یه پیرزنِ وایساده بود واسه تاکسی دلم سوخت رسوندمش خونش (که یکی از روستاهای اطراف شهر بود) وقتی رسیدم سر کوچهشون ماشینم جوش اورد که مجبور شدم وایسم، پیاده شد گفت مرسی که رسوندی و رفت😂🥲
من اگه مامان شم؛
اولین لباسی که تن بچهم میره لباس رئاله،
اولین کلمهای که یادش میدم نه مامانه، نه بابا..
اولین کلمهای که بچه من به زبون میاره قطعا رئاله،
اولین عشقش، عشق به هیچ جنس مخالفی نیست..
اولین عشق بچه من عشق به رئاله،
بچهای که من مامانشم یه مادریدیستای مادرزاده🤍
این که رئالی نباشید اوکیه ها…،
ولی
نه دوست
نه آشنا
نه رفیق
نه خواهر
نه برادر
نه عشق
نه هیچ چیز دیگهای نمیشناسم اگه با باخت و تساوی رئال پیش من خوشحالی کنی⚔️🤍
بعد سی و خورده ای روز دارم برمیگردم خونمون
بیشتر از این که ذوق دیدن خانواده و دوستامو داشته باشم ذوق دیدن سه تا کیتمو دارم که تو نبودنم رسیدن و من هنوز ندیدمشون🥹
یادش بخیر..
یه زمانی اینجا نتایج بازیهایی که پخش زنده نداشتن رو میدیدیم…:)) کنترل هر تلویزیونی که گیرم میومد رو میگرفتم و فوری میرفتم رو تله تکست و صفحه ۳۶۰🫠
چه انتظاری میکشیدم واسه بروز شدنش….🚶🏻♀️
تو نقطهی امن منی
یه تیکه از قلب منی
ذوق زندگی منی
نور چشم منی
انقدر بهم نزدیکی
که انگار تو خودِ منی🤍
عشق🫀