جاخالی داد و من با تمام توان چندبار داد زدم: بی ناموس!!! و ایشون دوتا دا قرض گرفت و فرار.
تنم از شدت خشم میلرزید.
یه خانم جلو گفت منم دیدمش و دمت گرم و این حرفا.
چندقدمی رفتیم یه آقای پرایدی رد میشد گفت: بنده خدارو ترسوندی!!!
منم داد زدم تو همونی، تو خود همونی که ازش دفاع میکنی