اگر تحریم نبودیم «در انتهای شب» میتونست در پلتفرمهای بینالمللی نمایش داده بشه. وسواس «آیدا پناهنده» و گروهش در توجه به جزییات و احترام به مخاطب، بالاتر از سطح سریالهای ایرانیه؛ فیلمنامه، فیلمبرداری، طراحی صحنه و بازیها حتی در نقشهای فرعی درخشانه.
اوصیکم به تماشایش.
و به نظرم «علیرضا داوودنژاد» نقشش رو عالی در آورده. از قسمت اول برام سوأل بود چطور حاضر شده از پشت دوربین بیاد جلوی دوربین یک کارگردان جوان بازی کنه. آیدا پناهنده اینجا نوشته چطور.
@sogoli2323
کرمانشاه؛ پدرم تصادف کرده بود و یک خانواده غریبه من نوجوان و مادرم رو به منزل خودشون بردند و یک هفته از ما صمیمانه پذیرایی کردند و افتادند دنبال رضایت از مصدوم. خانواده آقای مرادی از مدیران پالایشگاه کرمانشاه در دهه ۷۰، هر جا هستید سلامت باشید.
با تماشای سه قسمت از سریال «در انتهای شب» باید اعتراف کنم که دیالوگنویسی زوج هنرمند آیدا پناهنده و ارسلان امیری چنان خوب و نزدیک به واقعیته که گویی اختلافات زن و شوهریشون رو به عین روی کاغذ نوشتند.
معمولا هر مردی که در این سطح ورزش میکنه، یک زن پشتشه. سبک زندگیات متفاوت میشه و کلی باید و نباید داره که پذیرفتنش برای هر کسی راحت نیست. من هم بدون کمک و حمایت دوست دخترم نمیتونستم به اینجا برسم و ازش ممنونم.
در ضمن این نقره کشوری هم بد نیست، اما هدف بعدی مدال جهانیه.
@iamravani
اشتباه میکنی؛ من در «ماسل استایل» طلا گرفتم که شماره ۲۶۹ که کنار منه (امیرمسعود قلیچ) برنز گرفت، در حالی که پارسال در مسابقات کشوری رشت در همین رشته طلا گرفته بود.
متاسفانه عکسی از بدن نفر دوم ندارم، اما اگه پیدا کنم میذارم.
از تبریکت هم ممنونم ✌🏽🙏🏼
آبان گذشته بعد از توییتی در مورد مرگ آرمیتا گراوند در دادسرای فرهنگ و رسانه با دو انهام نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام محاکمه شدم که به لطف وکیلم مصطفی نیلی، از جرم تبلیغ رفع اتهام و بابت نشر اکاذیب بعد از تودیع وثیقه حکم شش ماه تعلیق گرفتم. امروز که خبر ابلاغ حکم افسانه بایگان../
همسر فرامرز اصلانی چهار روز پیش زیر این عکس نوشته بود: «به سلامتی ۱۸ سال ماجراجوییها، سفرها و خندههای بیپایانمان! به امید لحظههای شادی و خاطرات فراموش نشدنی بیشتر در کنار هم»
یک خاطره بگم از خانوم فریماه فرجامی. اواسط دهه هفتاد هیات خوزستانیهای مقیم تهران سر خیابون زرتشت تازه راه افتاده بود. ساختمون پلیس اماکن عمومی ناجا در خیابون ولیعصر نرسیده به سر فاطمی از آغاز جنگ تا اواخر دهه هفتاد محل سکونت خوزستانیهایی بود که بخاطر جنگ اومده بودن تهران/۱
امروز یه یکی از جالب ترین مشتریارو داشتم.
یه آقایی مسن تقریبا 45 ساله اومدن تو مغازه خودشون رو معرفی کردن گفتن فلانی هستم رئیس بانک فلان چون از چند بار اون بانک کار داشتم شناختمش گفتم بفرمایید در خدمتم گفت خدمت از ماست
گفتم ارادت داریم این حرفا چیه مغازه شماست
من بابای شهاب حسینی رو میشناختم. آدم باحال و اهل دود و دم و دبیر ادبیات دبیرستان بود. زمانی که در دبیرستان نرجس خیابون ایتالیا تدریس میکرد لاله و ستاره اسکندری شاگردش بودند
فیلمسازی مانند داریوش مهرجویی نداشتیم که این تعداد فیلم خوب داشته باشه و حدود سه دهه در اوج بمونه. مرگش فجیع بود، اما اجازه ندید تبدیل بشه به موج افغان ستیزی.
آلفرد یعقوبزاده عنوان این عکسش را گذاشته «کفشهای زرد فلسطینی انتفاضه بیت ساحور». زنی مسیحی در کرانه باختری رود اردن به سمت اسراییلیها سنگ پرتاب میکند.
جنگ اسراییلیها و فلسطینیها اونقدر قدیمیه که در عهد عتیق اومده. نفرت دو طرف از همدیگه هم ریشههای تاریخی و قومی داره.
مثلا سالهاست شهرک نشینان موقع بمباران غزه مثل سینما صندلی میذارن و با هر بمبی که منفجر میشه شادی میکنند. رفتار فلسطینیها رو هم امروز دیدید دیگه.
بله، انتخابشون بود که چه سمتی بایستند و منتی هم سر کسی از جمله باقی همکارانشون نیست که چرا دارند با همون ضوابط پیشین کار میکنند. اما اخلاق حکم میکنه گاهی از این زنان شجاع که در برابر عقیدهشون چشم از موقعیت اجتماعی و فعالیت حرفهایشون بستند و خونهنشین شدند، یاد کنیم.
یکی هست توی باشگاه که چند ماهه هر روز میاومد بدون هیچ حرفی با بقیه ورزش میکرد و میرفت. حدود چهل ساله، تمیز و مرتب و بدون اضافه وزن. چند روز پیش سر درد دلش باز شد؛ گفت «چند ساله جدا شدم و دیگه تحمل ندارم شب که میرسم خونه، من باید چراغ رو روشن کنم و کسی منتظرم نیست.»
یک شب دقیقا جلوی فروشگاه کوروش پایین پمپ بنزین دیدم خانوم فریماه فرجامی نشسته لب جدول و با صدای این سنج و دمام های های گریه میکنه. واقعیتش از گریهاش تعجب نکردم، از اینکه یک بازیگر معروف در حد فریماه فرجامی که اون موقع ستاره محسوب میشد، اون جوری لب جدول نشسته تعجب کرده بودم./۳
اون موقعها ماه محرم هیاتهای عزاداری خیلی شلوغ میشد. اما این هیأت خوزستانیها که ما بهش میگفتیم هیأت عربها در یک لیگ دیگه بود. سنج و دمام و اون شیپوری که اسمش رو نمیدونم چیه رو خیلی از مردم تهران ندیده بودن. برای همین خیلی شلوغ میشد./۲
«جریمه نقدی، عدم فعالیت در فضای مجازی و ممنوعالخروجی». افسانه بایگان هم یکی بود مثل هنگامه قاضیانی، ترانه علیدوستی، پانتهآ بهرام، سیمین معتمد آریا، هانیه توسلی و خیلیهای دیگه که بعد از اتفاقات ۴۰۱ سمتی رو انتخاب کردند که موجب شد فعالیت حرفهایشون به عنوان هنرمند تموم بشه.../
حاجی میخوای قبل از اینکه دهن جهان رو سرویس کنی، چهار تا نیروگاه برامون بسازی؟ برق رفته، کمدهای باشگاه باز نمیشه و یکسری مرد خیس و دم کرده که در تاریکی و گرما گیر کردند، بهت سلام مبسوط میرسونند.
/...
رو دیدم یادم افتاد یکی از همون روزها در دادسرا دیدمش. شعبه کناری بود. ماسک زده بود و سرفه میکرد. همون روزهای اوج آلودگی هوا بود. به منشی در مورد شرایط جسمیاش گفت و اینکه استان دیگهای زندگی میکنه و هر دفعه مجبوره کلی رانندگی کنه تا برسه. امروز حکمش اعلام شد:
هرگز آدم حسودی نبودم؛ حتی از بچگی. هیچوقت حسرت مال، جاه یا ظاهر دیگران رو نخوردم. اما تازگی احساس میکنم یک استثنا در وجودم پیدا شده؛ به آدمهایی که به چند زبان حرف میزنند و مینویسند، حسادت میکنم. احساس میکنم تسلط کامل بر هر زبانی، جهانی به روت باز میکنه که ترجمه نمیتونه.
وقتی که رژیم سخت غذایی داری، دلت خوراکیهایی میخواد که هرگز فکرش رو نمیکنی. من منتظر بودم رژیمم تموم بشه تا بتونم نیمرو با نون سنگک بخورم. دو هفته هر روز بهش فکر میکردم. دیروز صبح خوردم 🍳 یک چیز دیگه هم که خیلی هوس میکردم، لقمه کره بادوم زمینی و موز با نون پروتئینی بود.
یکی تو باشگاه هست که یکساله تو قیافه است. هر بار گفتم «چطوری آقا محمود» یا «سلام محمود جان» زیر لب جواب داده و رفته.
امروز فهمیدم اسمش «مهبده».
خب محمود جان یکبار میگفتی اسم من چیز دیگه است.
در ترافیک یکی کیسه زباله میوههاش رو از پنجره انداخت بیرون. ماشین پشت سرش یک خانم بود که از ماشین پیاده شد و کیسه رو برداشت و انداخت تو ماشین طرف و خیلی خونسرد برگشت و سوار شد.
تحمل ترافیک آسونتر شد.
@idafolk
@ninaromir
پس در سریال پرطرفدار ethos تولید کشور ترکیه هم تبلیغ حجاب شده؟اشکالی نداره یکبار هم یک زن نهایت تلاشش رو کنه و موفق شه و شما زنها حمایتش کنید. پس عملا هیچ محصول فرهنگی نباید تولید شه دیگه؟ درست میگم؟ فیلمهای کیارستمی و اصغر فرهادی که جوایز بینالمللی گرفتند هم جزو همین دسته.
خیلی ساده است؛ اون خانم و آقا دوست دارند به گربهها کمک کنند و اگه تو فکر میکنی اشتباهه، دست بکن تو جیبت و برای اون کودک شیر بخر. البته تجربه ثابت کرده کسانی که به داد حیوانات میرسند بیشتر از شماها به انسانها کمک میکنند.