بارها از آن تشویشی که انگار در دلم رخت میشستند در صفحه توییترم نوشته بودم و دست کم همه را متوجه حال بدی که بر من میگذشت کردم.
سیزده مرداد، آن جمعه گرم تابستانی ، در مسیر بابلسر برای آزمون، به خیالم رسید تصویری از آن روزم ثبت کنم تا یادم بماند چقدر اضطراب داشتم که دلیلی برایش