نامبرده #املت میپزد، دستی هم بر دیگ #دیجیتال_مارکتینگ دارد. در ایران و کانادا #بازاریابی_دیجیتال میکند. در هر دو جا، #استارت_آپ بازی هم میکند. #مسافر
سلام. من هم اکنون در کنار خانواده هستم.
به هر حال، در چهل و هشت روز گذشته لحظات دشواری را پشت سر گذاشتم که مایل نیستم درباره آن صحبت کنم و امیدوارم پایان یافته باشد.
با تمام وجود از همۀ عزیزانی که پیگیر و جویای احوال و شرایطم بودند صمیمانه تشکر میکنم.
از بانک زنگ زدند که گل فروشی فلان در فلان نشانی اطلاعات تماس شما را میخواهد. ما نمیدهیم، خودتان سری بزنید. مثل اینکه پول اضافه دادهاید.
رفتم. متوجه شدم دو ماه قبل، دسته گلی را خریدهام 450. عجله داشتم. خودم هم رقم را زدم. 4.5 زده بودم!
بالاخره بعد از دو ماه به شعبه دستور داده شده که با خودم تماس بگیرند و اطلاع بدهند.
پیگیریش برایم جالب بود. کلی هزینه کرده و وقت گذاشته که من را پیدا کند.
امسال 4.5 میلیون تومان گل برای همکاران و دوستان خواهم خرید. از همین مغازه هم خواهم خرید.
صاحب مغازه شب که داشته حساب کتاب میکند متوجه رقم عجیب میشود و فردایش میرود بانک و میگوید چنین چیزی شده و نمیدانم کیست. بانک POS مغازهدار فقط نام بانک من را میدهد. او هم رفته بانک من. اطلاعات من را ندادهاند. رفته ساختمان مرکزی، ندادهاند و در نهایت به بازرسی گفته...
آقا من چند وقته ایران نیستم. تا چند ماه دیگه هم نمیآم. متاسفانه قیمتها دستم نیست. میشه کامنت کنید بگید سه تا ماکارونی، یه سویا، یه کشک، 15 تا تخم مرغ و یه پنیر الان چنده؟
بعد، بگید الان چنده!
سلام. من، برگشتم!
... وقتشه دوباره خودم رو توی فضای کسب و کار قرار بدم تا شاید بتونم یواش یواش به وضعیت عادی برگردم. راستش رو بخواهید، خیلی خوشحالم که هنوز زندهام و هنوز میتونم تلاش کنم...
یک سال پیش در چنین روزی با حملهٔ اکیپی کامل از نیروهای امنیتی در محل کارم و در برابر چشمان همسر و فرزندانم دستگیر شدم.
حال خودم که گفتنی نیست، اما هر بار به یاد تشنج دخترم، اشکهای همسرم و چشمهای لرزان پسرم میافتم، تمام وجودم به لرزه میافتد. هرگز آن آدم قبل نشدم.
بد کردید.
به یاد #حسين_شنبهزاده که هنوز از او بیخبریم و هزاران حسین شنبهزاده دیگر که حتی اسمشان را نمیدانیم...
به یاد همهٔ دربندان نگاه و نظر و عقیدهٔ متفاوت.
دزد عزیزی که گوشی من رو توی خیابون ایرانشهر جلوی کوچه ملکیان دزدیدی و با قدرت و آرام، دستی هم تکان دادی و رفتی... آره، تو بردی.
البته، من هم بردم. بدجور هم بردم. حالا به موقعاش.
همراهی شما، پیامهایی که داده بودید و به خصوص، پیگیریهایی که داشتید، قوت قلب من و خانوادهام بود. از تک تک شما ممنونم.
فعلاً با توجه به شرایطی که دارم، برای مدتی استراحت خواهم کرد و در کنار همسر و فرزندانم خواهم بود.
کشوری که هیچ دیوونه یا منگی، نه مست، نه زنگی، نمیتونه اون را بد اداره کنه: آمریکا.
لامصب چی ساخته که نه این با گیجبازی نه اون با دیوونه بازی، نمیتونن بزنن زیر میز. این میزشون چقدر خوب طراحی شده لامصب. در راستای منافع ملی و مردم کشورشون.
بیکاری در آمریکا، دسامبر 2023 حدود
این عبارت پوچ، مبتذل، بیخاصیت، این دروغ واضح و روشن، عبارات خیالیِ «#عوضش_امنیت_داریم» را من کجا فهمیدم و با گوشت و پوست و استخوان درک کردم؟ وقتی که 110 کیلو وزن، 188 سانت قد و پهنای شانهای نزدیک به یک متر دارم (حالا شاید پهنای شانه 20-30 سانت کمتر باشد!) و با قدرت، درایت،
دوستان،
از جای خلوت رد نشین. چه روز روشن، چه شب!
توی این کشور، هیچ امنیتی نداریم.
همین الان خواهر کوچیکم زنگ زده با گریه میگه خفت گیر با چاقو اومده جلوش، مچ دستشو گرفته گوشیشو گرفته.
چند ماه پیش فکر میکردم به تدریج همۀ فیلترشکنها از کار میافتند. ولی نیاز، مادر اختراع است. حالا فیلترشکنهایی با این سرعت داریم.
اما برای رسیدن به اینجا چقدر زمان، هزینه و سایر منابع تجدیدناپذیر صرف شده؟ این منابع مهم جای دیگری سرمایهگذاری میشد، منافع بیشتری برای کشور نداشت؟
یکی از بهترین جملاتی که درباره امام حسین شنیدم این بود:
امام حسین برای امر به معروف و نهی از منکر شهید شد ولی امر به معروف و نهی از منکر حاکمان نه مردم.
کمتر از یک هفته از آمدنم گذشته.
خانه گرفتم. جاگیر شدم. حساب بانکی باز شد. اوپن ورک پرمیت اوکی شد. کردیت کارت اوکی شد. فردا آزمون آیین نامه دارم و بعدش هم ماشین را میگیرم. هفته بعد هم میروم برای ثبت شرکت. برای هفته بعد هم جلسه با VC برای استارتاپمان ست شد.
دیگه باید چکار کنم؟
در روزهای سخت و بیپایان بازداشت، در آن لحظات دشوار و تمام نشدنی، فکر کردن و برنامهریزی برای کارهایی که روزی انجامشان خواهم داد آرامم میکرد. یکی از کارهای آن لیستی که در ذهنم ساخته بودم، برف بازی با همسر و فرزندانم بود.
امروز زدیم به جاده و آنقدر رفتیم تا به برفِ کافی رسیدیم...
از شنیدن خبر دستگیری جنتخواه به شدت متاسف شدم. شاید گاهی لحن بسیار تندی داشت اما نظراتش کمک میکرد از زاویه متفاوتی به موضوعات نگاه کنیم.
پارسال هم درد و رنج بسیاری متحمل شد و الان هم میدانم که چه زجری میکشد چرا که خودم هم این لحظهها را تجربه کردهام.
جای کسانی که نظرشان را
هر دم از این باغ، بری میرسد
تازه تر از تازه تری میرسد.
پلیس اماکن ریخته دفتر یک شرکت خصوصی از دوستان، واحد رو پلمب کرده و همه رو ریخته بیرون. ویدئوی دوربینهای مداربسته رو هم به عنوان مدرک و سند برداشته.
اختلاس کرده؟ بدهکار بانکی بوده؟ کلاهبرداری کرده بوده؟ دزدی کرده؟ گرون
من از همۀ ایرانیهایی که در
@google
کار میکنند یک خواهش جدی دارم.
لطفاً برای مدیران و تصمیمگیران، شرایط خاص ما در ایران را شفاف توضیح بدهید و بخواهید که سرویسهای #گوگل، لااقل رایگانها یا آنهایی که قطعاً ربطی به تحریمها نخواهند داشت را از ما در ایران دریغ نکنند.
هواپیما بلند نمیشود.
پرسیدم: چرا؟
گفتند: چون دو نفر زن ثبت شده، مرد هستند!
پ: چه اشکالی دارد؟
گ: اگه اتفاقی بیفته برای هواپیما، برای دیه با مشکل روبرو میشن
به همین سوی چراغ، به همین روی قبله قسم. هواپیمای ایتیآر، #ایران_ایر، مقصد: یزد، ۲۰ مرداد ۱۴۰۰، بماند به یادگار!
آقا من عصبانیم. آقا من ناراحتم.
چرا باید اینقدر از سرمایههای کشور فقط توی تورنتو باشه؟
چرا واقعاً؟
من دارم حرص میخورم. من دارم فحش میدم. من دارم قاطی میکنم.
تصویر: رویداد اینویشن سنتر تورنتو کانادا، همین جمعه پیش. دو روز پیش. اون ته رو نمیتونید ببینید. من هم بودم.
این، منم. عادل طالبی! در سال هزار و سیصد و هفتاد و شش... نشسته پشت یک پنتیوم 4 که همیشه دل و رودهاش بیرون بود. یک غول برای زمان خودش.
من با این کامپیوتر، با VB4 و بعداً VB6 برنامه مینوشتم! با این کامپیوتر و با یک مودم 2400 بیتس پِر سکند(بیتس!) و بعداً 9600 به اینترنت وصل شدم،
هر گزارۀ قطعی، قطعاً غلط است اما بگذاریم کاملا قطعی بگویم:
هر جوان 15 تا 35 ساله در ایران قطعاً دارد هدر میرود.
بیایید فحش بدهید. ولی من نظرم این است.
نمیخوام به سگ توهین کنم و بگم مث سگ داره دروغ میگه. ولی داره دروغ میگه و اینکه دروغش از کجا در میآد رو بهتون میگم.
من این چند روزی که اومدم مسافرت با دوستانی که اینجا هستند زیاد میرم و میآم. اغلبِ دوستان من، زن و بچه دارن. خونهشون رفتم، باهاشون شام خوردم، بیرون میریم.
۱۹ سال پیش، در چنین روزی، من و همسرجان پیمان همراهی بستیم. با هم و در کنار هم کار کردیم، تلاش کردیم و زندگی را ساختیم.
در حالی وارد بیستمین سال زندگی مشترک میشویم که دو فرزند عزیزتر از جان داریم و نور و شور و شوق در زندگی ما موج میزند و آماده تغییرات بزرگ هستیم.
در ماجرای کلاهبرداری #کورش_کمپانی فراموش نشود که مهمترین تقصیر را #بانک دارد.
اینجا 10 هزار دلار آمد توی حساب من، حسابم را بلوکه کردند و مجبور شدم بروم بگویم از کجا آوردهام و چه کار میخواهم بکنم تا باز کردند.
در اختلاسها و کلاهبرداریها به نظر من سیستم بانکی مقصر اصلی است.
از وقتی شنیدم جنتخواه رو گرفتن دوباره یاد اون روزهای لعنتی افتادم.
الان چی میکشه؟ هر روز بازجویی... تهدید... اجبار به پذیرش نظر بازجو... وای... وای... وای. قلبم فشرده میشه.
مهم نیست با جنتخواه موافق یا مخالفیم. مهم اینه که به خاطر نظرش بازداشت شده. چرا واقعاً؟
تصور کن اگه حتی، تصور کردنش سخته!
این یک دنیای موازی نیست. این، در یک جای خیلی معمولی اتفاق افتاده: ترکیه. کشوری که چیز خاصی هم ندارد (بجز آرامش و کمی، فقط کمی) عقل بیشتر در تصمیمگیران و تصمیمسازانش.
با یک عدد کوچک، کمتر از 3 میلیون تومان، OneDrive را یک ساله تهیه کردم. با 1
در حال تنظیم گزارشات نمایشگاه کتاب هستم. متوجه شدم فردی 1120 عنوان کتاب تالیف کرده!!! بله!!! 1120 عنوان!
از تست زیست شناسی بگیر تا علوم باغبانی و ادبیات و معماری و حسابداری و کامپیوتر و حقوق!
مجموع صفحات کتابهایش هم 71963 صفحه است! بله!!! بله!!!! 71 هزار صفحه!
#نمایشگاه_کتاب
یک سال پیش، یکم مهرماه ۱۴۰۱، در چنین ساعتی، اولین روز بازجویی هشت ساعته از من تمام شد.
تا پایان عمر هرگز آن حجم تحقیر و توهین و فشارهایی که در روز اول بازجویی با کتف شکسته متحمل شدم را فراموش نخواهم کرد.
روزهای بعد شاید عادت کرده بودم ولی روز اول بارها مُردم.
ناهار؟ قیمه بود!
هنوز چهار ماه از اعتبار طاقچه بینهایتم باقی بود. با اینکه کلا به ندرت دیجیتالی کتاب میخوانم، باز هم یک سال تمدید کردم.
این تنها حمایتی است که الان میتوانم بکنم. کتابهای نشر برآیند را هم گفتم روی طاقچه تخفیف بزنند. شنبه تخفیف میخورد. امروز نبودند.
عمق فاجعۀ این تصمیم جدید بازنشستگی میدانید کجاست؟
آنجا که متوسط طول عمر در ایران، در زنان، ۷۴٫۶ و در مردان، ۷۲٫۱ سال است. برای مقایسه بد نیست بدانید امید به زندگی در کشوری مثل هلند برای آقایان ۸۰.۱ و برای خانمها ۸۳.۳ سال است.
یعنی ما به طور متوسط ده سال کمتر عمر میکنیم و
اوایل که با همسرجان آشنا شده بودم میگفتم فقط خودش. خانواده اصلاً مهم نیست. خواستگاری که رفتم فهمیدم حداقل ۳۰ درصد خانواده مهماند. به عقد و مراسمات که رسید فهمیدم ۵۰۵۰ است. بعد از ازدواج فهمیدم ۷۰ ۳۰ است. بعد از تولد فرزندان فهمیدم ۹۰ ۱۰ است.
خلاصه اینطور. جاجوها بسمالله.
نهایتا دیروز غروب از شدت فشار عصبی به خاطر از دست رفتن سایتها و سرورها از حال رفتم و تا نیمه شب بیمارستان. امروز صبح هم همینطور. الان دیگه یواش یواش تونستم بشینم.
سال نوتون مبارک. امیدوارم روزی از شر این همه مصیبت خلاص بشیم.
من به شما قول میدهم آشنایی جناب آقای وزیر ارتباطات با اینترنت هم در حد آشنایی وزیر محترم امور خارجه با زبان انگلیسی است.
اینترنت ابزار ارتباطات است و زبان انگلیسی هم ابزار امور دیپلماتیک.
شاید برای شما یک شوخی یک توییت معمولی باشه ولی برای کسی که اونجا بودن میدونن هر لایک گاهی ساعتها پاسخ لازم داشت و گاهی مجبور به چند صفحه نوشتن میشدی...
چرا باید از ایران خارج شد؟ چرا نمیتوان در ایران فعالیت را ادامه داد؟ چرا نمیتوانید از داخل ایران کسب و کار یا استارتاپی با مخاطب بینالمللی راه بیاندازید و مجبورید با صرف هزینههای بسیار، در خارج از ایران کسب و کار خود را توسعه دهید؟
پاسخ در تصویر مشخص است. این، اسکرین شاتی
اقدام و عمل
۱. موبایل رو بردارید
۲. یک پیامک جدید رو شروع کنید
۳. در محل شماره بزنید 2000132
۴. در متن بنویسید: من یک ایرانی هستم و با بررسی طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی از مسیر اصل ۸۵ مخالفم.
۵. ارسال رو فشار بدین
آفرین، شما یک کار مثبت کردید
#طرح_صیانت
بنا به دلایلی، فعلاً امکان ادامه پیگیریهای صنفی و پرداختن به موضوعات عمومی را ندارم. فعالیتم در شبکههای اجتماعی محدود شده است و فعلا فقط به امور شخصی و کاری میپردازم.
برای مدتی در اینستاگرام، توییتر و لینکدین حضور نخواهم داشت.
کار در دفتر جدید شروع شد.
این روزها پر از انگیزه و انرژی هستم. بعد از چهار ماه بررسی بازار و رفتن و آمدن و جلسه و آزمون و خطا، گپ و گفت و استفاده از نظرات افراد مختلف، گرفتن مشاوره و گوش کردن و شنیدن و دیدن و نفس کشیدن در فضای کسب و کار، احساس میکنم آمادگی کافی برای ورود به
فرمودند توییت نزنم. عرض کردم: چشم.
ولی دلم مثل سیر و سرکه برای دخترم میجوشد و نمیتوانم حتی تصور کنم حال پدران و مادران بچههایی که فرزندانشان مسموم شدهاند.
تپش قلب دارد مرا از پا میاندازد.
میدونی... گور باباتون. این یازدهمین تولدیه که دانشجوهام و همکارانم برام امسال برام گرفتن. توی دانشگاه تهران، توی سازمان مدیریت صنعتی. توی کسب و کارهام.
هنوز شادم. هنوز میخندم و هنوز پر از امید و انرژی هستم.
من هنوز ادامه میدم.
من ناشرم. طاقچه اولین پلتفرمی بود که بدون انتظار انحصار، با نسبت هفتاد سی با یک ناشر که تازه کارش را شروع کرده بود کار کرد.
بقیه پلتفرمها گاهی انحصار انتشار و گاهی درصدهای کم برای ناشر میدادند.
طاقچه در ابتدای راه به ما کمک کرد. من هم الان تا جایی که بتوانم کمک میکنم.
آقا ما یه توییت پارسال اردیبهشت زدیم، فرمایش رئیس جمهور محبوب و مردمی رو کوت کردیم که فرموده بودند کارفرمایان حقوق کارکنان خود را به موقع بدهند.
کوت این بود: چش عباس آقا...
نه که خیلی احساس نزدیکی و رفاقت با رئیس جمهور میکردیم فکر کردیم میشه باهاش شوخی کرد.
مهر، مجبور شدیم با
سلام به چهل و هفت سالگی.
همکاران دوستداشتنی و مهربانم، تولدی گرفته، ورود مرا به نیمهٔ دومِ عمرِ موثرم جشن گرفته بودند.
گفته بودم که از بیست و چند سالگی تازه تکلیفم با خودم روشن شد و حالا خود را در ابتدای نیمه دوم عمر مفید و موثرم میدانم.
پر امید و پرتلاش، هنوز ادامه میدهم.
تموم شد. رها شدم...
ولی همیشه این سوال با من باقی میمونه که چرا شد و این رهایی تا کی ادامه پیدا میکنه. سوال مهمتری هم هست. اینکه آیا واقعاً رها هستیم؟
دوستان عزیز در بخش بازاریابی طاقچه
اگه نیاز به مشاوره و آموزش سازمانی در زمینه استراتژی محتوا دارید، من در ماه جاری رایگان در خدمت شما هستم.
کاری داشتین در تلگرام به من پیام بدین
با آرزوی عمر باعزت برای برند طاقچه و کارکنانش
@taaghche_books
اگه یه روز از یه نفر بپرسی چرا از ایران رفتی و اون به جای اینکه جوابت رو بده، این عکس رو بهت نشون بده، دیگه گفتگو تموم میشه. نیازی به ادامۀ گفتگو نیست واقعاً.
1-همکاران حق دارند.
2-ما هم واقعاً نمیتوانیم.
3-شرمندۀ «نمیتوانم»ها و «الان امکانش نیست»ها هستیم.
4-این بُغض، کی تمام میشود؟
5-لعنت بر تمام تصمیمگیران و تصمیمسازانی که با اصرار بر اشتباهاتشان، وضعیت را به اینجا رساندهاند. در همین مناظرۀ اقتصادی اخیر، یکیشان را دیدیم.
بذارید ماجرای جالب من و تراپیست رو براتون بگم.
آقا ما بعدِ بازداشت و بازجوییهای اوین پارسال، حالمون خیلی خراب بود.
دیماه، به زور، دوستان فرستادنمون یکی از بهترین تراپیستهای تهران. به سختی هم وقت گرفتن ازشون چون اصلا جدید قبول نمیکرد.
خلاصه رفتیم نشستیم. بانوی وجیه و با
درباره ژئوپولتیک نمایشگاه بینالمللی، نقش بغلبغل در سالنهای #الکامپ و تاثیر آن بر سکس منظم و در ادامه، ارتباط سکس منظم با رشد فناوری و دلایل عدم حضور روسیه در الکامپ صحبت نکردیم.
درباره عینک دودی، شلوارک و کراوات گپ زدیم. خیلی هم حال داد.
#الکامپ
@Jannatkhah_
@jannatkhah_ir
بیست و دو سال قبل در چنین ساعتی، برای همسر جان داشتم ویندوز نصب میکردم.
بیست و دو سال بعد از آن روز، امروز، در حال توسعه کسب و کارم در خارج از مرزهای ایران هستم.
آن روز، کلی بدهی داشتم، ورشکست شده بودم... ولی نامید؟ نه! نبودم!
بلند شدم، جنگیدم، ادامه دادم و امروز اینجا هستم.
عرض تبریک به همه آیفون داران و آیفون بازان بابت اضافه شدن امکان جابجا کردن آیکونهای اپلیکیشنها و ماشین حساب.
خدا را شکر که بعد از حدود ۱۵ سال به امکاناتی که اندروید از نسخه ۱ داشت دسترسی خواهید داشت. سایر امکانات اندروید هم طی ۱۵۰ سال آینده به آیفون اضافه خواهد شد.
😅😅
درباره #طرح_صیانت در برنامه #غیرمحرمانه شبکه ۲ در استودیو ضبط داشتیم و امروز دیدم که برنامه پخش نمیشود و به جایش فیلم سینمایی گذاشتهاند.
تحمل شنیدن حرف حق را ندارند. رسانهٔ به اصطلاح ملی تنها در اختیار یک جناح است و میخواهند همین رسانههایی که ما حرف میزنیم را هم مسدود کنند.
تعدیل نیرو در اغلب موارد، نتیجۀ ناتوانی و نابلدی مدیران است.
من از ناتوانی و نابلدی خودم شرمنده هستم.
برای اولین بار از سال 1392، مجبور به تعدیل 25 درصدی همکارانم آن هم در روز آخر کاری شدم و به شدت ناراحت و ناامید هستم.
1/9
آقا بیاید ۵ نفر بشیم نفری ۶۰۰۰ دلار بدیم بخریم. من تضمین میکنم بازگشت سرمایه هزار درصدی رو ظرف کمتر از ۶ ماه. الان نقد ۳۰ هزار تا ندارم وگرنه تنهایی میخریدم.
و اما... همراهی.
اگر فونت وزیرمتن نبود من هنوز اکسل را به گوگلشیت و وُرد را به گوگلداکس ترجیح میدادم. به نظر من، حتی تلگرام فارسی هم با وزیرمتن، تلگرام شد.
صابر راستیکردار، طراح این فونت که آن را منتشر کرد و امکان استفادۀ رایگان از آن را داشتیم درگیر سرطان شده است.
در حال برآورد #خسارت #قطع_اینترنت ده روزه هستید؟
با چه روشی، روی ناامیدی جوانانمان قیمت میگذارید؟ «جَوونی» چند حساب میکنید؟ هر جوانی که مهاجرت میکند را چند حساب میکنید؟ جوانی که دیگر دست و دلش به کار نمیرود را چند حساب میکنید؟ روزی چند؟ هفتهای چند؟ ماهی چند؟ سالی چند؟
من نمیدانم آزادی بیان یعنی چه و توقع توییت زننده از آزادی بیان دقیقاً چیست و چه ذهنیتی از آزادی بیان دارند و چه چیزی را با چه چیزی مقایسه میکنند و دارند بر چه چیزی ماله میکشند.
چیزی که در ویدئو میبینم این است که اینها که دستگیر شدهاند ولی هنوز دارند شعار میدهند و کسی با
📌 از این 12 هزار میلیارد تومن، چقدر به چه کسی دادید؟
بدیهی است اگر شما یک وام عادی از یک بانک عادی بگیرید باید اطلاعات شما محرمانه باقی بماند. اما اگر از بودجه عمومی و بیتالمال (بیتالحال) بگیرید اشکالی ندارد اگر اسمتان اعلام شود.
#ریتوییت #مطالبه
@azarijahromi
@amirnazemy
اینجا، کانادا، شبیه فیلمهای ترسناکه!
اولش همه چی قشنگه و یواش یواش... نشانهها ظاهر میشن!
از همون روز اول سوراخهای روی فریم پنجره و در بالکن و در حیاط برای سوال بود. سوراخهای منظم و با فاصلۀ 20 سانتیمتری از هم.
صاحبخونه اومد از گاراژ یه چیزی برداره. ازش پرسیدم این سوراخ
آرامش عجیبی را تجربه میکنم. همۀ کارهایم مرتب شده. فقط مانده ثبت شرکت که آن را هم عامدانه عقب میاندازم که وقت بیشتری برای بررسی داشته باشم.
اول که آمدم شدیداً دنبال این بودم که سریع شرکت را ثبت کنم و برگردم. اما این روزها هر روز توی مغازهها، توی پاساژها، توی فضاهای عمومی،
لطفاً اسامی این استارتاپها رسماً اعلام شود.
هر کس از منابع ملی، از بودجه، از پول مالیات ما، از بیتالمال، هر چیزی گرفته یا میخواهد بگیرد، وام دارای ترجیحات یا هر چیز دیگر، باید شفاف اعلام شود.
الاثبات علی المدعی. اعلام کنید اسامی را وگرنه اجازه بدهید بگوییم دروغ میگویید.
🔴 معاون علمی و فناوری: «اینترنت حرفهای» درخواست بعضی بچههای استارتاپی است
معاون علمیوفناوری رئیس جمهور اعلام کرد اینترنت با سطح دسترسی متفاوت یک راهکار و راهبرد میانی برای وضعیت موجود اینترنت در کشور است. به روایت او، این درخواستی است که بسیاری از «خود بچههای استارتاپی»
این بشر از من و میلاد نوری و وحید رجبلو شکایت کرده بود.
حالا من و میلاد که وکیل گرفتیم و حتی به دادگاه هم نرسید اونقدر که شکایت و مستنداتش بیپایه و اساس بود و دادگاه جرایم رایانه حتی بازپرسی هم ما را دعوت نکرد و پرونده کلاً مختومه شد.
اما آخه از وحید رجبلو شکایت کنی؟
رفتم فروشگاههای همیشه تخفیف اُکالا و دیدم:
یه پنیر معمولی 500 گرمی روزانه، 81 هزار تومان
زرماکارون 31، سه بسته 93 هزار تومان
سویا 700 گرمی، 78 هزار تومان
کشک شیشهای سمیه 95 هزار تومان
تخممرغ سیمرغ (اسنپ مارکت) با 5 درصد تخفیف 78 هزار تومان
جمعاً شد 425 هزار تومان.
تحریم دیجیکالا؟ به هیچعنوان! خودت رو تحریم کن عزیزم.
تحریم دیجیکالا یا هر کسب و کار دیگری هرگز اثربخش نخواهد بود. مشتریان خودش را دارد و خم به ابرو هم نخواهد آورد.
کاری که من میکنم این است که به آن چند نفر از دوستانم که در دیجیکالا کار میکنند (از مدیران ارشد تا رانندگان
امروز رفتم برای جلسه پذیرش استارتآپمان در کانادا. بعد هم رفتم
Ontario Inovation Center
برای بازدید. همراه آنجلو کاساناس، بازدیدی از ۱۱۱ که وان ایلِون خوانده میشود و مرکز رشد و استقرار استارتآپهای با فاند یا جذب سرمایه بالای یک میلیون دلار بود داشتم.
خیلی خوب بود. آنقدر
توی 2 سال از زیر 100 هزار تومان رسیده بالای 400 هزار تومان. تقریباً 350 درصد افزایش.
به روحانی فحش داده و هنوز دارد راست راست میگردد. ما یک «چشم عباس آقا» خطاب به رییسی که گفته بود: «مدیران حقوق کارکنان را به موقع بدهند» گفته بودیم، برای ما پرونده توهین به ارکان نظام باز شد!
گفته میشود ایرانسل یکی از پیشروترین شرکتها در فیلترنگ است.
برخی اعتقاد دارند بسیاری از پروتکلها که فیلتر شده با اعلام ایرانسل بوده است.
اطلاع دقیقی نداریم که واقعاً ایرانسل تا چه میزان در فیلترینگ نقش دارد اما میدانیم که یکی از محدودترین اینترنتهای ایران، ایرانسل است.
اگر فیلترچی اصرار بر فیلترکردن نداشت، اینهمه آدمِ کاربلدِ متخصص، وقتشان را برای انجام کارهای تخصصی در حوزۀ خودش نمیگذاشتند؟
و مهمتر حتی، این طرف، آیا وقت و اعصابِ مایی که به خاطر عدم دسترسی به ابزارها هدر رفته، نمیتوانست منبعی برای ارزش آفرینی باشد؟
آخ که دیدن آزاد شدن این ۱۹ ساله چقدر خوشحالم کرد. و پیامش... و تلفنی باهاش صحبت کردم.
نیما سلطانی، موفرفری مهربان و مودب. چرا باید حدود صد و پنجاه روز زندان باشی؟
در زندان به من میگفتند عمو عادل.
به نام خدا
مردم شریف و بصیر ایران
با سلام و احترام
دولت با ارز پاشی به میزان ۶۰۰ میلیون دلار میتواند قیمت دلار را به زیر ۷۵۰۰ تومان برساند و تامین این مبلغ برای بانک مرکزی بسیار آسان است.
کی به کیه... ییهو دیدی ما هم شدیم وزیرِ چه میدونم چی چیِ کجا، بعدشم که گندمون در اومد می
بسمه تعالی
مردم شریف و بصیر ایران
با سلام و احترام؛
دولت با ارزپاشی به میزان ۳۰۰ میلیون دلار میتواند قیمت دلار را به کمتر از ۱۵ هزار تومان رسانده و دو ماه در همان سطح نگه دارد. تامین این مبلغ برای بانک مرکزی از آب خوردن آسانتر است.
والسلام
#انتخابات_۱۴۰۰
#انقلاب_اقتصادی_۱۴۰۰
به همین راحتی.
دقیقاً 6 روز پیش آخرین باری بود که سلام و علیک کردیم. نمیدانم در آن اوین با ما چه کردند. من که از اوین آمدم بیرون کل سیستمم به هم ریخت. روزی 12 قرص برایم تجویز شد. قلبم گرفت. آنژیو شدم.
امروز هم ممد بلنده رفت. ایست قلبی.
یک اتفاقی آنجا برای ما افتاده.