مغازه بودیم یهو با ساچمه و گاز اشک اور حمله کردن و جلو در پاساژارو با چند تا نخاله ی شاتگان بدست عین زندان گروگان گرفته بودن تو پاساژ خودمون هرکی بیرون میرفت یا میخواست برگرده به سمت خونش با تیر میزدنش برمیگشت تو رسما جهنم بود طرفای ما چند تا از رفیقامم غرق خون کردن جلو چشامون(: