۱/طولانیه، بحث جنسیهم نیس که تا آخر بخونه کسی، مینویسم و پین میکنم که خودم یادم بمونه در حد خودم خوب خفن بودم:)) دیشب توئیت یکی از بچهها رو دیدم. یادم اومد پارسال کل پروسه تعویض خونهرو تنها بودم. بعد اینکه به سختی خونه پیدا کردم، تنهای تنهای تنها اسبابکشی کردم. چونه زدن با
یهو یادم اومد یه چی بگم.
ببینین گلپسرا، درسته به ارگاسم رسیدن خانوما بیشتر زمان میبره، ولی این زمان یه حدی داره. اگه میتونستین پارتنرتونو ارضا کنین بلخره میشد. یه جایی دیگه بپذیرین که نمیشه و بذارین حداقل تو فاز پلاتو اون حس خوب و لذتو داشته باشه و تمام. زیادی که طول بکشه
بیتعارف من دلم سکس منظم و بسیار زیاد میخواد. با یکی که دوس داریم همو, هروقت خواستیم داستان کنیم.
منظورم واقن دوسپسرمه. نه بنفیت و فلان.
کمبود این مورد، بیشتر از عشق و احساس و اینا اذیتم میکنه خدایی !!
با کم شدن لوبریکیشن، ادامه رابطه واسش دردناک میشه، مجبوره فیک کنه تا دست از سرش بردارین !
خلاصه که نتونستین به ارگاسم برسونید اشکال نداره :) کم کم سر فرصت کشف کنین پارتنرتونو. صرفن با زیاد کردن مدت زمان اینترکورس چیزی عوض نمیشه.
نمیخواد رکورد بزنین دو ساعت! مسابقه نیس که :))
رو مخمه پیام بدم بهش بگم "درسته اخلاقت افتضاح بود، استایلتم اونقد خفن نبود، ولی آه از سکست! تو عم که با من رو ابرا بودی! پس بیا دوباره حماسه بیافرینیم"
ولی چون بیجنبهس، ترجیح میدم همچنان فقط بهش فکر کنم :)
و جالبه تنها پسری بود که دیدم ادعا نداشت سر این داستان :)
@Ninzan_gen
والا ما که هرکیو تا حالا دیدیم ادعا داشته استاده در این زمینه :))) اکثرنم چیزی که بهش مینازن همین مدت زمان خیلی بالاس :))) تو منشنا عم الان هستن دارن میگن اووو دو ساعت که زیاد نیس اصن :))))
طول کشید تا بفهمم آدمایی که لیاقت دوستی، رفاقت و پارتنرشیپ(از هر نوعی)رو ندارن؛ باید "به طور کامل" حذف بشن. نه که نصفه نیمه باهاشون کنار بیای. این آدمای نصفه نیمه تو یک سال و نیم اخیر، روح و روان منو له کردن. نه که بخوان این کارو بکنن ولی حضورشون به روحم آسیب زده؛
سال کنکور، پشتیبانم بهم گفت ببین آیدا با قطعیت میگم تو همینجوریشم پزشکی قبولی. ولی اینجوری پیش بری بندرعباس قبول میشی؛ وقتی میتونی با دو تا مهمونی کمتر رفتن، شیراز قبول شی، چرا بندرعباس؟
خب این چه کوفتی بود گفتی :)) دو تا شهر دیگه مثال میزدی الان اینقد نمیسوختم -_-
من رییییدم دهن آخوند
که من نه تنها تو این سن ماشین ندارم حداقل تا سی سالگیهم ماشین نخواهم داشت.
تو این گرما با کلی خرید و با خستگی بیمارستان باید در به در دنبال اسنپ و تاکسی باشم.
گه تو اول و آخرتون
پ.ن: من آدم بیادبی نیستم
بندرعباس اینجوریه که خونهت گلشهر نباشه و ماشین نداشته باشی باخت دادی.
میپوشی میای بیرون تو تاریکی و برهوت میری خریداتو میکنی دوباره تو تاریکی و برهوت برمیگردی تا خونه. نه چهارتا آدم میبینی نه هیچی. حتی موشارو هم نمیبینی اینقد تاریکه
بعد حموم عکساااایی گرفتم، که دیگه کلوزم نمیشه گذاشت. خیلی کلوزم نمیشه گذاشت. ینی باید واسه شخصِ تو میفرستادم فقط، که جامهدران به سوی خونهم میدویدی :)
واقن حیف
ریلی حیف
من از اینا بودم که چون اکسم توتفرنگی دوس داشت، میخریدم و تنهایی بهشون دست نمیزدم تا بیاد باهم بخوریم :)) ولی واسه خودم نمیخرم هیچوقت، چون گرونه.
و دِ سِیم استوری واسه چند تا خوراکی دیگه که خودم هنوز که هنوزه نخوردم اصن :) ولی واسش میگرفتم که ذوق کنه :(
ای آیدای خنگ
قرار اول مست اومده دنبال من و پشت فرمون واسه خودش پیک ریخته باز!
بعد چند هفته هنوز واسش سواله که چرا نه؟! میگه تو کنارم باش من قول میدم خوشحالت کنم!
داداش همین که اون شب ما رو به کشتن ندادی من خوشحالم، تنها ناراحتیم اینه که چرا اون شیشه ودکا رو نکردم تو کونت! بکش بیرون دیگه.
ولی بچهها گردن گرفتن خیلی قشنگه. هم خودتون عشق میکنین هم از بیرون جذابتر به نظر میاین.
نمیدونم چرا اینقد به گردنگیر نبودنتون افتخار میکنین. والا از بیرون که فقط ترسو و بلاتکلیف به نظر میرسین !
میخوام سکس رو از روابط عاطفیم حذف کنم ببینم نتیجه چی میشه :))
تو روابط اخیرم تنها تعاملم با پارتنرم سکس بوده. خوبم بوده ! ولی خب تو دنیاهای متفاوت سیر میکردیم و انگار هیچ حرف مشترکی جز مسائل اروتیک نداشتیم :/
وسط یه رابطه تاکسیک، مامان گفت "الان وقتشه از خودت بپرسی چی شد که من این آدمو راه دادم تو زندگیم"
گفتم "خب چون تو عکساش موهاش بلند بود، میبست. من دوس دارم این مدلی. از کجا میدونستم موهاشو کوتاه کرده"
مامان گفت "خب الان وقتشه از خودت بپرسی چی شد که من اینقد احمق شدم"
رید بهم :))
متاسفانه دقایقی پیش متوجه شدم که طرز صحیح نود گرفتنرو فراموش کردم. و خب این فکت کوبیده شد تو صورتم که یک سال و نیمه رابطهای درخور ارسال نود نداشتم. و این بده :( این حیفه :( این کفر نعمته :(
یه آبجو نصفه تو دستم یکی تو اون یکی دستم دارم میرم خونه ولی بازم آخر هفتهها باکیفیت نیس :)) حالا مثلن مست رسیدی خونه، هیشکی نیس باهاش برقصی چه فایده؟هیشکی نیس بشینی رو پاش چه فایده؟
کمی فرانسوی خوندم
جوگیر شدم
قید علاقهمو زدم
کنکور دادم
بندرعباس قبول شدم
درسامو پاس کردم
کار کردم
عاشق شدم
خیانت کردم
سفر رفتم
ضرر مالی کردم
دو دوره افسردگی گذروندم
هیکلمو ساختم
آلمانی خوندم
زبان تدریس کردم
اینترن شدم
از خودم دور شدم
و رسیدم به امروز که در گیجترین حالت خودمم
من دارم زیر هالتر میزام، مامان اومده میگه اولین باره اومدم بندر تو سینگلی. گفتم اینو که خودم اون هفته گفتم. گفت اون روز توجه نکردم. الان داشتم فک میکردم چرا آیدا همهش خونهس یادم اومد دفعههای قبل یکی میومد دنبالت میرفتین بیرون الان هیشکیو نداری! و کلی خندید!
خب مادر من -__-
منم دلم میخواد داف بشم. ولی پول کراتین و ژل و کاشت مژه و لیفت ابرو و لوازم آرایش خوب و کارای پوستی خفن و لباس برند ندارم.
واسه همین فقط میتونم بامزه باشم. حالا روزهای خاصی از ماه اگر شرایط هورمونی یاری کنه نهایتن خوشگلِ بامزه بشم :(
من شاید اکثر وقتا خیلی بالا و هورنی باشم؛ ولی اگه ببینم تنها چیزی که در من میبینی همین داستانه و منو همینقد شناختی، چنان میخوره تو ذوقم و تغییر میکنم؛ تو گویی هرگز میل جنسی نداشتم به احدالناسی.
امشب بعد از پنج ماه به خودم اجازه دادم چند دقیقه مهربون باشم با خودم.
نور خونهرو کم کردم؛ نشستم جلو آینه؛ به خودم رسیدم؛ و به هیچی فکر نکردم؛ نه به کارای عقبافتاده، نه به بیپولی، نه به بیمارستان، نه به پایاننامه، نه به گذشته، نه به آینده، نه به خاطرات، نه به تو.
و حالم خوبه:)
حاجی تو دقیقن با چه مکانیسمی تونستی در این ابعاد زباله باشی ؟!
از ده تا دختری که تو تایملاین در مورد لاشی بودن و دروغگو بودن یه نفر نوشتن، منظور هشت نفرشون تویی :)) با سند و مدرک :)) و تو همچنان نظرت اینه چون خفنی همه باهات حال میکنن :)) و غیر این باشن حسودن :)))
دوس دارم به زودی، ینی حقوقمو که گرفتم! یه گرلز نایت با دوستان توئیتری برگزار کنم، بشینیم پشت سر یَک یَکتون که دلتون دریاست حرف بزنیم، به جملههای مشترکی که به همهمون گفتین بخندیم :)) به تفاوت شخصیت عنتون با کسشرایی که اینجا تفت میدین :))
پ.ن: من آدم بیادبی نیستم
اینا شد تیرِ من
هر ماه میگم این ماه دیگه عکسای خوب و باکیفیت میگیرم. ولی همونطور که مشاهده میشه حتی از تولدمم عکس خوب ندارم -_- که البته این ینی حسابی خوش گذشته
محبوبم اگه آدم بودی الان نشسته بودی پیشم والیبال میدیدیم آبجو میخوردیم.
ولی فک کنم میخوای وقتی بیای که هر دومون پیر شدیم هی از این دکتر به اون دکتر. ایشه
حس میکنم زیادی آسونم. به عنوان دوست، رفیق، پارتنر. خیلی آسونم. مهر که بیکار شدم، حتمن رو خودم کار میکنم ادایی بشه رفتارم.
آدم ادایی ارج و قرب داره. تا الانم داشتم اشتباه میزدم.
یه حال بلاتکلیفیعم. کلی احساس و عشق تو وجودمه که دوس دارم به یکی ابراز کنم. از اون طرف هیچکس به دلم نمیشینه و از اینکه هی بخوام سعی کنم از یکی خوشم بیاد و دوسش داشته باشم خسته شدم.
دلم ابراز علاقه واقعی میخواد؛ حس میکنم دارم خفه میشم.
از بیمارستان کودکان تا شهید محمدی اومدیم؛ آقاهه اومد یه سوال پرسید ازم. گفتم شما همراه کدوم بیماری؟ گفت من راننده آمبولانسم، باهم اومدیم تا اینجا :))
وقتی عینکتو اردبیل جا میذاری میای کشیک :))
وای من با ۲۵سال سن هیچوقت دوسپسری نداشتم که اینجوری از نگاهش معلوم باشه چقد دوسم داره :)))) از نگاه من معلوم بوده حاضرم بمیرم واسش ولی برعکس خیر :) هرگز :)
از سه تا پسری که الان تو این جمع هستن، با یکیشون قبلن اسم بچههامونو انتخاب کردم، با یکی دیگهشون قرار گذاشتم بعد ۳۵سالگی اگه ازدواج نکردیم باهم ازدواج کنیم :))
همه ایناعم تو سوبری وسط کشیک بوده :)
الان تو مستی فهمیدم چه غلطی کردم :)))
ماشین پسرعمهم آتیش گرفت. بیمهعم نداشت. سه ماه قبلش ۸۰۰ خریده بود ۲۰۰ فروخت.
هنوز قسطاش تموم نشده :) بعد زنش میگه بهش گفتم واسه تولدم آیفون پونزده بخره :)
یه نگاه بکن به قیافه شوهرت آخه! استیصال و بدبختی میباره از قیافهش. حالا یه سال دیگه با آیفون چهارده بساز! میمیری؟!
بچهها جون تعریف از خود نباشه، از وقتی هر روز آب میخورم ماشالا هزار ماشالا خیلی خوشگلتر شدم :))
دیگه شما فک ��ن اگه هر روز ضد آفتابم بزنم چی میشم :)
هی به خودم میگم "دختر جون تو لیاقت کامل و زیاد دوست داشته شدنرو داری، بریز دور این روابط نصفه و نیمهرو"
ولی خب تا چشم کار میکنه آدم به درد نخور راه دادم تو زندگیم :)
این پرستاره یهو گفت خانوم دکتر شما لبتونو کجا ژل زدین؟
آااااه گاااااد
بعد من کلی دور و برمو نگاه کردم، پس از سکوتی طولانی، با قیافه کرمیتمانند، برگشتم گفتم با منی؟ :))
این اصلن واسم عادی نمیشه و هربار یادم میاد دوباره پشمام میریزه :))
یارو سر این مسئله که من قبل شروع رابطهمون، وقتی هنوز نمیشناختمش، با فلانی رفته بودم بیرون، از من عصبانی شد و کلی حرفای توهینآمیز زد. بعد که منو رسوند خونهم، از شدت ناراحتی! میخواست با یکی دیگه بخوابه :))
یه دونه کتلت تنهایی تو یه پلاستیک جدا بود. بازش کردم دیدم بابا واسم کتلت قلبی درست کرده😭😭
نمیرم براش؟ 😭 اصن از نظر گوگولی بودن تو یه لیگ دیگه بازی میکنه پدر من😭❤
با مامانم حرف زدم واسش تعریف کردم همهچیو. عصبانی شد. نگران شد. خجالت کشیدم بابت این حجم حماقتم.
اومدم فضا رو عوض کنم زدم تو فاز شوخی، دیدم صدای خنده نمیاد.
گفتم چی شدی؟ هستی؟
زد زیر گریه.
قلبم مچاله شد.
گفت "آیدا چرا خودتو یادت رفته"
و دوباره گریه.
کاش میمردم.
ینی یه دوستِ دخترِ سینگل واسه ما نمونده شب جمعهای بریم یه دوری بزنیم باهم؟!
همه یا دوسپسر دارن یا شوهر -_- ایشه -_-
خب من الان با کی برم خراببازی؟!!
یکی بیاد عکس بندرعباس ۱۴۰۲ رو بگیریم. چند سال دیگه بعدیشو بگیریم بنویسیم ملبورن ۱۴۱۰. یا آرهوس ۱۴۱۰. چه میدونم.
فقط میدونم تنهایی سخته :( رفتن سخته موندن سخته رسیدن سخته.
با یار "خوب" راحتتر میشه گذروند.