پارسال همين موقع ها داشتم به سوئد مهاجرت ميكردم و حتي بليط هم خريده بودم و از رفتن منصرف شدم.
ميدوني چرا نرفتم؟؟چون اكسم گفت بري من قلبم ميشكنه و يك ماه بعدش باهام كات كرد=)))))))))))))))))
معلم زبان راهنماييم ميگفت هروقت خر از نردبون بالا بره اون موقع انگليسي ياد ميگيري بعد من خودمو پارههه دادم ياد گرفتم و ١٦ سالگي تونستم زبان تدريس كنم=))))
۵ ۶ سالم بود یه مهمون از شیراز داشتیم که طرف پزشک بود و یه پسر داشت اون موقع ها پیشدانشگاهی بود،این بی ناموس بهم گفت میدونی کیر چیه؟؟گفتم نه،گفت یه شکلاته دیدم بابات قایمش کرد برو از بگیر بیا منم کیرمو میدم بخوری.
منم کسخل کسخل دوییدم داد زدم بابا کیرتو بده بخورم.
امروز تو راه باشگاه ٤ نفر منو خفت كردن و هر چهارتاشون سلاح سرد همراه داشتن تموم پولام مدارك شناساييم و... دزديدن.
كي همچين گوهي خورد گفت امنيت داريم؟؟؟
طرف سه ماهه کرایه نداده بهش حتی زنگ هم نزدم این مدت.دیشب بهش پیام دادم میگم مشکلی هست که واریز نکردی؟؟میگه ۴ ساله بهت کرایه دادم دیگه مغازه مال خودمو بهت کرایه نمیدم پیشمم اماده کن.قطع کرد.
داداش كوچولوم ديشب پرسيد اسفنج دريايي كجاها پيدا ميشه گفتم تو دريا نزديك خونه باب اسفنجي امروز ديدم تو امتحانش نوشته نزديك خونه باب اسفنجي=))))))))))))
یه هفتس فامیلمون خواهش التماس میکنه سابیده که تروخدا بیا کامپیوتر پسرمو درست کن کنکور داره.
از رو صندلی تخمیش بلند شدم که رو تختش بشینم،همینکه پتو رو دادم کنار یه عروسک خرس قرمز دیدم که لای پاهای اون بدبخت کلی اسپرم خیس و خشک شده بود=))
از بویی که بلند شد نگم براتون:))
تولد ٨ سالگیم رو خانوادم یادشون رفت تو دفترم نوشتم "از همتون متنفرم"بعد بازش کردم گذاشتم بالای تختم که ببینن. صبح که بیدار شدم دیدم یه کادو بالای تختمه
بازش کردم توش یه کاغذ بود با ٤ تا دست خط مختلف روش نوشته بود "ما هم از تو متنفریم"=)))))
کون لحاف میدوزه ابرومو بخیه زد.
تو راه برگشت تونستن متقاعدم کنن که حرف زشتی هستش و دیگه تکرارش نکنم.
بابا بهم گفت رفتیم خونه در گوش پسر دکتر شیرازی بگم که اون حرف زشتشو داده به مامان پسره.
نتیجه میگیریم که بچه هاتونو مث من سرسخت بار بیارید و تا اخر برا خواسته هاشون بجنگن.
۶ ۷ تا رنگ عوض کرد گفت ساکت شو منم هییی پا فشاری میکردم بابا تروخدا کیرتو بهم بده.
مامان دست جلو دهنم گذاشته بود منم تقلا میکردم که به کیر بابام برسم.
دکتر گفت عمو جان این حرف زشتیه نباید بگیش منم که از رفتار ظالمانه مامان بابا بغض کرده بودم گفتم عمو تو کیر نداری بهم بدی؟؟
همینطور میدوییدم سمت اتاق پشتو با یه لبخند رضایت که انگار گنج پیدا کردم پشتمو نگاه میکردم که تقققق سرم خورد به دستگیره در.
خلاصه بردنم بیمارستان که ابرومو بخیه بزنن خانوم پرستاره گفت ابروت چیشده عزیزم گفتم کیر میخواستم دوییدم سرم خورد به در کج کج نگام کرد جوری که انگار کون لحاف..
همه ساکت شده بودن و اون پسره ی کسکش از زیر به کتک خوردنم میخندید.
چند دیقه ای گذشت آروم شده بودم بابا مامان عذر خواهی کرده بودن که یهویی یادم افتاد بابام یه جعبه تو اتاق زیر تخت داره که وسایلاشو اونجا قایم میکنه نعره زنان گفتم فهمیدم کیرت کجاس بابا.