هیچ یادم نبود که این عکس را پنجاه سال پیش در راه بندر عباس به هرموز گرفته بودم! آن زمان نمیدانستم ولی اکنون میدانم که این «بغله» است، نوعی کشتی بادبانی اقیانوسپیما که سالهاست دیگر ساخته نمیشود. از یافتن این عکس خوشحال شدم و خواستم شما هم ببینید. با تشکر از گالری
Ag
ماه تمام امشب را ببینید. در برخی فرهنگها این ماه (یعنی ماهِ تمام پیش از شروع پاییز) را «ماه خرمن» میگویند، به خاطر نزدیک بودن به فصل برداشت محصول. برا خودتون میگم
جزوهای خطی به فارسی بهنام عمدةالاسلام است که پدرم در ۱۳۲۸ از چین به ایران آورد. چند صفحه اول بهنظر میرسد ترجمه چینی زیر هر خط نوشته شده است. در چند صفحه آخر بعض واژهها زیرنویس اویغوری دارد. خطش هم عجیب است. صاحبنظران نظر دهند
@TULlP_Ohare
خانمها و آقایانی که از سوشی (یا هر غذایی) خوششان نمیآید، نخورند. این همه قسم و آیه و سر و صدا ضد آن برای چیست؟ احتمالا برای این است که «ما خوبیم و دیگران بد». صد و سی میلیون ژاپنی سوشی میخورند و لذت میبرند. نمیفهمند؟ کمهوشتر از ما هستند؟
در ادامه بحث شیرین نامهای طُرُق و شوارع تهران مختصری درباره «نیایش» عرض میشود.
دهه سی و چهل آنجا که اکنون باشگاه ورزشی انقلاب (کلوب شاهنشاهی سابق) است. تپههایی بایر بود. یک جاده خاکی از ونک میرفت تا اوین و درکه. مردانی، عمدتا، با فولکس قورباغهای و بعدها پیکان زنانی را
آوازه یعنی شهرت. آواز اونه که میخونن. پس آوازهخوان نیست، آوازخوانه. هم اون آقا در فایل صوتی میگه آوازهخوان، هم بعضیها اینجا مینویسن. آوازخوان. آوازخوان. آوازخوان.
از دوستان جوانِ کامپیوترکار و کامپیوتردوست دعوت میکنم برای همکاری با موزه کامپیوتر با من تماس بگیرند. تاکید بر پژوهش در تاریخچه ورود کامپیوتر به ایران است. مصاحبه با پیران و جمعآوری عکس و اشیاء و از این حرفا.
آلبرت اینشتین گفته است که قطبنمایی که پدرش در تولد پنجسالگی به او داد نقش مهمی در توجه و علاقه او به پدیدههای طبیعی و علم داشته است. هدف وسائل کاوشکدهها هم برانگیختن همین گونه حس کنجکاوی در بازدیدکنندگان است. در #کاوشکده به اینشتینهای آینده قطبنما نشان میدهند.
#موزه_علوم
نصیحت بهمناسبت روز پرندهنگری: تا یه پرنده دیدید زرتی نپرسید اسمش چیه؛ در سکوت بروید در بحر رفتارش و احتمالا زیبائیش و صداش و اینجور چیزا. وقتی پرید و رفت وقت هست که بپرسید این چی بود. بهتر از این: کتاب پرندگان را نگاه کنید و سعی کنید پیدایش کنید.
لیمو امانی نیست. امان (پایتخت اُردن) لیموی قابلی نداره. لیموی عُمانی معروف بوده و هست، از کشور عمان، پایتختش مسقط. دریانوردان از آنجا میآوردند به ایران
دانشگاه صنعتی شریف بار اولش نیست. از ۱۳۴۵ که شروع بهکار کرد حملههای ساواک و پلیس و دیگران را دیده است. کشته هم داده است. با حمله به دانشگاه بهجایی نمیرسید. نفرت را زیاد میکنید.
#مهسا_امینی
معمولا ایراد میگیرم ولی این ایراد نیست: چی شد که اخیرا به جای «مالِ» مینویسند «واسه» یا «برای»؟ مثلا «این ماشین واسه من نیست» که منظورشان این است که «این ماشین مال من نیست». بدانم و بمیرم که بهتر است
نسخه وُرد کتاب خود بهنام «بادبانهای جنوب» را در
Internet Archive
گذاشتهام. کپیرایت هم ندارد.
این نسخهای است که دوازده سال پیش به ناشر دادم و نامش را اوزال (بهمعنی بادبان در لهجه بندر کُنگ) گذاشته بودم. ناشر نامش را عوض کرد و با اصلاحاتی دو سال بعد منتشر کرد.
دوستی در همین توئیتر ذکری از جاده ۵۰ امریکا کرده بود که از ساحل اطلس تا ساحل آرام میرود. هوس کردم بروم (یک هفته طول میکشد). دعوتی در توئیتر نوشتم که البته استقبالی نشد. یادم افتاد به سفری که نکردم و نشد. همایون صنعتی زنگ زد که با ماشین ایرج افشار میخواهیم برویم
فکر میکردم قدیمیترین نشانه دریانوردی در ایران مُهر چغامیش بوده، اما عکسهایی که آقای ابراهیم رفیعی از سنگنگارههای دِهتل برایم فرستادند نشانه قدیمیتری است. البته امید دارم باستانشناسان نظر بدهند یه چیزی یاد بگیریم.
دوستانی که در طراحی موزه و غرفههای موزهها (بهویژه موزههای علم و کاوشکدهها) در ایران و خارج کار کردهاند لطفا با من تماس بگیرند. ریتوئیت هم بفرمایید😊
بلوچستان، میآیی؟ گفتم حتما. گفت خبرت میکنم. همسرش زونا گرفت و سفر لغو شد. کمتر از یک سال بعد افشار درگذشت و چندی بعد صنعتی. من در حسرت این سفر با این آدمها ماندم.
منظور اینکه در حسرت سفرها نمانید.
گلدن گلوب شد یاد جمشید شیبانی افتادم. خیلیها ترانه «سیمینبری، مهپیکری» او را میشناسند. او از بنیانگذاران جایزه گلدن گلوب بود، در کنار رونالد ریگان!
هر مزخرفی را باور مکنید و به دوستان مفرستید: فیلم کسوف کُلی را جای مقارنه مشتری و زحل مگیرید، آنهم با توضیح خرافی «شروع عصر طلایی آکواریوس». دو کلمه چیز بخوانید
گویا ترند #مهسا_امینی پس از آن که با بیش از بیست میلیون رکورد زد، به خاطر اخلال اینترنت در توئیتر رو به کاهش است.
#Mahsa_Amini
هم کمتر شده. است.
قدیم که اینترنت نبود مردم چه میکردند؟
امشب ماه تمام را ببینید. سرخپوستان امریکایی به ماه تمام این موقع سال میگفتند ماه گُل، چون در این ماه گلها باز میشد. تازه سوپر مون یا اَبَر ماه هم هست. گل باشید
به این تپهها میآوردند. نام این تپهها به همین مناسبت شده بود «تپه سیخی». البته در تپههای دیگر اطراف تهران هم تپههایی به این نام بود ولی این یکی از همه معروفتر بود. تپهها را دریایی از کلینکس پوشانده بود، انگار برف آمده.
در فروردین ۱۳۴۴ در کاخ مرمر به شاه تیراندازی شد که
اشتباه لفظی مثلا این که میخواهی بگویی چسب میگویی چبس. این که هلیوم را بگویی هیدروژن و یک تُن را بگویی یک کیلو دیگر اشتباه لفظی نیست ، بیسوادی است. اشتباه آن است که قبول کردی در مصاحبه شرکت کنی
در آن تعبیه شد و در روز مقرر عدهای را آوردند و واعظی هم سخنانی راند و خلاصه مراسم نیایش انجام شد. از آن پس برخی رندان آن تپهها را بهجای «تپه سیخی» تپه نیایش میگفتند😀 این گذشت و کلوپ شاهنشاهی درست شد و آن جاده خاکی هم اسفالت شد و نامش را هم سئول گذاشتند.
نمایشگاه بینالمللی تهران را هم آنطرفتر همین تپهها ساختند. کمکم کاربری تپه عوض شد. انقلاب شد و جادهها و اتوبانها زیاد شد و یک اتوبان هم از غرب آمد و تقریبا در اطراف همان گودالی که برای نیایش کنده بودند، پایینتر از زمینهای گُلف باشگاه خورد به سئول. نامش را
خبر کوتاه بود: داروی کرونا کشف شد. با شک و تردید متن را خواندم. ولی وقتی فهمیدم که کاشف علاوه بر تخصص خون و سرطان، دکترای فیزیک کوانتم هم دارد و یکی از تالیفاتش «همه چیز در باره گل گاوزبان» است خیالم راحت شد
از دوستان ساکن استامبول درخواست میکنم اگر وقت و علاقه دارند به این بلوار ساحلی در آرناووتکوی
Arnavutköy
بروند و از مسئولان بندری یا افراد محلی بپرسند که این بوم خلیج فارس کی به آنجا آمد و چرا.
جان بهدر برد. مراسمی در چند نقطه برای شکرگزاری برپا کردند از جمله در اخبار گفتند که شهبانو مراسمی برای نیایش به درگاه خدا برگزار خواهد کرد. حدودا در جایی که اکنون تقاطع خیابان سئول و ادامه بزرگراه نیایش است گودالی را با بیل مکانیکی و امثال آن خاکبرداری کردند و نیمکتهایی
سال ۱۹۹۶ سلطان بن محمد القاسمی، حاکم شارجه معروف به الدکتور قاسمی، کتاب نفیسی را در لندن منتشر کرد. در آن نقشههای قدیمی از منطقه خلیج فارس را که از سالها پیش جمع کرده بود همراه با برخی نقشههای دیگر ارائه داد. این کتاب، احتمالا بهخاطر انتقادهایی که به آن شد، دیگر
@SaamGivrad
یک نکته: در بعضی زبانها به کودکستان میگویند kindergarten به معنی باغ کودکان. جبار عسکرزاده کودکستان خود را «باغچه اطفال» نامید. نام خانوادگی خود را هم به باغچهبان تبدیل کرد.
واژه #کاوشکده را انجمن فیزیک ایران در برابر science center پیشنهاد کرد. من مدتی برای برپایی کاوشکدهها در ایران کار کردم. خیال دارم در توئیتهایی به این موضوع، و نیز #موزه_علوم، بپردازم.
@hosseyn1988
یاد جوک انگلیسی افتادم که از پیرزنی میپرسند شما هنوز با شوهرتان سکس دارید و جواب میده: بله، سکس زبانی (oral). وقتی از کنار هم میگذریم میگوییم فاک یو
باستانشناسان توجه کنند: در شمال باباخالد در همسایگی ریگ جن محلی هست به نام گورهای قبرها که حدس میزنم گورهای گبرها، به معنی گورهایی غیر مسلمین، بوده. آیا کاوشی شده؟
#کاوشکده گونهای #موزه_علوم است که در آن، بر خلاف موزهها، بازدیدکنندگان به دستزدن و تجربه کردن با اشیاء و وسائل موزه تشویق میشوند. هدف از این کار برانگیختن کنجکاوی آنان در مورد پدیدههای علمی و فنی است.
حالا، دیروز رفتم به دو کاوشکده (science center( که بیش از بیست سال پیش در دو فرهنگسرای بهمن و خاوران ساخته بودیم و به شهرداری تحویل داده بودیم سر بزنم و ببینم در چه وضعی است. بهمن که کلا جمع شده بود و خاوران هم گفتند نمیشه همینجوری برید و ببینید باید رئیس دستور بده😀
فُکلی و جوجه فکلی شنیدهاید. اما فُکل چیست؟
faux col
به فرانسه یعنی یقه کاذب یا یقه مجاز. در قرن نوزده در اروپا مد شد و تا اوایل قرن بیستم مد بود. برخی متجددین ایران از اینها میپوشیدند و نام فکلی به طعنه بر آنها و مانند آنها ماند.
به مناسبت بازگشت
@AmirEcho
و مطالب خوبی که از تاریخ هوانوردی ایران میگذارند این عکس با سسنا ۱۷۲ تقدیم میشود. در فرودگاه چیکو، یک پرواز پیش از گرفتن جواز خلبانی😊
ای دوستداران نسخ خطی و کمیاب. یک نسخه ترجمه فارسی عجایبالمخلوقات قزوینی در آرشیو ملی نپال در کاتماندو هست. به خط نستعلیق خام و با نقاشیهای آبرنگ خام. بروید آن را پیدا کنید. ادامه در توئیت بعدی
یاد دوست: سیروس غنی را دیر شناختم. در خانه دوست عزیزی به هم معرفی شدیم. لیوان بزرگی از اسکاچ و یخ در دست داشت. دوستان به درستی معتقد بودند که ما از آشنایی با هم خوشحال میشویم. گویا آن روزها داشت کتاب خود بهنام «فیلمهای محبوب من» را مینوشت. شاید به همین دلیل
@SaamGivrad
دو کلمه از منِ کارناشناس: سکنج را در انگلیسی squinch میگویند. ترمبه را هم گاه لچکی گفتهاند.
اوج روش اول را در گنبدهای مسجد جامع اصفهان دیدهام. اوج روش دوم را در مسجدهای استامبول.
روش اول در بعضی آثار ساسانی هست: سروستان، فیروزآباد و چارطاقی نطنز.
از دو کلمه بیشتر شد😊
حالا، اگر حمل بر خودستایی نشه، این عکسی است که توما پسکه فضانوردی که در ایستگاه فضایی بینالمللی کار میکنه از جزیره کُرس گرفته. اگر زوم کنید یک صخره کوچیک در بالای عکس هست. من چند سال پیش با قایق بادبانی این صخره را دور زدم و به جنوا در شمال این صخره رفتم. همین دیگه😊
در اینجا بازدیدکننده میله افقی را از مایع آب و صابون بیرون میکشد و بهجای حباب دیوار نازکی ایجاد میشود. اگر به آرامی در آن فوت کنند موجهایی در آن ایجاد میشود. رنگهای رنگینکمان هم روی این لایه نازک در حرکت است.
#کاوشکده
#موزه_علوم
در آذربایجان کره را که آب میکنند تا روغن بسازند در ته ظرف مقداری ماده سرخشده باقی میماند به نام تورتا که کاربرد غذایی دارد. آیا بهجز در تبریز دیگران هم این را بهکار میبرند؟
ذکر «گور» (حیوان چهارپا) در متنها و ادبیات فارسی هست. ولی «گور خر» نیست. یعنی نام این حیوان گور است نه گور خر. دیگر این که حیوان راهراه افریقایی نامش «زبرا» یا «زیبرا» است و چون در ایران نبوده نام فارسی ندارد، مگر بگوییم «گور افریقایی» یا گورخر افریقایی». جسارت نباشه.
یادم آمد که در دبیرستان و سال آخر ۱۳۴۸-۱۳۴۹ درسی داشتیم به نام هیئت و کتابی هم داشت. اما نمره این درس را دبیر جبر میداد و نه تدریس میشد و نه امتحانی داشت! گویا از سال بعد هم بهکلی حذف شد. شبیه به آن درسی بود بهنام هندسه مخروطات که آن هم خوانده نمیشد و جدی نبود. درس هندسه⬇️