از پله ها اومدم پایین. نیلیا رو دیدم که تو لابی با پیراهن قرمز و صندل مشکیش نشسته بود. دختره ی عجوزع فکر کرده میتونه رابطه ی منو با مهدی بهم بزنه؟ کور خونده جنده خانم. موهامو مرتب میکنم و خیلی شیک میرم پایین تا اینکه صدای مردونه و خش دار مهدی رو از بالای پله ها میشنونم.