من،دردشوارترین لحظههای زندگی ودراوج خستگی و واماندگی،کلامی از مولایم علی را به یادمیآورم،لرزش از زانوهایم میرود،تردید ازقلبم،ناامیدی ازروحم...
من، بارها و بارها،کلام علی را کاسهی آب کردهام..
تکیهگاه کردهام
عصا کردهام
نیروکردهام
داروی مسکن کردهام و سرپناه.
نادرابراهیمی..