خدا شاهده یه زمانی شوتی بودم از بندر اسلحه میزدم به سمت کرمان
با پلیس درگیر شدم
4 تا گلوله خوردم ولی زنده ماندم
چون نمیتونستم قبول کنم مثل یه آدم معمولی بمیرم
خون داشت از دهنم بیرون میزد
ولی نمیخواستم قبول کنم اون لحظه باید بمیرم
چون هنوز جوونی نکرده بودم چون کلی رویا داشتم