ما تو زندگیمون درگیر یک سری اجبار هایی هستیم که قدرت تصمیم گیری صد درصدی برای زندگیمون رو از ما سلب میکنه؛
تنها شاید ۲۰-۳۰ درصد در اختیار خودمون باشه، که همون رو اگر تلاش کنیم اصیل(اگزیستانسیال) زندگی کنیم برنده ایم.
-تکه ایی از پادکست”رواق”
سلام/
توجهتون رو به استوری اقای
@MandaniMr
در اینستاگرام جلب میکنم.(در خصوص کامنت مادر در مورد دغدغه های امروز زندگی پسر نوجوونشون)
به شخصه از نحوه ی بیانشون لذت بردم.
ممنون/
موسی گفت:
“همه خورد میشن، این اجباریه؛
سعی کن در زمان خورد شدن انسجام ذهنتو نگه داری.
اگر انتظار خورد شدنو نداشته باشی، سورپرایز میشی”
جالب و درست گفت.
دلم میخواست الان مغزم اروم تر بود، فکرای الانمو نداشتم؛
یه دختر گوگولیِ مهربون بودم و فقط با دوست پسرم راجب پفی بودن یا نبودن دامن لباس عروسم حرف میزدیم؛
-بیستم اردیبهشته-
نظر شخصی/
اگر شما والد هستین و در شرایط نرمال (بدون هیچ اجبار و نیاز زیاد) کار میکنید، بخاطر شاغل بودن وظایفتون رو در قبال فرزندان فراموش میکنید، شما والد اسیب زایی هستید.
پ ن: اگر میتونید تعادل رو حفظ کنید، قابل تحسینه.
لطفا اگه با من در ارتباطید، وقتی پیامی میفرستید، تک کلمه فقط اسمم رو صدا نزنید یا سلام کنید؛
تو همون پیام کارتون رو هم بگید ممکنه من بعدا انلاین شم و اونموقه شما نباشید
شاید حال مناسبی برای موضوع مدنظرتون نداشته باشم یا نگران میشم یا مجبورم منتظر بمونم بیاید.
ممنون.
این مدت ارتباط هامو محدود و بصورت “پرایوت” تا حدود زیادی قطع کردم،
یه جورایی ارتباط هام در حد کامنت پابلیکه با همه و چت دو نفره ایی نداشتم اخیرا،
فکر میکنم راضیم و تمدیدش میکنم.
دوست پسر سابقم نه تردز داره! نه توییتر!
نه تماس تصویری تاحالا گرفته بود! نه تلگرام داشت! نه واتساپ زیاد میومد! سرگرمیش بعضی مواقع اکسپلور اینستاگرام بود! لعنتی اینقدر غرق زندگی واقعی بود! ک کنار هرکسی بعد اون نشستم مسخره میان! ساکت بود اروم بود! و چقدر واقعی..
مرا ببوس
مرا ببوس
برای آخرین بار
تو را خدانگهدار
که میروم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته
گذشته ها گذشته
منم به جستجوی سرنوشت
در میان طوفان همپیمان با قایقران ها
گذشته از جان باید بگذشت از طوفان ها
به نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها
که بر فروزم آتش ها در کوهستان ها