یکی از دوستان دیشب قبل ۹ از باشگاه اومده بیرون و یک موتوری افتاده دنبالش.میگه تو گیر و دار از این کوچه به اون کوچه رفتن بودم که از دست این موتوری راحت بشم، که یک ماشین که دوتا سرنشین خانم داشت اومدن کنارم و گفتن خانم ما دیدیم این موتور دنبالتون میکنه!مزاحمه؟این طفلی هم گفته اره.
دخترخانم وارد باشگاه شد خوشگل، خوش اندام،لنز گذاشته،موها لایت و مژه ها کاشت.
اومد سایزهاش روبگیرم ولی انقدر بوی گند و عرق و کپک میداد که مجبور شدم ماسک بزنم!
بعد گرفتن دور بازوش و چسبیدن دستم به بدنش و خیسی تنش مجبور شدم بگم عزیزم جلسه بعد قبل تمرین دوش بگیرید!
دوش بگیر هموطن
من نذر داشتم خرج دوتا بچه رو واسه تحصیل بدم.
بعد مدتی پدر این بچه ها دائم به بهانه های مختلف سعی داشت از من پول تیغ بزنه گاهی میگفتمباشه و تو خجالت واریز میکردم.
چند بار اخر الکی میگفت زینب مریض شده بیمارستانیم وازاین کرسی شعرها.
بعد چندبار که از من برای واریز پول نه شنید و
🟥چطور با کودکان دستفروش برخورد کنیم؟
- چیزی نخرید!
بیشتر این بچهها رو خونوادههاشون روزانه اجاره میدن.
پولی که به اونها میدین و فروختن تمام چیزایی که دستشونه باعث نمیشه اونا رو زودتر بفرستن خونه. به محض تموم شدن مثلا یک بسته چسب، یکی دیگه میدن که بفروشه.
.
دید از پول خبری نیست و میگم شما بچه روبستری کن من خودم با بیمارستان تسویه میکنم زد صحرا کربلا و حواله ام داد به اون دنیا و پل صراط!
اخرم گفت هر بلایی سر این بچه بیاد از چشمشما میبینم و ال میکنم وبل میکنم!
جدی چطور انقدر وقیح ان؟
چقدر حیوانات در برابر انسانسربه زیرو بی توقع ان
اونا هم مثلا شروع کردن اعتراض به موتوریه و به این گفتن بیا بشین برسونیمت.این بنده خدا هم از همه جا بی خبر گفت وای چه آدمهای خوبه نشسته تو ماشین تا نشسته یکی از خانما کاتر گذاشته زیر گلوش و بردنش تو یک خیابون خلوت و اون موتوری هم اومده هرچی داشته ازش گرفتن و به عبارتی لختش کردن.
دوستم هرسال تولدش رو خانه ی سالمندان میگیره و گل و کیک و شام برمیداره با خودش میبره اونجا.
امسال منم باهاش رفتم و رفتنم تیر خلاصی بود به اوضاع روانی وحشتناک این روزام!
خیلی ها مدتهاست کسی به ملاقاتشون نیومده و با شور و شعف خاصی سمت آدم میان.
اکثرا مشتاقن باآدم صحبت کنن
این وسط
امروز شاگردم گفت من که اصلا از مرگ بابک خرمدین تعجب نکردم چون ممکن بود سر خودمم بیاد.
بعد تعریف کرد که پدرش۱۲سال قبل با لیوان زده تو سر برادرش و بعد اون هم کلی کتکش زده.
چندمدتی برادرش بیمارستان بوده و بعد فوت کرده.
میگفت یکبار که دیر سفره رو پهن کردم با بشقاب ملامین زد تو سرم
خانم جوونی که برای سایزگیری پیش من اومده بود انواع واقسام انحنا رو در ستون مهره و داشت!
از گوژپشتی و گودی کمر بگیر تا مشکل سر به جلو!
شروع کردم سوالاتی ازش پرسیدن واسه دونستن تاریخچه ورزشی،بیماری و کار.
چند سالتونه؟۲۷سال
شاغلید؟نه خانه دارم
بارداری و زایمان داشتید؟
عجیبه که واسه بوی عرق و کثیفی انقدر توجیه می تراشید!
تو باشگاه با خانمهایی مواجه میشم که بوی شورت میدن بوی کپک عرق روی عرق رو میشه ازشون حس کرد همین خانمها صورتشون غرق آرایش میکنن!
در واقع وقت آرایش دارن اما وقت نظافت خیر.
یک دوش گرفتن و لباس شستن انقدر صغری کبری چیدن نداره والا
یک دوستی دارم بی نهایت خسیسه.
هر موقع ما قرار میذاریم شام یا وعده ای بریم بیرون اینم میاد، ولی هیچ چی سفارش نمیده میگه اشتها ندارم!
بعد میشینه باقی مونده غذای بچه ها رو میخوره یا هرکی از بشقابش یک چیزی بهش میده!
حالا این بنده خدا بچه یکی از ثروتمند ترین افراد این شهره ها
بهشون بی اعتنایی نکنین!
نادیده نگیرینشون. بیاعتنا نباشین.راهتونو نکشین و نرین. شیشه ماشین رو ندین بالا.این کارا باعث میشه اون بچه با تنفر از اجتماع بزرگ بشه.صبور باشین و توضیح بدین که اون وسیله رو لازم ندارين.خشونت به خرج ندین.اون بچه بزرگ میشه و این خشونت رو به جامعه برمیگردونه
تخت کناری تو بیمارستان یک بچه هفت ماهه بود که مقعد نداشت!
اسمش همابراهیمه دکترش میومد بالا سرش انقدر خوشگل باهاش حرف میزد.
هی میگه آقا ابراهیم فردا میخوام واست یک مقعد خوشگل و کار راه انداز بذارم قوی باشی ها!
امروز خانم میگفت شوهرم ۱۳ساله اصرار داره سکس سه نفره داشته باشیم ومن بالاخره موافقت کردم!
ما در حالی که تو شوک بودیم پرسیدم نفر سوم یعنی آقا باشه؟!
با یک حالتی که بهش برمیخوره که فکر کردیم شوهرش بی غیرته فرمودن نخیر معلومه که خانم!
واقعا جز عجیب ترین چیزهای بود که دیدم و شنیدم!
براشون دلسوزی الکی نکنین.
اگه کاری از دستتون بر نمیاد الکی بچه رو گیج نکنین. سوال الکی نپرسین که مجبور بشه دروغ بگه.
اونها خانواده دارن اما مجبورن دروغ بگن.
نگین دوست داری بچه من بشی؟ این جور حرفها باعث میشه بچه آزار روانیه ببینه.
چه کاری از دستمون بر میاد؟
- بهشون خوراکی بدی اکثر این بچه ها سو تغذیه دارن، براشون خوراکی های مقوی بخرین و بهشون بدین و مطمئن بشین که میخورن.مثلا بسته کوچیک شیر یا موز، ساندویچ گوشت یا مرغ.نارنگی یا پرتقال. اگه بهشون پول بدین ازشون میگیرن.
اگه داره التماس میکنه توضیح بدین که باید جنسش رو ببینین که آیا لازم دارین یا نه.
یادتون باشه که شما مددکار اجتماعی نیستین و کاری هم از دستتون در همون لحظه بر نمیاد پس صبور باشین و سعی کنید لااقل مثل یک انسان با اون بچه برخورد کنید.از کلمات مودبانه استفاده کنین.
این بچه ها چیزی
چیزی بدین که باعث بشه بدنشون مقاومت بیشتری داشته باشه و مریض نشن.
لباس بهشون ندین چون ازشون میگیرن و وادارشون میکنن در فصل سرما با لباس کم تو خیابون باشن که مردم دلشون بسوزه.
- مثل یک فروشنده باهاشون برخورد کنین.
نذارین ازتون گدایی کنن.
غیر از فحش و کلمات زشت و جمله هایی که مناسب سنشون نیست نمیشنون. با احترام برخورد کنین تا همیشه تو ذهنشون بمونه که اجتماع دشمن اونها نیست.با ١٢٣ تماس بگيريد.نگید که فایده ای نداره چون داره!
اگر میزان گزارشات مردمی از جایی تعدادش بالا باشه اونها از بهزیستی تقاضای
واحد جمع آوری متکدیان میکنن.
در حال حاضر بهزیستی این امکان رو داره که بتونه بعضی از این بچه ها رو به عنوان بد سرپرستی از خونواده هاشون بگیره.
(میتونید توی گزارشتون بگین که میترسید از این بچه ها سواستفاده جنسی بشه) اونها وظیفه دارن که گزارش شما رو ثبت کنن
واقعا ترسناکه که یک دختر جوون که حداقل ۵سال از من کوچیک تره ۴تا زایمان و ۶بارداری داشته و بازم میخواد همین روند رو ادامه بده در صورتی که گند خورده تو سلامتیش!
امشب بابام در یک عملیات انتحاری اومد آش پختن رو در حین تماس تصویری خانوادگی به دایی مجردمیاد بده! این آموزش با عبارت امیر جان اش پختن کاری نداره که شروع شد😂
در کمال اعتماد به نفس شروع کرد توضیح دادن که ببین یک مشت نخود بردار یک مشت لوبیا یک مشت عدس این رو با پیاز تف میدی!
۶تا بارداری ۴زایمان طبیعی!
در حالی که داشتم به خودم میگفتم به تو ربطی نداره گفت زیاده؟
گفتم چی؟
گفت بچه هام!
با لبخند گفتم واسه من آره اما برای دیگران نظری ندارم🙂
یک دفعه گفت شوهرم دوتا دیگه هم میخواد!
باز گفت تازه نمیدونه میام باشگاه والا میکشتم گفتم میام کلاس احکام...
امشب یک مادرو دختر اومدن باشگاه داشتن دنبال یک خانم دیگه میگشتن!
مدیر داخلی گفت من که نمیشناسمش حتما از بچه های جدیده.
دیدیم زیادی کنکاش میکنن که امروز اومده؟آدرس ازش دارید؟
گفتیم نمیشه اطلاعات شخصی افراد به دیگران بدیمامرتون چیه؟
یهو دختر برگشت گفت زنیکه با بابامدوسته🫠
از عصر دارم به تماسش فکر میکنم
انقدر عجیب و ترسناک بود که یک لحظه انگار برق به تمام تنم وصل شد.
با استرس زنگزد که بابا ببین میفهمی من کجام خودمنمیدونم،اصلا نمیدونم چطوری باید برم خونه!
بهش گفتم کسی دور و برت هست گوشی رو بدی بهش؟یکی رو پیدا کرد بهش گفتم بابا من الان کجاست
چند وقت قبل همه خونه من دعوت بودن این بنده خدا هم اومد و یک جعبه شیرینی آورد بعد اون هر بار میگفت خوردی از اون دیدی چقدر خوشمزه است!بخوری ها خراب نشه!
چند روز بعد جعبه رو بردم باشگاه تا بچه ها بخورن دیدم اینم داره ظرفش رو واسه خودش پر میکنه😂😂
خسیس ترین آدمیه که دیدم
لطفا اگر تو خیابون بچه ی ۲ سال به بالایی رو دیدید که عجیب غریب لباس پوشیده یا لباس کهنه تنشه در صورتی که والدینش مرتبن بهش خیره نشید!
بچه از حدود همون دوسالگی( شاید کمی قبل تر)در زمینه انتخاب لباس مستقل میشه و فقط و فقط لباسی که دوست دارن رو میپوشن.
لباسهای دوست داشتنی هم اکثرا
من روماتیسم دارم و در راستان واکسینه شدن بیماری های زمینه ای با منتماس گرفتن که برمبهداشت.
اونجا از من پرسیدن چه داروهایی مصرف میکنی؟
وقتی متوجه شدن ابترکس(متوترکسات)مصرف میکنم گفتن باید حداقل دو هفته این دارو مصرف نشه تا امکان واکسینه کردن باشه
گفتم اطلاع رسانی کنم.
مردم واقعا بیشعوران.
رفتم بانک بچه یکی پشت هم داشت سرفه میکرد پاشدم رفتن دور تر نشستم مریض نشم اونم اومد نشست کنارم!
بچه آب دماغیش داشت با فین فین شکلات میخورد و منم حرص.
برگشت گفت عه شما بهش شکلات دادی؟
گفتم نه من به بچه دیگران چیزی نمیدم لطفا وقتی بچه اتون مریضه واسش ماسک بزنید
گفت فلان جا
واسش توضیح دادم که بابا یادش نمیاد کجاست میخوام تاکسی بگیرم واسش طفلی گفت پیشش میمونم.
آخرین باری که بابا رو دیدم حالش خوب بود و از فراموشی خبری نبود البته اخرین بار ۱۴ ماه قبل بود...
موکا یکی دو روز بود عوق میزد دکترش گفت احتمالا مو سر دلشه بهش مالت بده.
خلاصه کلی مالت دادم یک دفعه شب دسدم یک نخ بلند از مقعدش زده بیرون!
دکتر گفت اصلا نخ رو نکشی که روده اش به هم دوخته میشه صبر کن اگه دفع نشد بیارش.
خدا روشکر نخ رو دفع کرد اما من واقعا موندم از کجا نخ به این
مامانم از اون میگفت چی میگی مرد کی نخود لوبیا رو تف میده؟میگفت خب پس چه میکنن؟گفت تف نمیدن که میذارن بجوشه گفت خب پس بعضی ها تف نمیدن.بعد گفت بعد دوتا پیاز چاق بردار خلالی کن تف بده بعد سبزی تو اضافه کن تف بده!😂😂باز مامان گفت کی سبزی اش رو تف میده؟
از باشگاه اومدم بیرون و برای تاکسی که داشت رد میشد دست تکون دادم.
سوار شدم راننده شروع کرد سوال پرسیدن.
سوال های بی دلیل و مسخره
چه کاره ای؟این موقع شب خطرناکه تنها میای تو خیابون!
چندتا سوال اول رو بنا به ادب جواب دادم که یک دفعه مردک گفت میخوای ببرمت شام بیرون خستگی ات در بره
داشتمبا داداشمصحبت میکردم و میگفت خیلی بی رمقم هیچ وقت انقدر بی انگیزه نبودم دائم میگم این چه زندگی مسخره ایه ما داریم که چی که زنده ایم.
تو فکر و غم بودم که چرا پسر ۲۰ ساله باید به این مرحله برسه.
که یهو مامانم با صدا بلند گفت بگو واسه خاطر اینه که صبحونه نمیخوره!
من واسه خرج روزانه زندگیم نموندم ولی دیدن قیمتها داره اضطرابم رو تشدید میکنه.
وقتی میبینم درآمدها تغییر چندانی نداشته ولی هزینه ها سرسام آور شده وحشت میکنم!
یک خرید سوپری کم کم ۱ تومن در میاد در صورتی که عملا هیچی نخریدیم!
واسه تغییر ماشین باید چندصد میلیون پول داسته باشی.
میگه قلب من یک دریچه رو نداره
گفتم چی؟مگه میشه؟گفت آره دیگه نداره مادرزادیه
با بهت فراوان گفتم چجوری فهمیدن پزشکت چی گفت؟گفت پزشکا نفهمیدن بابا من هی حالم بد بود شبا حمله و بی قراری داشتم و حس مرگ و سنگینی رفتیم فالگیر که خیلی کاردرسته گفت قلبت یک دریچه نداره😫
@Chiiiiiiiiikaa
بابابزرگ من جلودستگاه خودپرداز بوده به یکی گفته عینکم همراهم نیست بیا واسم پول بگیر اونم سه تومن زده کارت خودش!
یکمم دنبال پولش رفت ولی دیگه نتونست پولشو برگردونه
@orjjorwel
دزدی میره خونه ای که پر سیر بوده وسط اون سیرا یک چراغ جادو پیدا میکنه دست میکشه روش و غولش میاد بیرون میگه ارباب چی میخوای؟
میگه پول!غول میگه لول!طرف میگه نه بابا پول
یک دفعه یک پیرزنی از وسط اون سیرا میاد بیرون میگه ولش کن مادر این نمیفهمه من هر چی بهش گفتم باز رفت سیر آورد😅
لباس های کوچیکتر یا کهنه ای ان که در اثر زیاد پوشیده شدن به خاطر علاقه ی وافر جسم و جونشون رفته.
دیگه از رنگ به رنگ بودن لباسها یا کلاه زمستونی پوشیدن تو تابستون چیزی نمیگم😅
وقتی سوار شدم گفت کجا میری گفتم مستقیم گفت مستقیم میبرمت هرجا دلم خواست!اونجا هم با عجز میگفتم نه ممنون و انقدر اصرار کردم که نگه داشت🤦♀️
چرا اینو گفتم؟نمیدونم!
فقط میدونم تو این شرایط مغز آدم خوب کار نمیکنه و عاجز میشی
فقط سوار ماشینی بشید که از طریق تماس اون سرویس ثبت شده باشه
نه بذار برسونمت الان خطرناکه کسی به زور سوارت میکنه دستهام میلرزید و انقدر هی اصرار کردم که پیاده میشم و خرید دارم با اکراه جلوی یکی از هایپر مارکتها پیاده ام کرد.
این اتفاق مجدد ماجرا ۱۵ سال قبل رو برام زنده کرد که سوار یک پیکان گذری شدم که راننده اش پیرمرد بود!
یک دفعه انگار از شدت ترس مغزم قفل کرد و به جای اینکه جواب درخوری بدم گفتم نه ممنون خونه منتظرمن🤦♀️
اونم باز گفت حالا یک کم بیشتر منتظر باشن و منم از شدت ترس که مغزم قفل کرده بود و مثل نادونا فقط تشکر میکردم وقتی خیلی اصرار کرد گفتم اقا نگه دار پیاده میشم اونم هی اصرار که نه
حساب کردم دیدم دقیقا از ۲۰ فروردین هر روز دارم به یکی دو نفر که عزیزی رو به خاطر کرونا از دست دادن تسلیت میگم!
همه هم معتقدن خیلی رعایت میکردن😐
دیروز یکی از اقوام پدر و مادرش رو باهم از دست داد، و میگفت اخه چطوری ما که انقدر رعایت میکردیم!
باهاش همدردی کردم اما دائمتو ذهنم
خانم اومده میگه لطفا برنامه تمرین من رو جوری بنویسید سینه امبزرگبشه!
بهش میگم عزیزم خوب به من نگاه کن!
به نظرت من اگه میتونستمسینه بزرگ کنم تو این ۱۳سال قدمی برای خودم بر نمیداشتم🙄
#گودی کمر چیه و علت به وجود آومدنش چیست؟
گودی کمر منحنی مبهمی در ستون فقرات است .دلایل و عوامل زیادی در پیدایش آن وجود دارد ، از جمله شرایط مادرزادی ، وضعیت ناهموار و آسیب دیدگی ،تیلت های لگنی،ضعف عضلات شکم خصوصا عضلات راست شکمی ،چاقی شکمی و...
سلام
خب خواستم یک سری خواسته ها روتین و اشتباه رو که شاگردان از من میپرسن اینجا عنوان کنم
اولین اشتباه درخواست برنامه تمرینی برای چربی سوزی موضعیه
مثلا لطفا یک برنامه بدید که شکمم آب بشه اما سینه و صورتم تکون نخوره!
هر دو ساکت شدیم که باز مامان گفت خب حداقل صبحها یک شربت خاگشیر بخورید گرما زده نشید بی رمق بشید😂و این گونه بحث اصلی و حساس ما به خنده کشید و آخرش با هر هر و کوفت مادر به اتمام رسید.
خاک بر سرتون با مدیریتتون
واقعا مشاغل آزاد رو دارید ورشکست می کنید🤦♀️عید و قبل عید رو ول کردن به امان خدا و بدون هیچ منع قانون رفت و آمد و سفری حالا اومدن باز نامه زدن که بنا به دستور ستاد کرونا باشگاه ها و مغازه و پاساژ و فلان تا دو هفته تعطیل🤦♀️🤦♀️
ما چجوری باید اجاره و بیمه ی
@happybookseller
یک جوک بی ادبی هم شنیدم.میگن دزد میره تو یک خونه ای که از درد و دیوارش سیر اویزونه،یهو پاش میخوره به یک چراغ جادو و غولش میاد بیرون.میگه چی میخوای سرورم؟میگه یک میلیون پول .غول میگه لیلون؟میگه نه میلیون باز غول میگه بیلیون؟این میگه میلیون.یک دفعه یک پیرزن از پشت سیرا میاد بیرون
@aliboskabady
جناب بسکابادی بهترین کار همین پرداخت غیر مستقیمه اما به شرط اینکه مثل شما موسسه معتبری رو بشناسیم.
اگر براتون مقدوره اسم موسسه روبفرمایید🌹
در راستای خاطراتی که دوستانتعریف کردن من هم یک خاطره تعریف میکنم.
یادمه ۱۷ ۱۸ ساله بودم رفتم خونه ی یکی عزیرانم و شب موندم
شوهر این بنده خدا تا صبح سرفه های خشک میکرد
من و این عزیز هم تشک انداخته بودیم کنار هم که تا صبح حرف بزنیم
هی این بنده خدا سرفه کرد و خانمش بی تفاوت بود
فردا میفرستنش مشهد برای اهدای عضو.
دیگه تموم شد.
@YaseSepide
یاس سفید و قشنگ من سفرت به سلامت فردا خودم پیشتم.
نمیدونم بعد این قلب مهربونت قرار تو سینه کی بتپه.
دوست داشتی زندگی ببخشی به تصمیمت احترام گذاشتن.
این مرور میشد که قوربونت تو نه از دید و بازدید عیدت گذشتی نه از ۱۳ رفتنت نه از رفت و آمد و جمع شدنت با خواهر برادرها.
اخه رعایتت چی بود؟یک ماسک نصف نیمه زدن؟
امروز هم زنگ زدمحال خواخر دوستم که باردار بود و کرونا گرفته بود رو بپرسم گفت خواهرم صبح فوت کرد.خواهش میکنم رعایت کنید
چند وقت قبل اینجا توئیتی خوندم که نوشته بود عشق اول هیچ وقت از یاد آدم نمیره!میگفت تو برو بشین پای حرف این پیرمردا میبینی اولین چیزی که برات تعریف میکنن داستان عشق اول و فراغهاشه.واقعا راست میگفت. یکی از این پیرمردها از بستگان منه و هنوز که هنوزه قلبش مالامال از درد عشق اوله.
باور کنید منم نمیدونم چرا یقه باباشونو نمیگیرن و دنبال اون بنده خدا میگردن!
ان شاالله در شب های آتی نشست صوتی برگزار می کنم و این مادر و دختر رو دعوت می کنم تا به سوالات شما عزیزان پاسخ بدن😄
خیلی سال قبل یک گروه زدیم با چندتا از بچه های نی نی سایت
دوسالی باهم بودیم که یک روز یکی از بچه ها گفت میخوام یک اعترافی بکنم😂
و اون اعتراف این بود که ایشون مرده
جالب این بود که بهترین راهنمایی ها رو در زمینه ی اختلافات زناشویی بچه ها داشت.
گفت دیگه خسته شدم از حضور بینتون
خلاصه بهش گفتم بابا پاشو یک لیوان آب بهش بده شاید داره خفه میشه
گفت هیچی اش نیست؟
خودش پاشه بخوره من ۱۰ بار مریض شدم و حالم شدیدا بد بوده به روی خودش نیاورده منم شدممثل خودش!
از اون سال ۱۳ سال میگذره و با همین کنار اومدن هیچ کس به دیگری محل نده دارن زندگی میکنن!
@ghazal_anns
یک عده بیشعور ریختن این زیر به بدترین حالت ممکن دارن اون هیکل اون دختر رو نقد میکنن!
انقدر احمقن که نمیفهمن سایز مچ پا و بدن دست خود آدم نیست والا همه بهترین رو واسه خودشون انتخاب میکردن.
خاک بر سرتون که یک کامیون پسند یاد گرفتید و از دهن کثیفتون نمیوفته
خب این جور که از شواهد پیداست باید باشگاه رو بفروشم!
متاسفانه دخل و خرج یکی شده و دیگه به زحمتش نمیارزه!
فکر هم نمیکنم دیگه هیچ وقت باشگاه بزنم!
پدرت بسوزه آخوند که مجبورم نون چند نفر روببرم.
لطفا مراقب خودتون باشید.
خصوصا اگر مشکل سیستم ایمنی دارید.
من پدربزرگم رو به خاطر انفولانزا از دست دادم!
انقدر این اتفاق تلخ و یکباره بود که تو این چند روز دلم نمیخواست در موردش حرف بزنم😢