب کنم که دانشگا بمونم بقیه زندگیمو یا نه انقدر که مطمئن بودم برا این کار ساخته شدم. بد بگا رفت لیسانس.
اینستاگرام پابلیک باید از تمرینا فیلم بذارم، عکس بذارم و چمیدونم روزمره مداوم که بالا باشم برا کار و واقعا نمت. واقعا بدم میاد که مجبور باشم خودمو بکنه تو چشم آدما. اوکیه ها اینکه بایده کسشره.
بودن تو اون جمع بعد خیلی وقت با اینکه سیفترین و عزیزترین آدمای جهانن تا یه مدت اورتینک آورد برام، دوباره قراره باشم پیششون. مطمئنم حل شده برام و امنیت و عشق خالصو دیگه نمیذارم مغزم جور دیگه بفهمتش.
وقتی که یه حرف یکم پیچیده و مفصلو میخوام خلاصه کنم بداهه، اونم با این مدل حرف زدن نصف فارسی و ن��ف انگلیسی، قشنگ چه کسی داری میگی رو تو چشم مخاطب میبینم.