من تنم را حس نمیکنم، من نمیدانم زندگیم از کجا شروع میشود و به کجا ختم میشود، بسیار اتفاق افتاده است که مرا صدا کردهاند و من جواب ندادهام، بس که تعجب کردهام که من هم اسمی دارم. ولی من در تنِ همهٔ مردم رنج میکشم، من روی همهٔ گونهها سیلی میخورم، من با مرگِ همه میمیرم.