الآن تو مترو بودم بعد کنارم دوتا بچه دبیرستانی نشسته بودن کتاباشون دستشون بود منم تو تایملاین میچرخیدم سرمو آوردم بالا دیدم پیرمرد روبروم هی چپچپ نگام میکنه
چندایستگاه گذشت آخرش گفتم چیه حاجی؟میشناسی منو؟
گفت عوض گوشیبازی کِردن مثل اینا کتابت ر بگیر دستت فردا یَک گوهی بری😐🤦♂️