اونجایی که ابی جان میخونه :
تو ای اومده از عشق تو دستات یه کمنده
منه سر به گریبون دلم پیش تو بنده
دل عاشقم از تو بهونه نمیگیره
میخواد با تو بمونه میخواد بی تو نمیره
شب گریه مستی شب عشق یه مرده
ببین مستی چشمات عجب معرکه کرده
میشه براش مرد خوشبحال اونی که ابی اینجوری براش میخونه