@yabaseta
یه لحظه به خودم اومدم و دور و برم و نگاه کردم
با عجله از اتاقم اومدم بیرون و پله های هزار متری
عمارت و دو تا یکی اومدم پایین
که یهو چشمم به آرشام افتاد کف زمین غش کرده
تنم شروع کرد به لرزیدن . نمیدونستم چیکار کنم
رفتم سمتش و تو بغلم گرفتمش٫ به خدمتکار گفتم
زنگ بزنه اورژانس ....